تعامل هيات امناي دو جناح بر مدار منافع ملي
«ترس»هاي اهالي سياست از يكديگر چه تبعاتي دارد و چگونه حل و فصل ميشود؟
سياست و قدرت در ايران در انحصار چپ و راست است؛ چپهايي كه امروز اصلاحطلب خوانده ميشوند و راستهايي كه اصولگرا ناميده شدهاند. صندوق راي هم ميزبان راي و سليقه مردم به بازيگران اين دو جناح بوده. همين است كه در هر دورهاي يكي از اين دو جناح ميهمان كانون قدرت ميشود و جناح ديگر با همه ساكنان و اهل و عيالش حاشيه نشين قدرت. مستاجر خانه قدرت شدن هرچند دليل و مدلولي به پهناي همه حرف و حديثهاي عالم رقابت سياسي دارد اما حكايتش به مثابه يك رقابت ورزشي است. تيمي كه ميبرد، ميخندد و تيمي كه ميبازد غمگين و عصباني. استرس پيروز نشدن در ميدان سياست همچون ميدان ورزش منجر به ترس جناحها ميشود. هرچند اين ترس در احزاب محافظهكار بيشتر خودنمايي ميكند چرا كه غالبا نتايج انتخابات تغيير در نظم موجود ايجاد ميكند و اين تغيير با فلسفه وجودي محافظهكاري همخواني ندارد. در حقيقت ترس از انتخابات ناشي از ترس از تغيير در افراد محافظهكار است. با نزديك شدن به روزهاي منتهي به انتخابات نشانههاي اين ترس در جريانهاي محافظهكار بيشتر مشاهده ميشود. مكانيسم محافظهكاران با توجه به نوع نظام سياسي آنها در كشورهاي مختلف متفاوت است. در كشورهاي كمتر معتقد به فرآيند دموكراسي مديران يا تمايلي به برگزاري انتخابات ندارند يا ملغاي انتخابات هستند و در برخي موارد ديگر در فكر مهندسي انتخابات و كنترل روند و نتايج انتخابات هستند. انتخابات، مركز ثقلي است كه در پرتو آن تعادل ميان نظامهاي چهارگانه سياست، اقتصاد، اجتماع و فرهنگ برقرار ميشود. در صورتيكه روند عادي انتخابات و رعايت قواعد بازي از سوي بازيگران اصلي صورت نگيرد امكان برهم خوردن تعادل نظامهاي چهارگانه موجود وجود دارد كه نتيجه آن تقويت ترس مذكور در سياست ورزان است. هر رويدادي داراي منطق ويژه دروني خود است كه اگر به درستي درنظر گرفته نشود ميتواند پيامدهاي مخربي را بههمراه داشته باشد. منطق دروني انتخابات تغيير و چرخش مسالمتآميز نخبگان سياسي از طريق اراده ملي است؛ منطقي كه لازم است از سوي بازيگران اصلي انتخابات به عنوان يك اصل در نظر گرفته شود. در جامعه ما نيز اصولگرايان (به تبع روحيه محافظهكارانهاي كه دارند) دچار عارضه فوبياي انتخاباتي هستند كه ميتواند آسيبهايي را براي نظام انتخاباتي در بر داشته باشد. اين در حالي است كه اصلاحطلبان نيز از نوعي احساس «عدم امنيت بنيادي» رنج ميبرند. اين احساس ناشي از آن است كه در ته نشست ذهني آنها هميشه نگراني عميقي از خروج از بلوك قدرت وجود دارد؛ امري كه مسبوق به سابقه است و ترس از تجربه دوباره آن در ذهن آنها ريشه دوانده است. اصلاحطلبان در آستانه انتخابات 92 خود را در موقعيت حذف كامل ميديدند؛ امري كه حالا پس از نتايج انتخابات مجلس دهم بهبود يافته و نشانههاي بهتر شدن حال آن در آينده نيز وجود دارد.
