• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3646 -
  • ۱۳۹۵ دوشنبه ۱۹ مهر

قيام امام حسين(ع) و انواع قرائت‌ها

علي شكوهي

بزرگداشت ايام محرم و قيام امام حسين(ع) فرصتي براي بازخواني فلسفه اين قيام و حركتي است كه در تاريخ اسلام و تشيع منحصر به فرد است. تصور اين كه بعد از كمتر از حدود 50 سال از رحلت پيامبر(ص) مسير حركت جامعه اسلامي تا به اين حد انحراف پيدا كند كه به نام دين و به نام جانشيني او جمعي از پاكان روزگار را به شهادت برسانند و فرزندان و جانشينان به‌حق آورنده آن دين و بنيانگذار آن حكومت را «فتنه‌گر» و «خارجي» و «شورشي بر امام زمان» معرفي كنند و دل مردم را براي جنگ با آنان بفريبند، تصور دشواري است.
در طول ايام عزا كه شيعيان بر مظلوميت امام و اهل بيت مي‌گريند، فرصتي هم ايجاد مي‌شود تا درباره فلسفه قيام امام سخن گفته شود و اهل نظر در اين باره به بيان نظريات خود بپردازند. نظريه‌پردازي در اين‌باره از سال‌هاي قبل از انقلاب قابل مشاهده و بررسي و كتاب‌هاي منتشره در اين باره قابل مراجعه است. آثار متعددي در اين زمينه نوشته شده و با تكيه بر اقوال رسيده از سيدالشهدا و تاريخ منقول از كربلا و برخي اعتقادات شيعه درباره علم امامت و مواردي از اين دست، قضاوت‌هاي متفاوتي هم بيان شده است. شايد بتوان اصلي‌ترين نظريات درباره فلسفه قيام امام حسين(ع) عليه حكومت يزيد را در چند عنوان زير دسته‌‌بندي كرد:
الف- شهادت و قيام براي شهيد شدن:  اين تفسير و قرائت از قيام امام حسين(ع) مشهورترين برداشتي است كه از قيام آن حضرت وجود دارد و مقبول بسياري از علما و نويسندگان قديمي و سنتي ما است. مطابق برخي روايات رسيده از امام، ايشان از بدو تولد براي ايجاد اين حماسه بزرگ و شهادت در سرزمين كربلا مامور بود و خداوند، امام را شهيد مي‌خواست و اين سرنوشتي بود كه خداوند براي او و فرزندانش در نظر گرفته بود. گويا امام‌حسين(ع) از همين سرنوشت خبرداده شده تبعيت كرده بود و حتي برخي معتقدند كه امام حسين (ع)و حضرت ابالفضل (ع) به تنهايي مي‌توانستند بر كل لشكريان يزيد غلبه كنند اما خداوند او را از كشتن دشمنان و غلبه و پيروزي بازداشت چرا كه بايد شهيد مي‌شدند! طرفداران اين قرائت از قيام امام حسين(ع)، علم امامت را مويد برداشت خود مي‌دانند و روايات وارده را هم در همين مسير تفسير مي‌كنند تا معلوم شود كه امام حسين(ع) براي شهادت در نظر گرفته شده بود. البته بعدها افرادي مانند دكتر علي شريعتي در كتاب «شهادت» هم فلسفه قيام كربلا را در همين راستا تفسير كردند اما تفاوت نگاه شريعتي با آن نگرش سنتي در اين است كه او معتقد است امام با انتخاب آگاهانه شهادت، دست به افشاگري عليه حكومت يزيد زد زيرا در زمانه‌اي كه نه مي‌توان بر نظام جبار غلبه نظامي پيدا كرد و نه مي‌توان تسليم آن بود و نه با ابزار ديگري مي‌توان پرده فريب و نيرنگ و سنگر گرفتن در پناه دين را كنار زد، شهادت بهترين انتخاب است زيرا افشاگر است و بيداركننده. به نظر شريعتي امام حسين با انتخاب شهادت، «مرگ سياه» تحميلي را پس زد و با انتخاب «مرگ سرخ» بساط مشروعيت حكومت يزيد را برباد داد.
