درخوف و رجاي مطبوعات ايران
كامبيز نوروزي
بخشي گريزناپذير از كار مطبوعات در عصرجديد مطبوعات در ايران است. من بر آن بودهام كه دوران جديد فعاليت مطبوعاتي در ايران حدود 25 سال عمر دارد. در اين مدت اتفاقات خوب و قابلذكر كم نيفتاده است. تعداد نشريات مستمرا رو به افزايش است. تنوع موضوعي نشريات رو به توسعه داشته است. روزنامهنگاري تخصصي آرام آرام جاي خود را در نشريات باز كرده است. تعداد روزنامهنگاران بيشتر شده است. برخورد با روزنامهنگاران، از مدل سنتي 90-80 ساله امنيتي و پنهان به مدل علني قضايي كه در آن دستكم بخشهايي از حق دفاع قابل تحقق است، متحول شده است؛ هيأت منصفه با وجود همه انتقادهايي كه به آن وارد است، بالاخره به محاكمات مطبوعاتي وارد شد، خبرنگار ارج و قرب حرفهاي يافته و مقامات ارشد ناگزير از آن شدهاند كه آنان را ولو به قدر اندك به عنوان سلولهاي جريان اطلاعرساني به رسميت بشناسند، فعاليت مطبوعاتي به عنوان روشي ناگزير براي حضور اجتماعي چنان به عنوان قاعده اصلي بازي گسترده شده است كه حتي مخالفان مطبوعات و آزادي مطبوعات هم با انتشار مطبوعات به اين بازي وارد شده و ناخواسته به توسعه آن كمك كردهاند، روزنامهنگاران و مطبوعات در انتشار اخبار و اطلاعات و تحليلهاي مختلف، آزادي عملي يافتهاند كه كمتر سابقهاي در تاريخ رسانهها در ايران داشته است... اينها بخشهاي خوب روند كار روزنامهنگاري و مطبوعاتي در ايران ربع قرن اخير است كه روند آن رو به جلو پيش ميرود و همينهاست كه اميد و رجاي كار مطبوعاتي را نشان ميدهد. اما آن روي سكه، سويه بيم و خوف اين كار است. بيم و خوفي كه نگرانيها و دلهرهها و تلخيها و تلخكاميها بار ميآورند. هنوز توقيف مطبوعات امري محتمل است كه هر زمان، ولو به دلايل غيرقابل قبول ممكن است رخ دهد. هنوز ممكن است يك تلفن ساده مانع از درج مطلبي در نشريهاي شود. يا شايد محدوديتهايي فراتر از حدود قانون بر برخي سوژهها اعمال شود. هنوز گرفتن پروانه انتشار، كاري دشوار است كه براي آن بايد مراحلي سپري شود كه بيشباهت به هفت خوان رستم نيست. هنوز ممكن است در جريان رقابتهاي سياسي جريانهاي رقيب در كشور، انگهايي به روزنامهنگار بزنند كه بهرهاي از حقيقت در آنها نيست. هنوز دولتيان ضعف و ناتواني و ناكارآمدي خود را به گردن روزنامهنگاراني مياندازند كه قلم نقد بر رفتارآنها ميكشند. دستگاههاي دولتي و سازمانهاي عمومي، بعضا اين گرايش را بيشتر دوست دارند كه به جاي تن دادن به گردش آزاد اطلاعات و خبررساني به مطبوعات، اطلاعات خود را در هزارتوهاي سازماني نهان كنند و دست روزنامهنگار را از آنها ببرند. هنوز آسانترين كار عتاب و خطاب به روزنامهنگاران است، هنوز روزنامهنگاران از ضعيفترين و كممقدارترين امكانات مزاياي شغلي و بيمه و بازنشستگي بهرهمندند و شغلشان در شمار كمثباتترين مشاغل است، انقطاع نسلي به عنوان پديدهاي كه مانع از انباشت تجربه است در حرفه روزنامهنگاري فراوان است و... اينها هم گرهگاههاي توسعه مطبوعات و روزنامهنگاري و آزادي مطبوعات در جامعه ايرانند. هرچند كه اين موانع به آهستگي رو به افول و كاهش دارند، اما بيم و خوف اين حرفه را نشان ميدهند. نوسان دايمي ميان خوف و رجاي كار مطبوعاتي و روزنامهنگاري در 25 سال اخير، كه با همه خوب و بدش درخشانترين دوره تاريخ مطبوعات ايران است و همچنان ادامه دارد، به عادتي ناگزير در ميان روزنامهنگاران و مطبوعاتيهاي ايران بدل شده است بيم و اميدي كه به تدريج، ولي عميق و ريشهدار بيمهاي آن آرام و آهسته و شايد ناملموس، كمتر ميشود و بر اميدهايش افزوده ميشود. روز جهاني آزادي مطبوعات بر همه مطبوعاتيان و روزنامهنگاران كشور مبارك باشد. باشد كه دلهاشان از بيم تهي باشد و از اميد آكنده.