اسلامگرايي و خاورميانه
هنري كيسينجر / مترجم: منصور بيطرف /
امپراتوري عثماني؛ مرد بيمار اروپا
ضربههاي عثماني به نظم اروپا از سر گرفته شد كه قابل توجهترين به وين در سال 1683 رسيد. محاصره وين كه توسط ارتش اروپا به رهبري «اوژن آو ساووي» در همان سال شكسته شد اوج توسعه عثماني بود.
با افزايش ضربات در اواخر قرن هجدهم و در طول قرن نوزدهم، دولتهاي اروپايي اين فرآيند را معكوس كردند. امپراتوري عثماني به تدريج با مخالفت بخشهاي تندرو مذهبي در دربار عليه مدرنيزاسيون متصلب شد. روسيه از شمال عليه امپراتوري فشار وارد ميكرد و به سمت درياي سياه و به درون منطقه قفقاز ميرفت. در حالي كه فرانسه و بريتانيا براي نفوذ در مصر – اين گوهر امپراتوري عثماني – كه در قرن نوزدهم تا اندازهيي به خودمختاري ملي دست يافته بود رقابت ميكردند، روسيه و اتريش از شمال و غرب به سمت منطقه بالكان ميرفتند. قدرتهاي اروپايي با امپراتوري عثماني به خاطر تشنجهايي كه ناشي از اختلات دروني بود به عنوان يك «مرد بيمار اروپا» رفتار ميكردند. سرنوشت سرزمينهاي وسيع آن در بالكان و خاورميانه كه در ميان آنها جوامع قابل توجه مسيحي كه روابط تاريخي با غرب داشتند قرار داشت، تبديل به يك «مساله شرقي» شد و در اكثر قرن نوزدهم قدرتهاي اصلي اروپايي سعي كردند كه مايملك عثماني را بدون آنكه توازن قواي اروپا به هم بخورد تقسيم كنند. از طرف ديگر، عثمانيها به ضعف خود رجوع كردند؛ آنها سعي كردند نيروهايي را كه براي رسيدن به حداكثر آزادي عمل تلاش ميكردند تحت اختيار بگيرند.
در اين مسير، امپراتوري عثماني در اواخر قرن نوزدهم به عنوان يك عضو مشروط نظم بينالمللي وستفاليا وارد توازن اروپا شد، اما به عنوان يك قدرت در حال نزول نه قدرتي كه كاملا بر سرنوشتش تسلط دارد – يك «وزنه»يي كه در برقراري تعادل اروپا مد نظر است اما نه يك شريك كامل براي طراحي آن. بريتانيا از امپراتوري عثماني به عنوان سدي در برابر پيشرفت روسيه به سمت تنگهها استفاده ميكرد؛ ائتلاف اتريش هم خود به تنهايي به طور متناوب با روسيه و عثمانيها بر سر مسائل بالكان سر و كار داشت.
جنگ جهاني اول به مانور احتياط پايان داد. متحدان با آلمان و عثمانيها با مضمونهايي كه از دو نظم بينالمللي – وستفاليا و اسلامي- بيرون كشيده بودند وارد جنگ شدند. سلطان عثماني، روسيه را متهم كرد كه با «حمله ناعادلانه، برخلاف قوانين بينالمللي»، «بيطرفي ارتش» امپراتوري را ناديده گرفته و متعهد شد تا «براي حفظ منافع قانوني امان به حالت آماده باش در بيايد» (يك اصل اساسي علت جنگ در معاهده وستفاليا) . به طور همزمان، رهبر مذهبي عثماني هم اعلام «جهاد» كرد و روسيه، فرانسه و بريتانيا «متهم به مخالفت عليه خليفه و نابودي اسلام» شدند و «از مسلمانان تمام كشورها» (از جمله آنهايي كه در دولت بريتانيا، فرانسه يا روسيه بودند) خواست تا «با جان و مالشان جهاد كنند» و به وظيفه مذهبيشان بپردازند در غير اين صورت «با خشم خداوند» روبهرو خواهند شد.
[... ...] مسلمانان در امپراتوري بريتانيا اعلام جهاد را ناديده گرفتند؛ در عوض رهبران كليدي مسلمان در هند بريتانيا بر فعاليت نهضت استقلال كه غالبا يك فطرت جهاني بود و با هموطنان هندوي خود همكاري داشتند، متمركز بودند. در شبه جزيره عرب هم اشتياق ملي – كه في الذات ضد عثماني بود – بيدار شده بود. اميد آلمان براي پشتيباني پان اسلامي در جنگ يك خيال واهي شد. پس از پايان جنگ در سال 1918، قلمروهاي عثماني سابق با مكانيزمهايي كه تحميل شده بود به درون سيستم بينالمللي وستفاليا كشيده شد.