پايگاه هوايي همدان و توازن ژئوپولتيكي منطقه
عبدالرضا فرجيراد
استاد ژئوپولتيك
از زمان ورود نيروهاي روسيه به سوريه، جنگ داخلي سوريه به شكل غيرمنتظره تغيير مسير داده است كه احتمالا بر نتايج اين بحران بزرگ تاثير خواهد گذاشت. در واقع روسها به محور تهران، دمشق، بيروت و بغداد پيوستند كه در درگيري با شورشيان و حاميان منطقهاي و بينالمللي آنها موفقيتهايي داشتهاند.
پشتيباني هوايي روسيه از اين جناح و دولت سوريه كه تا يك سال قبل حتي احتمال سرنگوني آن ميرفت باعث شد كه كنترل يكسري از مناطق راهبردي سوريه را به دست گيرند و تهديد سرنگوني را دور سازند.
البته در مدت حضور روسها در سوريه، مسكو با وضعيتهاي دشواري هم مواجه شده است. روسها براي برونرفت از وضعيت دشوار كه راهكار سياسي را مدنظر قرار دادهاند، تاكتيكهاي خود را از مرحلهاي به مرحله ديگر تغيير دادهاند. در مرحله اول ورود پس از يكسري بمبارانهاي شديد، روند حركت روسها كند شد كه احتمالا هدف آنها اين بوده است تا حركات بعدي خود را مورد محاسبه قرار دهند. حركت دوم اعلام ناگهاني خروج نيروهاي روسي از سوريه كه تعجب همگان را برانگيخت اما خيلي زود مشخص شد اين اعلام خيلي هم جدي نيست كه پس از آن ارايه پيشنهاداتي مبني بر خاتمه جنگ سوريه بر مبناي وضع موجود و تبديل سوريه به يك كشور فدرال و باقي ماندن برخي مناطق در كنترل شورشيان و ادامه حكومت اسد در دمشق به عنوان مهمترين بخش سوريه بود. البته ميتوان گفت كه اين پيشنهاد با هدف سنجش واكنش طرف هاي درگير در جنگ سوريه و حاميان آنها ارايه شد.
مرحله سوم يورشهاي زميني و هوايي از سوي روسيه و متحدين بر مواضع شورشيان در مناطقي از سوريه و به ويژه شهر پراهميت حلب بود كه تا حدودي اين شهر به محاصره درآمد هر چند كه عقبنشينيهايي نيز صورت گرفته ولي بايد گفت كه نيروهاي متحد در درگيري عليه شورشيان توانستند با اين حملات دست برتر را در جنگ به دست آورند. از سويي در همين زمان نيروهاي كرد و با كمك امريكا مناطقي از شمال شرق سوريه را از وجود داعش پاك كردند كه به نوعي يك نوع بالانس بين قدرتهاي بينالمللي مداخلهگر درجنگ سوريه به وجود آمد. در اين مرحله بود كه براي حفظ بالانس و عدم تضعيف در مقابل رقيب، روسها با توافق ايران هر چند ترجيح دادند از نوژه استفاه كنند. استفاده هواپيماهاي جنگي روسيه از پايگاه هوايي نوژه در همدان در واقع يك نوع بهرهبرداري نظامي براي تكميل پروژه حمله به حلب و مناطق اطراف و حتي مناطق شرقتر بوده و از اهميت خاصي نيز برخوردار است ولي اهميت سياسي اين حركت كمتر از اهميت نظامي آن نميتواند باشد. از يك سو طرف روسي و ايراني به طرفهاي مقابل خود در سوريه اين پيام را ميدهند كه حاضر نيستند در اين درگيري بازنده باشند و به رغم مشكلاتي كه بهرهگيري از بعضي منابع و امكانات برايشان دارد براي مقابله با گروههاي تروريستي – تكفيري كوتاه نخواهند آمد. حتي اين پيام را ميرساند كه ممكن است از امكانات ديگري براي ضربه زدن به رقباي منطقهاي و بينالمللي خود استفاده كنند. زيرا براي هر دو كشور ايران و روسيه و حتي عراق و لبنان (حزبالله) قطعي شده كه مساله سوريه با امنيت آنها پيوند خورده است. عقبنشيني از آن امنيت آنها را مستقيما در خطر قرار ميدهد. به ويژه آنكه از اين گروههاي سلفي – تكفيري كشورهايي حمايت ميكنند كه در طول بيش از يك دهه گذشته براي همه ثابت شده از گروههاي تروريستي به عنوان ابزاري بيروني براي حفظ امنيت نظامي و سياسي خود استفاده ميكنند.
دوم اينكه اين همكاري بهرغم احتياطهايي كه وجود دارد كه بايد هم وجود داشته باشد به كشورهاي حامي تروريسم در منطقه اين پيام را ميرساند كه خواب قدرت منطقهاي شدن را از خود دور كنند و اينگونه كشورها با كاهش قيمت نفت و ضربه زدن به ديگران و نيز تهديد و تطميع كشورهاي كوچكتر براي اجماع سياسي و يا نظامي عليه ديگران اقداماتشان نميتواند براي درازمدت كاربرد داشته باشد.
سوم اينكه شايد اين پيام را نيز به غرب ميرساند كه همكاريهاي تاكتيكي يا راهبردي جمهوري اسلامي ايران با روسيه ميتواند توازن ژئوپولتيكي در منطقه را تغيير دهد و ممانعت در اجراي توافقات مربوط به برجام احتمالا وضعيت را از حالت فعلي خارج كرده و امريكا و غرب را از محدوديتهاي اقتصادي و مالي ايجاد شده در اجراي برجام پشيمان كند.