• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3150 -
  • ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۸ دي

به بهانه بيستم دي ماه سالگرد كشته شدن اميركبير

مردي كه شكست را برگزيد٭

اميرحسين وزيريان

 

ما در «تعطيلات تاريخ» به تعبير داريوش شايگان
به سر مي‌برديم و در ضيافتي كه غرب پس از آهنگ رنسانس و اصلاح ديني تدارك ديده بود، حضور نداشتيم؛ ضيافت مدرنيته. حكومت صفويه كه نويد بخش دوران شكوفايي و حشمت و شوكت دوباره ايران بود پس از بروز يك سلسله ناآرامي‌ها و جنگ‌هاي داخلي رو به سستي و فتور نهاد و پس از آن و در دوراني كه سرمايه‌داري جهاني در حال ظهور بود؛ ايران دوران قاجار به تعبير والرشتاين موقعيت پيراموني پيدا كرد و به حاشيه رانده شد. ايران اكنون پشت در تجدد ايستاده بود. نظام سياسي خودكامه و سنتي با تمام شقوق اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي بر سر ايران فراز بود و خبر چنداني از تحولات جهان بيرون خاطرحكام و مردم را پريشان نمي‌ساخت اما واقعه مهمي كه چشم ايرانيان را باز كرد جنگ‌هاي ايران با روسيه بود كه اگرچه منجر به از دست دادن قسمت‌هايي از كشور شد اما اين جرقه را در ذهن ايجاد كرد كه غرب چگونه غرب شد؟
عباس ميرزا نخستين فردي بود كه به دنبال يافتن پاسخ اين سوال به راه نوسازي و اخذ تمدن جديد براي جبران عقب‌ماندگي رفت. گفتمان نوسازي و اصلاحات در ايران اين گونه از بالا و با وجود مقاومت نخبگان محافظه‌كار قدرت‌طلب و ترسان از تحولات جديد توسط عده‌يي از نخبگان درون حكومت شكل گرفت كه هدفش قدرتمند‌سازي ايران از طريق تكيه بر تكنولوژي غرب در زمينه‌هاي نظامي و صنعتي بود. پس از عباس ميرزا، قائم‌مقام فراهاني اين راه را ادامه داد تا زمانه اميركبير فرا رسيد. با مرگ محمد شاه وليعهد او ناصرالدين ميرزا از دارالخلافه تبريز عزم تهران كرد و با تلاش‌هاي اميركبير بر او رنگ شاهي جلوس نمود و متعاقب آن اميركبير به مقام صدراعظمي رسيد. در اين فضا امير به تبعيت از معلم خود قائم‌مقام، دست به اصلاحات گسترده‌يي زد: ارتش را سامان داد و از طريق آموزش و تجهيز سپاهيان ميزان بهره‌وري آن را بالا برد، شورش‌هاي داخلي گريز از مركز سالار در مشهد و فتنه باب در يزد، تبريز و زنجان را سركوب كرد، كارخانه اسلحه‌سازي بنا نهاد، سعي در حفظ امنيت راه‌ها و جلوگيري از خروج طلا نمود، در زمينه حقوقي به تجديد و تعريف محاكم شرع و عرف پرداخت، مبارزه با فساد را دنبال نمود و در حوزه فرهنگ دو اقدام مهم انجام داد: تاسيس دارالفنون به عنوان نخستين مدرسه غيرمذهبي آموزش‌دهنده علوم جديد و انتشار نخستين روزنامه رسمي ايران به نام وقايع اتفاقيه.
اما توسعه آمرانه اميركبير تداوم نيافت و پس از مرگش با به قدرت رسيدن ميرزا آقاخان نوري، رقيب و دشمن سرسختش در بر همان پاشنه سابق چرخيد.
تجربه ناكام اصلاحات و توسعه از بالاي اميركبير حاوي نكته‌يي تامل‌برانگيز است:
توسعه يك كشور قائم به ظهور يك شخص نيست و نقش نهادها در جريان اصلاحات نبايد ناديده گرفته شود. دارون عجم اوغلو و رابينسون در كتاب چرا كشورها شكست مي‌خورند با رد فرضيات مشهور دخيل در عدم توسعه نيافتگي و ناكامي توسعه توجه اصلي را به نقش نهادها مي‌دهد. بر اين اساس نهادها به دوگونه تقسيم مي‌شوند: گونه نخست؛ نهادهاي (تمامي نهادهاي سياسي واقتصادي) فراگيراست كه در آن امكان فعاليت براي اكثريت مردم مهيا و جامعه داراي اين نوع نهادها به سمت توسعه پيش مي‌رود و چون مبتني