مرگ ارنست نولته، تاريخانديش آلماني در سكوت خبري
فاشيسم هميشه ممكن است
تا همين ديروز اگر به صفحه ويكيپدياي فارسي ارنست نولته سر ميزديد، متوجه ميشديد كه هنوز تاريخ مرگ او جلوي نامش اضافه نشده است، در حالي كه چند روزي ميشود (28 مرداد مطابق با 18 آگوست) كه او مرده است، در 93 سالگي. مورخ و فيلسوف برجسته آلماني كه چشماندازي نو در فاشيسمپژوهي گشود و اين پديده شوم سده بيستمي را از منظري متفاوت از رويكردهاي مرسوم راست و چپ نگريست و تحليلي نو در فهم آن ارايه كرد. نولته فاشيسم را بهمثابه رويكردي انفعالي و شايد بتوان گفت نهيليستي در برابر تغييرخواهي ارزيابي كرد و نشان داد كه نميتوان آن را به آنچه در دهههاي نخستين سده بيستم در اروپا رخ داد، منحصر كرد. بر همين اساس او خطر ظهور فاشيسم را هر لحظه و هر جا ميديد و آن را منحصر در زمان و مكان خاص نميديد. از ديد نولته فاشيسم و فجايع آن امري يكه و يگانه نبود كه با شكست حزب نازي در آلمان و فاشيستهاي ايتاليايي به پايان رسيده باشد. فاشيسم از نظر او پتانسيلي بشري بود كه هر لحظه و هر جا امكان سر برآوردن دارد. امروز با گذر بيش از نيم قرن از جنگ جهاني دوم جلوههاي فاشيسم را در سراسر دنيا ميبينيم، گروههاي افراطي و نيستانگاري كه در برابر رنجي كه بشر ميبرد، عذابي مضاعف را بر او روا ميدارند و با تشديد خشونت و وحشيگري به جاي يافتن راهحلي براي مشكلات انسان، وحشيانه او را به مرگ و نيستي فرا ميخوانند. در فارسي البته درباره نولته و اهميت او بسيار كم گفته و نوشته شده است، مهمترين كار را مهدي تديني كرده است با ترجمه كتاب او جنبشهاي فاشيستي و البته با يك سخنراني مهم كه گزارشي نسبتا مفصل از آن در «اعتماد» منتشر شد. در غرب اما نام نولته در دعواي مشهور جدل تاريخنگاران بر سر زبانها افتاد. وقتي متفكران چپگرا از جمله يورگن هابرماس با تحليل او از هولوكاست مخالفت كردند. همين هم سبب شد كه نولته در آلمان چندان محبوب نباشد و از بسياري مناصب و جايگاهها طرد شود. البته اين شاگرد برجسته مارتين هايدگر در فرانسه و ايتاليا متفكري محبوب بود، انديشمندي كه در مرز ميان فلسفه و تاريخ گام برميداشت و بيش از آنكه خود را فيلسوف و مورخ بداند، دوست داشت تاريخانديش خوانده شود.