چهره مهربان پرويز و لبخندهاي دلنشين او خالي است
پرويز تناولي
مجسمهساز
از سال 1344 و آغاز تدريسم در دانشكده هنرهاي زيبا با پرويز كلانتري آشنا شدم. در آن زمان وي هفتهاي دوبار براي تدريس طراحي به كارگاه مجسمهسازي ميآمد و اين رشته را با اشتياق به بچهها فرا ميداد. همه او را دوست داشتند و آموزههايش را با جان و دل انجام ميدادند. در همين سالها بود كه دوستي نزديكتري پيدا كرديم و من بهتدريج به صفات ديگر او و ذات پاكي كه داشت، پي بردم. كلانتري عاشق اين مرز و بوم بود و مضامين كارهايش را مردم اين سرزمين تشكيل ميدادند. دوراني نسبتا طولاني، عشاير و كوچ آنها و دستبافتههايشان را تصوير ميكرد. سپس به كوير روي آورد و به تجسم خانههاي خشت و گِلي كويرزيان و زيباييهاي ناشناخته آنها پرداخت و تا پايان عمر به خاك و گِل وفادار ماند. هم او بود كه اين بخش از معماري اين سرزمين را جاودانه كرد. جاي چهره مهربان پرويز و لبخندهاي دلنشين و الگوهاي ويژه ديگرش خالي است، اما آنچه به يادگار گذاشته جاودانه است. روانش شاد باد.