بر ايجاد فرصت برابر است چرخه فضيلت موجود در آن، راه را بر كژي‌هاي احتمالي نخبگان مي‌بندد. در اين نهادها حق مالكيت مطمئن و امنيت اقتصادي براي اكثريت فراهم است و اين نهادها به دولتي محتاج هستند كه با اقتدار خود زير ساختارهاي لازم توسعه را فراهم كند. گونه دوم نهادهاي بهره‌كش است كه در چنين جامعه‌يي راه ورود عموم به قدرت و ثروت بسته است و منابع در اختيار گروهي انحصارطلب قرار دارد و خودكامگي حاكم است و چرخه رذيلت موجود در آن راه را براي ظهور نهاد فراگير مي‌بندد. در هردوگونه، رابطه دوسويه‌يي بين نهادهاي سياسي و اقتصادي وجود دارد و منجر به بازتوليد يكديگر مي‌شوند. اما علت اينكه برخي جوامع و حكومت‌ها با نهادهاي فراگير سياسي و اقتصادي مخالفت مي‌كنند به هراس آنها از فرآيند تخريب خلاق بازمي‌گردد. تخريب خلاق به معني پيشرفت و گسترش تكنولوژي و اصلاحات و جايگزيني نو به جاي كهنه است. در كشورهاي بهره‌كش به فرآيند مذكور به ديده منفي نگريسته مي‌شود. از بعد اقتصادي و سياسي كنترل نخبگان بر انحصارات ثروت و قدرت باعث مخالفت آنان با فرآيند تخريب خلاق مي‌شود كه در پي وجود تكثر، كنترل منابع از دست آنها خارج و از نفوذشان كاسته مي‌شود. اگرچه در چارچوب نهادهاي بهره‌كش امكان توسعه منتفي نيست اما تداومش منوط به گذار از نهادهاي بهره‌كش به فراگير است.
نظام قاجار هم بر پايه نهادهاي بهره‌كش بنا شده بود. ساخت سياسي؛ استبدادي و مبتني بر شخص شاه بود و اراده ظل اسلطان بر همه‌چيز سايه گسترانده بود. تفكيكي بين حوزه عمومي و خصوصي نبود. انحصارطلبي به جاي گردش نخبگان حاكم بود و تصميمات سياسي مبتني بر منافع شخصي و نه منافع ملي بنا شده بود. از بعد اقتصادي دولت بزرگ‌ترين مالك محسوب مي‌شد و به علت استبداد و ناامني مالكيت خصوصي محترم شمرده نمي‌شد و هيچ ديدگاه كلان محوري بر مناسبات اقتصادي حاكم نبود و اقتصاد بي‌برنامه‌ريزي و خودكار به پيش مي‌رفت.
نظام قاجار تا زماني با اصلاحات اميركبير همراه شد كه قدرت و سيطره‌اش پابرجا بود. طبيعتا توسعه و اصلاحات نيازمند دگرگوني برخي سنت‌ها و رويه‌هاست و از آنجا كه تداوم حكومت قاجار به آنها بستگي داشت از ادامه حمايت از اقدامات اميركبير سر باز زدند. اصلاحات او با وجود فوايدش دو پيامد مهم داشت كه در نهايت به بهاي جانش تمام شد: نخست كاستن از هزينه‌ها و مصارف شاهزادگان قاجار كه باعث مخالفت آنان شد.
 دراين راستا مخالفت او با مهدعليا مادر شاه هم بر اين مساله افزود و با محوريت مهدعليا مخالفان اميركبير سامان يافتند و شاه را بر او بدگمان كردند. دوم اينكه اميركبير به عنوان آموزگار ناصرالدين شاه به او مشق سياست مي‌داد و در همين راستا به تمركز قدرت در دستان شاه همت گماشت و تكثر و تعدد مراكز قدرت را سركوب كرد و همين امر موجب تداوم نهادهاي بهره‌كش قاجاريه شد. او گمان مي‌كرد كه با به قدرت رساندن و تثبيت حكومت شاه در امان خواهد بود و در پناه قبله عالم اقدامات اصلاحي خود را پي مي‌گيرد اما اژدهاي قدرت از خواب بيدار گشت و جانش را ستاند. گويي امير اين پند ماكياوللي را درنيافته بود كه «هر كه اسباب قدرتمندي ديگري را فراهم كند اسباب بيچارگي خود را فراهم كرده است زيرا آن اسباب قدرتمندي را براي وي يا با زرنگي فراهم آورده است يا با زور و اين هردو مايه بدگماني كسي است كه به قدرت رسيده است.»
٭عنوان يادداشت برگرفته از مقاله‌يي به همين نام از داريوش آشوري

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون