عكسنوشت
در روزگاري كه هشدارهاي محيطزيستي همهجا هست، در روزگاري كه هشدار ميدهند اگر مراقب نباشيم به همين زودي ديگر نه جنگلي ميماند و نه آبي، در روزگاري كه فعالان محيطزيست تلاش ميكنند و دولتها هم ميگويند كه برنامههاي مختلف دارند تا محيطزيست را نجات دهند و در روزگاري كه اهميت حفاظت از زمين و ميراث طبيعي مدام و مدام در رسانهها، شبكههاي مجازي و... تكرار ميشود، همچنان آدمهايي پيدا ميشوند كه درختها را قطع ميكنند تا ويلا بسازند يا در بازار قاچاق چوب، سودي به جيب بزنند. آدمهايي كه نه نگران آينده هستند و نه دغدغه زندگي ديگران را دارند. آدمهايي كه احتمالا تنها چيزي كه مهم ميدانند، زندگي و نفع شخصي خود است و نه به اين روزها فكر ميكنند كه در بحرانيم و نه به روزهاي آينده كه قرار است نسلي ديگر را درگير مشكلات محيطزيستي كنيم. اين آدمها همچنان هستند و كسي كه ميبينيد نشانهاي از حضور آنها در همين حوالي است؛ در جنگلهاي گلستان با درختاني كه تيشه و تبر، نفس زندگي را از آنها گرفته.