دولت بايد فوتبال را خصوصي كند
درباره خصوصيسازي در ورزش و به ويژه فوتبال هم مدتهاست شعارهاي مختلفي داده شده است. همانطور كه گفتيم. فقط شعار داده شده و در عمل اتفاقي نيفتاده است.
چون فقط حرفش را ميزنند ولي در عمل هيچ برنامهاي براي آن ندارند. گواه حرف من اينكه سه بار مزايده برگزار كردند اما پرسپوليس و استقلال همچنان به شيوه سنتي قبل اداره ميشوند و هنوز بلاتكليف هستند. دليلش اين است كه تفكر و انديشه درست حاكم نيست و آقاياني كه بايد تصميم بگيرند، اصلا تصميمساز و تصميمگيرنده خوبي نيستند.
شما ايدهاي براي اجرايي شدن پروسه خصوصيسازي سرخابيها داريد؟
خيلي راحت است. من اگر مسوول باشم ميگويم هر سهم را دو هزار تومان بفروشيد. من نميگويم 30 ميليون هوادار پرسپوليس بيايند هر كدام يك سهم دو هزار توماني بخرند. اگر پنج ميليون نفر اين كار را انجام بدهند، حدود 100 ميليارد تومان پول ميشود.
اگر با بقيه اين پول هيچ كاري نكنند و در بانك بگذارند سود آن باشگاه را بينياز ميكند. اگر باشگاه پرسپوليس را در بورس به شكلي واگذار كنند كه صدميليارد تومان پول حاصل شود، در ابتداي سال با 20 تا 30 ميليارد تومان ميتوانند يك تيم قدرتمند ببندند. و با 70 ميليارد ديگر كار اقتصادي انجام دهند. شما نگاه كنيد در فوتبال بهطور متوسط در هر سال بالاي هزار ميليارد تومان هزينه ميشود اما خروجي آن صفر است. دولت بايد بيايد و با تزريق پول و برنامهريزي درست هولدينگهاي اقتصادي بزرگ هر استان را به همراه بانكها وارد داستان كند و باشگاهها و فوتبال و ورزش ايران را خصوصي كند. در غير اين صورت هيچ اتفاقي نميافتد.
حتما ميدانيد كه در گزارشها و سندهاي ارايه شده به كنفدراسيون فوتبال آسيا اعلام شده كه تمام باشگاههاي ايراني خصوصي هستند.
ما براي گول زدن كنفدراسيون فوتبال آسيا در ظاهر باشگاههاي خود را خصوصي كردهايم. در همين اصفهان خود ما سپاهان و ذوبآهن در ظاهر خصوصيهستند اما متعلق به كارخانههاي ذوبآهن و فولادمباركهاي هستند كه مديران آن توسط وزير صنعت و دولت منصوب ميشوند. پس هركسي مدير باشگاه ميشود نگاهش به دستور مقام بالادستي دولتي خود است. فوتبال بدون برنامه، انتخاب مديران كه نه دانش و تفكر دارند، نتيجهاش امروز ورزش و فوتبال ما است.
يك بحث وجود دارد كه دولت اصلا تمايلي به واگذاري سرخابيها ندارد.
اين حرف درست نيست. اتفاقا اگر واگذاري با سيستم اصولي انجام شود با خصوصي شدن بسياري از مشكلات و عدم شفافيتها برطرف ميشود و خود به خود مالك ميآيد براي موفقيت كار را به دست يك مدير متفكر و توانمند ميدهد. تيمهاي پرسپوليس و استقلال به باشگاه تبديل ميشوند و كار اقتصادي ميكنند و وقتي پول ميآيد تيمهاي بهتري ميشوند و نتيجه ميگيرند.
وقتي نتيجه بگيرند استاديومها پر ميشود و اقبال و نشاط عمومي به وجود ميآيد. دولت همين را ميخواهد. اما مديراني را در راس كار نميگذارد كه اين سيستم را پياده كنند. مردم پول ميدهند كه فوتبال زيبا ببينند. شما ببينيد ميآمدند بازيها را مجاني ميكردند تا تماشاگر به استاديوم برود. ماشين هديه ميدادند. اينكه نشد حرف و مديريت.
قبل از آن ميانگين تماشاگر بازيهاي پرسپوليس و استقلال به سه تا پنج هزار نفر رسيده بود. چند سال طول كشيد تا آقايان به اين نتيجه رسيدند سكوهاي طبقه دوم آزادي بايد صندليدار شود؟ اگر امروز اين كار را كردند چرا 10 سال پيش نكردند؟ اگر همين استاديوم آزادي نبود بازيها را در كجا ميخواستند برگزار كنند؟ ما بايد دهها از اين استاديوم آزادي براي جوانها و مردم ايران ساخته باشيم اما نساختهايم. بايد به اين باور برسيم كه ضعيف عمل كردهايم.
بايد به اين باور برسيم كه در انتخاب مديران ورزش و به ويژه فوتبال تجديدنظر داشته باشيم. ما كار ساختاري و مديريتي و برنامهريزي نداشتهايم. همهچيز باري به هر جهت است. دولت تدبير و اميد بايد فكري اساسي به حال ورزش و فوتبال داشته باشد.