آغاز پارلمان دهم در عصر اعتدال
در اين روند، تا مردم خواستههايشان را از نمايندگي كهن مجموعهاي سنتا فردگرا و مادامالعمر نماينده، به سمت گروهي تازهنفس و تابع خرد و تصميمات جمعي تغيير داده و خوني جديد را در رگهاي نمايندگي ملت و روشي نوين در سياستورزي خردمندانه ايران جاري ساختند. مجلس به اعتبار اينكه نتيجه اراده و انتخاب بلافصل ملت است، سيادت و رياست حقوقي بر نهادهاي ديگر دارد؛ به عبارتي تدوينگران قانون اساسي با مرجع دانستن مجلس در انتخاب دولت، نقطه تاكيدي بر آن انديشه طلايي امام نهادهاند كه ميفرمود: «مجلس در راس امور است.» اما برتري ديگر مجلس از نگاه معماران قانون اساسي كه به شأن كارشناسي و حرفهاي آن برميگردد روي سخن امروز ما است. پارلمان، صلاحيت داوري در مورد دولت و بسياري از امور حياتي ديگر را به واسطه ظرفيت تخصصي خود احراز ميكند. خانه ملت چون كانون تجميع دانش و انديشه برگزيدگاني از ملت است، قدرت تصميمگيري در تمام امور و شؤون كشور را دارد. قهرا موضوع كارآمدي دولت از بطن چنين مباحثي پديد خواهد آمد. آنچه در مجلس نهم به قول حسن روحاني روزها و ساعتهاي ملالتآوري به وجود آورد در همين روشمند نكردن و عقلاني نساختن حوزه سياست و سياستورزي است كه روابط دولت و مجلس را دچار تلاطم كرد و با چالشهايي مواجه ساخت.
بايد باور كرد كه افراد ميآيند و ميروند؛ آنچه ارزشمند است و ماندگار، رفتاري اخلاقمدارانه، سياستورزي عقلاني و اقدامي ملي است. پارلمان دهم بايد مجلسي ملي باشد نه جناحي، مجلسي كه بيش از آنكه گرفتار گرداب وزنكشيهاي سياسي و خطي شود در انديشه برداشتن بارهاي بر زمين مانده ملت باشد. پارلمان دهم بايد بازتابدهنده خواست مردم «عصر اعتدال» باشد. اينك كه خردورزان، تغييرطلبان، مردمباوران و برجاميان بر سر يك ميز نشستند، ليست اميد را آفريدند و «اميد»، نشانه جريان جديدي در عرصه سياست شده بايد گامها را بهگونهاي برداشت كه بر طول عمر اين عصر بيفزايد. بر اين اساس نياز امروز كشور؛ «سياستورزي خردمندانه»، «مصلحتسنجي» با مشي اعتدالي و نهادينه كردن همكاري ميان نيروهاي ملي در جهت حل مشكلات كشور و بهبود وضعيت جامعه، وضع قوانين كيفيتر و همراهي با دولت در همين مسير است. امروز نياز ملك و خواست ملت، روشن و شفاف است و خانه ملت با مستاجران امروزش راهي ندارد جز آنكه در مسيري، پيش رود كه ايرانيان ترسيم كردهاند. پارلمان دهم ميتواند تاريخساز باشد و تاريخي شود و راهي را بپيمايد كه از «عصر مشروطه» تا «عصر جمهوري» نپيموده است، به شرط آنكه جامه اعتدال را تنپوش خود كند و شاهراه اعتدال را به مثابه نسخه شفابخش دردها و رفع نيازهاي امروز ايران و ايراني باور داشته باشد. باشد كه چنين بادا.