ب- تلاش براي تشكيل حكومت: يكي از نظريه‌هاي مهم در باره قيام امام حسين(ع) به اين موضوع اشاره دارد كه سيدالشهدا براي به دست گرفتن قدرت و تشكيل حكومت برخاست و اقداماتي كه در اين راستا انجام داده، مويد اين نظريه است. مثلا معلوم است كه امام حسين(ع) بعد از نامه‌نگاري مردم كوفه و دعوت از ايشان براي به دست گرفتن زمام حكومت آنان به سوي كوفه حركت كرد و براي تمهيد مقدمات و اطمينان از همراهي مردم، مسلم بن عقيل را پيش از خود به كوفه فرستاد. اين اقدامات امام نشان مي‌دهد كه آن حضرت به قصد تشكيل حكومت و مبارزه عليه حكومت يزيد حج خود را نيمه‌تمام رها و مبادرت به قيام كرد. مرحوم صالحي نجف‌آبادي در سال‌هاي قبل از انقلاب مبادرت به نوشتن كتاب «شهيد جاويد» كرد و در آن به همين انگيزه يعني تلاش براي تشكيل حكومت به عنوان فلسفه قيام امام حسين(ع) تاكيد كرد. بسياري در مقابل اين كتاب و نظريه نويسنده آن ايستادند و ازجمله با تكيه بر روايات مرتبط با علم امام، به نفي اين نظر اقدام كردند. در سال‌هاي بعد از انقلاب هم امام خميني در سخناني همين امر را مجددا مورد تاكيد قرار داد و از جمله اعزام مسلم به كوفه را قرينه مهمي براي تاييد اين نظريه قرار داد كه سيدالشهدا براي تشكيل حكومت قيام كرده بود. البته اين نظريه مخالفان زيادي هم دارد و بسياري از نويسندگان با تحليل رخدادهاي پيرامون امام از مدينه تا مكه و از مكه تا كربلا و نيز با بررسي ملاقات‌ها و سخنان رسيده از امام حسين(ع) در اين دوره زماني، معتقدند كه «… اقدامات حسين(ع) از همان ابتدا تا انتها نشان مي‌دهد كه استراتژي او هدفي بالاتر از اين داشت كه فقط به خلافت دسترسي پيدا كند. هيچ مدركي دال بر اين موضوع وجود ندارد كه هنگامي كه آن حضرت در مكه بود، هواداران فعالش را از ميان افرادي كه در گردش جمع شده بودند، نام‌نويسي كند يا به تبليغ انديشه خود در ميان افراد زيادي از مردم كه براي حج به مكه مي‌آمدند بپردازد. دليلي وجود ندارد كه او مأموران مخفي براي ايجاد شورش در استان‌هايي نظير يمن و فارس كه نسبت به خاندانش هوادار بودند فرستاده باشد، گرچه عده‌اي از اعضاي خاندانش، او را به انجام چنين امري نصيحت مي‌كردند».
ج- امر به معروف و نهي از منكر: شايد بتوان اين دو نظريه را مهم‌ترين فلسفه ذكر شده براي قيام امام حسين(ع) تلقي كرد اما كساني هم پيدا شده‌اند كه با بررسي نقدهاي وارده به هر كدام از اين نظريات، موارد ديگري را به عنوان فلسفه قيام امام حسين(ع) مطرح كرده‌اند. آنان با تكيه بر بيان خود امام معتقدند كه قيام امام براي امر به معروف و نهي از منكر بود و اصلاح مفاسد جامعه و مبارزه با انحرافي كه در نظام اسلامي ايجاد شده بود. بنابراين هدف امام امر به معروف بود و در اين راه اگر به نتيجه مي‌رسيد تا تشكيل حكومت هم پيش مي‌رفت و اگر در ظاهر شكست مي‌خورد تن به شهادت مي‌داد. بر همين اساس معتقدند كه تمامي حركت امام را مي‌توان با هدف امر به معروف و نهي از منكر توجيه و تبيين كرد در حالي كه اگر مواردي مثل تشكيل حكومت يا شهادت را هدف غايي ايشان بدانيم، در مواردي در تحليل حوادث مي‌مانيم.  به نظر مي‌رسد قيام امام حسين(ع) را بايد با لحاظ كردن تمام عمر آن حضرت مورد تفسير قرار داد. با اين حساب مراحل زير قابل بررسي است و اولويت حضرت در هر مرحله مشخص است:
1-  در حيات امام علي(ع) و امام حسن(ع) ايشان در راستاي تصميمات آن بزرگواران عمل مي‌كند و از جهاد تا صلح را به اقتضاي زمان به مصلحت مي‌داند و در آن مشاركت دارد.
