به رنگ اسكناس
مهدي بيگدلو
مخاطب
روزگاري عرق و تعصب به پيراهن يكي از دردانههاي فوتبال اين مملكت ارزش محسوب ميشد و عاشقيت در اين مكتب، بيرقم و ريال بر قراردادها به فعليت ميرسيد. تقدس رنگها در برههاي كه همه زير سقف خوش خيالي، دم از حرفهاي شدن چارچوبها ميزنند زير آوار كبر و غرور چند بازيكن تازه از ره رسيده در حال دفن شدن است. بازيكناني كه با چنتهاي نه چندان پر وارد گود ميشوند و در پس پرده بازيهاي رنگ و رو رفته «ميآيم و نميآيم»، كيفور شدن در روياي هزار و يك شب را براي خود ترسيم ميكنند. حرمت پيراهن استقلال و پرسپوليس و حتي ساير تيمهاي كشور ما طفلي بر سر راه مانده نيست كه هر فردي با هر درجهاي از استعداد و نبوغ فوتبالي بر سر آن نرخ تعيين كند و از بازيچه قراردادن احساسات ميليونها سينه چاك و دلداده اين اسمهاي تاريخدار و تاريخ ساز پلي براي رسيدن به آرزوهاي دور و نزديك خود بسازد. يك بازيكن به همان اندازه كه بايد از حضور در فوتبال و ارايه داشتههاي فني خود نمره قبولي بگيرد، بايد قرار گرفتن در دل ضوابط اخلاقي و پاسداشت تاريخچه يك باشگاه را نيز در دستور كار خود قرار دهد.
اينكه تمام هم و غم يك بازيكن صف كردن صفرهاي ريالي پاي قراردادش باشد و تماشاي رنگ سبز اسكناسها را به ديدگانش هديه دهد، پسنديده نيست و نه تنها در بين شاخصهاي حرفهاي شدن جايي ندارد بلكه ميتواند زمينهاي را فراهم آورد تا بداخلاقيها ميخ خود را محكمتر از قبل بر دل مستطيل سبز كشور ما بكوبند. رنگها هميشه ميمانند و پيراهنها هميشه پاس داشته خواهند شد، اما اين بازيكنان هستند كه ميتوانند ضمن در نظر داشتن حساب و كتاب زندگيشان، با داشتههاي فني و اخلاقي در دل نامهاي بزرگ، نامي براي خود دست و پا كنند.