قدرتنمايي تندروها؛ ماحصل ترسهاي دو جناح
اين دو ترس مزمن در دو جناح اصلي كشور تاكنون آسيبهاي جدي را بههمراه داشته و تنها راه درمان آن در گروي تعامل مسالمتآميز ميان دو جناح است. تلاش از سوي يك جريان براي خارج كردن جناح ديگر از بلوك قدرت و انحصار قدرت در دست خود و در طرف مقابل گرايش به تندروي در ميزان تغييرات براي ايجاد تغييراتي خارج از چارچوب قانون ميتواند به تقويت اين دو ترس در هر دو جناح منجر شود. همچنين رويدادهايي مانند پيروزي سي به صفر در انتخابات اخير شهر تهران يا خروج كامل يك جناح از قدرت در انتخابات ديگر (مانند انتخابات 1384) ميتواند به اشاعه اين ترس در هر دو جناح رقيب دامن بزند. بخشي از اين مسائل به نارساييهاي ساختاري باز ميگردد كه راهكار حل آن تغيير در نظام انتخاباتي كشور است. اما در سطح كنشي، براي پرهيز از چنين رفتارهاي آسيب زا، نقش ميانهروها در دو جناح اصلي كشور اهميت زيادي دارد. در هر جناح اگر ميانهروها ابتكار عمل را در دست داشته باشند امكان مديريت عقلاني و رقابت برد – برد ميان دو جناح برقرار است. اما اگر تندروهاي راست و چپ عامل تعيينكننده باشند جايي براي ميانه روي و رقابت سالم نخواهد ماند. با اين توصيف آشكار است كه هر دو جناح اصلي كشور در موقعيت تنشآميزي قرار دارند و حضور در چنين موقعيتي امكان حل مسائل كلان جامعه را نميدهد بنابراين پيش از هر چيز لازم به حركت از موقعيت تنشآميز به موقعيت آرام است. لازمه چنين حركتي، امنيت خاطر دادن هر جناح به جناح ديگر در مورد رعايت قواعد انتخاباتي و پسا انتخاباتي است. از همين رو با توجه به شرايط فعلي كشور به نظر ميآيد هيات امناي دو جناح ميتوانند براساس فهمي مشترك از منافع ملي دور يك ميز بنشينند.
بهنظر ميرسد تجارب انتخاباتي گذشته، در حال تقويت نوعي تعديل رفتار در ميان هر دو جناح است و انتظار ميرود در صورت ادامه چنين روندي با الگوهاي متعارفتري از كنشها در عرصه انتخابات كشور مواجه شويم و در نتيجه امكان پيشبيني بهتر رفتار انتخاباتي شكل گيرد. هر انتخابات ميتواند منبعي براي بازانديشي و بروز رفتار عقلانيتر از سوي انتخاب شوندگان و انتخابكنندگان براي دور بعد انتخابات باشد به شرط آنكه عوامل مزاحم در اين روند تا حد امكان كنترل شوند و هر دو جناح عمده كشور اراده لازم براي دستيابي به آن را از خود نشان دهند. بر همين اساس هياتمديره دو جناح به نمايندگي از نيروهاي سياسي و اجتماعي خود و براي جلوگيري از بازگشت و قدرت گرفتن نيروهاي تندرو در سپهر سياسي ايران كافي است تا بر اساس منشوري مبتني بر درك مشترك از منافع ملي دور يك ميز بنشينند، منشوري كه ميتواند مشتمل بر مياني، قواعد رفتاري، الزامات و تعهدات و اقتضائات مرتبط با فعاليتها و رقابتهاي سياسي بوده و خط قرمز همه بازيگران سياسي وابسته به دو جناح سياسي كشور باشد. اين منشور و سند ميتواند از سوي هياتمديره دو جناح شناسنامهدار كشور بر اساس پيشبرد اهداف ملي تنظيم شود. در صورت تنظيم و پايبندي منشور همكاري و تعامل مستمر دو جناح آينده تندروها و نيروهاي سياسياي كه حاضرند منافع ملك و ملت را هزينه منافع باندي خود كنند چه خواهد بود؟