2-  بعد از شهادت امام حسن تا مرگ معاويه، مطابق صلح‌نامه برادر عمل مي‌كند و وفادار به عهد خويش است و هيچ اقدامي عليه حكومت از جنس قيام و مبارزه مسلحانه ندارد بلكه به اندازه وسع خويش براي حفظ ياران و اصلاح امور مردم و گسترش تعاليم تشيع عمل مي‌كند. در همين دوره با تلاش معاويه براي به رسميت شناختن يزيد براي جانشيني او مخالفت مي‌كند چون مطابق توافق بايد خليفه بعدي را همه مسلمين تعيين كنند.
3-  بعد از معاويه و تعيين جانشين براي خود، يزيد را به رسميت نمي‌شناسد اما اقدام عملي براي قيام عليه حكومت هم انجام نمي‌دهد. افشاگري در اين باره البته در دستور كار امام قرار دارد.
4-  به خاطر اقدام يزيد براي گرفتن بيعت از امام حسين(ع) و مخالفت آن حضرت با اين بيعت و مشروعيت ندادن به يزيد، ناچار مدينه را ترك مي‌كند و به مكه مي‌رود تا در آنجا با حضور همه مسلمانان براي ايام حج، دست به افشاگري گسترده‌تر بزند اما هنوز هم اقدامي براي مبارزه و قيام نمي‌كند.
5-  در مكه نامه‌هاي مردم كوفه به ايشان مي‌رسد مبني بر اين كه مردم آن شهر حاضر به بيعت با امام و حمايت از ايشان هستند. در همين زمان تلاش يزيد براي به شهادت رسانيدن امام در مكه و شكستن حريم خانه خدا جدي مي‌شود و امام براي جلوگيري از بي‌حرمتي به كعبه، مكه را ترك كرده و به سوي كوفه حركت مي‌كند.
6-  در مسير حركت متوجه مي‌شود زمينه قيام از بين رفته و مردم كوفه به عهد خود وفا نكردند و بنابراين وارد مذاكره با عمرسعد مي‌شود تا جنگي درنگيرد. در اين مرحله امام در فكر اين بود كه اهل بيت خود را بردارد و به جايي دور از قدرت يزيد ازجمله يمن و ايران بيايد اما اين مذاكرات به نتيجه نرسيد و امام بين بيعت با يزيد و شهادت در راه خدا مخير شد.
7-  از آنجا كه امام حسين(ع) حاضر به بيعت با يزيد نبود و او را مشروع نمي‌دانست و اجازه رفتن از كربلا را هم پيدا نكرد، چاره‌اي جز اين نداشت كه بر سر عهد خود بماند و شهادت را با آغوش باز بپذيرد. اين انتخاب يعني تن ندادن به ذلت حتي به قيمت شهادت آن هم به آن صورت فجيع و دردناك، همان اخباري بود كه از قبل هم به ايشان داده شده بود.  بنابراين تمام حيات امام يك كل يكپارچه و مرتبط با هم بود و همه اين موارد را بايد با هم ديد. امام عمل به مسئوليت امامت خود كرد كه قيام و شهادت آخرين انتخاب او بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون