• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3607 -
  • ۱۳۹۵ سه شنبه ۲ شهريور

تماما ايراني و اسلامي

ابراهيم عمران

ديدن و شنيدن برخي صحنه‌ها كه با اعتقاد و اصول ايراني اسلامي‌مان جور درمي‌آيد و همخوني خوبي پيدا مي‌كند در جغرافياي جهاني؛ لامحاله حس نابي به مايي مي‌دهد كه غرق در  «مدنيت جهاني» هستيم و پوست و استخوان‌مان، افسوسانه آنقدر در اين برهوت بي‌هويتي، له شده كه «خويشتن خويش» را از ياد مي‌بريم. همه اينها آمد تا گفته و نوشته شودكه در مسابقات كشتي المپيك زماني كه كشتي‌گير «ايراني مازني» ما در نبرد با حريفان بود؛ مادرش در كيلومترها آن طرف‌تر دست به دعا و مناجات برداشته و از يگانه قادر متعال براي فرزندش پيروزي مي‌خواست كه عكس و چهره‌اش در فيس‌بوك و اينستاگرام و تلگرام، به كرات ديده شده و مورد پسند كاربران قرار گرفت...
به راستي چه دلپذير و گيراست چنين صحنه‌هايي كه ايرانيت و اسلاميت‌مان با هم در هم آغوشي مهر و دلدادگي به تصوير درمي‌آيد كه «مختص» خود خود ما است ولاغير. در دنيايي كه چندپارگي اجتماعي اقتصادي مجالي براي زيست بهتر نمي‌دهد و آدمي در پس ذهن «دهكده جهاني‌وارش» چاره‌اي جز ادغام نمي‌بيند و هرحركت و رفتارش لاجرم بايد بويي از جهاني بودن! محض بدهد؛ كه اگر اين گونه نباشد در برخي مكان‌ها و رويدادها؛ افسوسانه در داخله نيز، به تمسخر گرفته مي‌شود؛ ديدن اينكه مادري ايراني به همان شيوه مالوفش رفتار مي‌كند، خبر از آن مي‌دهد كه هستند افرادي كه در اين ظواهر دلفريب جهاني غرق نشده‌اند و براي اصول و اعتقادشان، هنوز ارزش قايل هستند. البته اين نوشته درنفي ادغام شدن در برخي موارد با جهان پيرامون نيست كه اگر چنين نباشد كارها به سامان نخواهد شد. ولي بارها مشاهده شده در مناسبت‌هاي مخصوص خودمان و در شادي‌ها و غم‌ها آنچنان از اصل و نسب خويش دور مي‌شويم كه دارندگان چنين خوي و خصلتي نيز آنچه ما انجام مي‌دهيم، به عمل نمي‌آورند! هر چند در اين روزها كه كاروان ورزشي مان در المپيك حضور داشت و در برخي رشته‌ها به كاميابي نرسيد و از سوي عده‌اي هم هجو و تهمت شنيد كه اين گونه رفتار كردن در پس همان غوطه‌ور شدن
 در مناسبات جهاني است كه تازه‌ترين آن سيلي زدن مقام ورزشي روس به بانوي ورزشكاري بود كه انتظارات را برآورده نكرده؛ كه باز جاي شادي است كه به آن مرحله هنوز نرسيده‌ايم. زماني كه اين تصاوير پخش مي‌شد در برنامه‌اي ديگر از تلويزيون و در رابطه با سينما؛ منتقد پرحاشيه آن كه تلاش دارد خود را آرام نشان دهد در ميزگردي با دو نفر ديگر و در مقام بيان گونه نقدنويسي‌اش خويش را منتقد ايراني‌نويس معرفي كرد كه از جايي تقليد نمي‌كند و اين ديگران هستند كه در گيتي شايد از او تقليد كنند؛ نهيبي به ذهن آمد كه اگر آن كردار ايراني است و به دل مي‌نشيند، پس چرا گفته‌هاي خارج از عرف و قانون او پس زده مي‌شود؟!‌ اي كاش در تصوير‌سازي براي نام بردن از ايران و اسلام‌گونه‌اي رفتار شود كه نه آداب ايراني بودن‌مان زير سوال رود و نه اسلام‌مان خدشه‌دار... قرابت اين نوشته با دو پرده از رفتار فردي عادي از اجتماع و نامي مشهور؛ عجين شده كه دلپذيري هر يك بماند
 براي مخاطبان و بس.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون