• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3107 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۲۴ آبان

رويا بود يا سودا؟

 اما اينها فقط نشانه‌يي از طرح‌هايي درازمدت بود كه به چشم مي‌آمد و لااقل ميان سال‌هاي 1995 و 2001 كه شانس زندگي در اين كشور دوگانه رنگي و خاكستري را پيدا كردم مشاهداتم از آن مناطق خاكستري شرق آلمان و گفت‌وگوهايم با مردم آنجا نشان مي‌داد كه رنگارنگي غرب هنوز به خاكستري شرق غلبه نكرده است. حسرت فاصله آن رنگارنگي و تنعم با آن خاكستري و حس ناامني تبديل به خشم مي‌شد. خشمي كه در قالب دارودسته‌هاي نئونازي شكل مي‌گرفت. دارودسته‌هايي كه براي دستيابي به امنيت، شغل و ديگر امكانات زندگي حكومت را به پرسش نمي‌گرفتند بلكه حضور خارجي‌ها يا به قول خودشان «مومشكي‌ها» را مانع تحقق خواسته‌‌شان مي‌دانستند و خشم و يأس خود را متوجه آنها مي‌كردند و از آنها انتقام مي‌گرفتند. تشكيل كميته‌هاي مسلح مردمي داوطلب شهر مكلنبورگ كه در بخش شرقي آلمان قرار داشت، براي حفاظت از جان و امنيت خارجيان در مقابل گروه‌هاي نئونازي، سفارش‌هاي گوناگون تنها سفر نكردن و همراه شدن با يك «موبور» آلماني به «مومشكي‌ها» موقع سفر به شهرهاي مسير درياي شرق آلمان براي پرهيز از خطر تهاجم دارودسته‌هاي خطرناك نئونازي در اين مناطق و شهرها و حتي تكان‌دهنده‌تر از اينها سفارش به ساكنان «مومشكي» بخش شرق پايتخت يكپارچه‌شده كه ديرتر از ساعت 10 شب از غرب برلين با مترو به تنهايي به خانه‌شان در شرق برنگردند زيرا ممكن است در ايستگاه‌هاي متروي بخش شرقي پايتخت با تهاجم دارودسته‌هاي نئونازي مواجه شوند، از جمله اين حسرت‌هاي تبديل‌شده به خشم بود كه مي‌شد مشاهده كرد. شايد و تنها شايد اگر نظريه‌پردازان «سرمايه‌داري شركت‌گراي نومحافظه‌كار» علاوه بر منافع آني خود، امنيت جهان آينده كه قرار است منافع خود آنها نيز در همان جهان حاصل شود، همه اينها را ديده بودند و شنيده بودند و در نظر گرفته بودند و همه سوداگري خود را بر پايه ايجاد بحران در جهان قرار نمي‌دادند اكنون وضعيت به‌گونه ديگري بود. اگر زمزمه‌هاي مردم در متروها، اتوبوس‌ها، كافه‌ها و ديگر پاتوق‌هاي جمعي بخش شرقي اروپا و به‌خصوص آلمان را كه مي‌گفتند «در سيستم پيشين لااقل مي‌دانستيم سقفي و شغلي هرچند محقر و غذايي براي گرسنه نماندن داريم اما حالا از فرداي خودمان هم اطمينان نداريم»، شنيده مي‌شد آنگاه معلوم مي‌شد كه آن اشتياق اوليه دارد جاي خود را به يأس و نااميدي خطرناكي مي‌دهد كه آينده را پيش‌بيني‌ناپذير مي‌كند. آنگاه شايد نظرات استاد اقتصاد دانشگاهي كه در برلين شرقي متولد و آنجا را زيسته بود و حالا در آنجا شغلي نيافته بود و به غرب آمده بود تا در دانشگاهي استادي كند و هر دو جهان را تجربه كرده بود، شنيده مي‌شد و احتمال داشت در آن برنامه‌ها براي تقسيم بازارهاي جديد جهاني تاثيري تعيين‌كننده‌تر بگذارد و اكنون شايد ناامني كمتري را شاهد بوديم. نظراتي كه راه را در توزيع عادلانه‌تر ثروت و قدرت در جهان مي‌جست و مي‌گفت: «نمي‌دانم هاليوود و رسانه‌ها در غرب چه اصراري دارند كه همه زيست ما در آن دوران را سياه‌وسفيد و اغراق‌شده نشان دهند؟ در حالي كه زندگي ما هم سايه‌روشن‌هاي خودش را داشته است همان‌گونه كه غرب هم سايه‌روشن‌هاي خودش را دارد وگرنه جنبش وال‌استريت شكل نمي‌گرفت. عاقبت هم تنها راه ممكن، نه آن اعتباربخشي مطلق به دولت و نه اين اعتباربخشي مطلق به بازار آزاد است. بالاخره همان‌گونه كه نظريه دولت توتاليتاريست استالينيستي در عمل فرو پاشيد، نظريه بازار آزاد مطلق هم در عمل به بن‌بست مي‌رسد يا شايد رسيده است. ناامني جهان آينده آنها را مجبور به تجديدنظر در سياست‌هايشان خواهد كرد.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها