وضع طبيعي در وايبر
سينا شريف/ وايبر، به خصوص صفحات بحثهاي گروهي آن مدل خوبي براي توضيح «وضع طبيعي» است؛ همان جايي كه احتمالا ساعتهاي زيادي از وقت همه ما را ميگيرد، حالا چه به عنوان مشاركتكننده در بحثها و چه ناظري كه جرات يا حوصله حضور در آنها را ندارد. چرا جرات ميخواهد؟ به همان دليلي كه گفته شد، يعني آنارشيسم، بيقانوني يا همان چيزي كه هابز در لوياتان به عنوان وضع طبيعي نام ميبرد.
در صفحات جمعي وايبر هيچ امكاني براي كنترل اعضا وجود ندارد. نه ميتوان كسي را حذف كرد و نه محدود. حتي نميتوان نظري كه از نوشتن آن پشيمان شدهايم را حذف يا اصلاح كرد. هركس هرچه دلش بخواهد مينويسد و به اشتراك ميگذارد. اگر هم قراري براي رعايت يك سري قوانين باشد، ضمانت اجرايي محكمي جز وجدان و شخصيت دروني اعضا وجود ندارد.
اين حالت بهترين موقعيت است براي آنهايي كه هم وايبر دارند، هم وقت، هم از قانون بيزارند و هم انرژي زيادشان را نميدانند كجا خالي كنند. اين است كه از فرصت لمپنبازي در سقف ظرفيت موجود نميگذرند و جنگل مجازي ميآفرينند.
عده ديگري هم هستند كه شايد قصد لمپنبازي ندارند، اما اعتماد به نفسشان تبديل به اعتماد به سقف شده و فكر ميكنند كه خيلي حرف براي گفتن دارند و هرطور شده بايد حرفهاي مهمشان را به اعضاي آن صفحه تفهيم كنند. اين است كه يك حرف را صد بار ميزنند و به قاعده «آن كس كه كمتر بداند، بيشتر ميگويد»، دايم مينويسند و مينويسند و مينويسند. در واقع وايبر جايي است كه به اهميت وجود قانون ميتوان پي برد. كمترين اتفاق در وضعيت بيقانوني و بيقاعدگي حاكميت لمپنها بر هرگونه فضايي است كه ميتوان در آن حرف حساب زد و «عرصه عمومي» را ساخت. ميگوييد نه، سري به وايبر و صفحاتي بزنيد كه براي حرفهاي جدي راهاندازي شدهاند. لمپنها و كمدانان اگر به آن صفحه راه يافته باشند، كاري ميكنند كه حرف حساب، مجال حضور نمييابد. اينجاست كه دعا به جان قانون و قراردادهاي اجتماعي ميكنيد.