• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3653 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۱ آبان

داريوش مهرجويي در مراسم نقد و بررسي رمان‌هايش:

به خاطر سد عظيم سانسور در سينما رمان نوشتم

الهام نداف

داريوش مهرجويي با وجود حضور پر رنگ در سينما، هميشه دغدغه حضور در حوزه ادبيات را داشته است. چه زماني كه كتابي متناسب با رشته تخصصي‌اش فلسفه، ترجمه مي‌كند و چه زماني كه دست به قلم مي‌برد تا رماني بر اساس داستان شكل گرفته در ذهنش بنويسد. او نخستين رمان خود را سال 88 با عنوان «به خاطر يك فيلم بلند لعنتي» به چاپ رساند و بعد از گذشت سه سال، به گفته خودش به دليل وجود محدوديت‌ها در سينما، باز هم دست به قلم شد. «در خرابات مغان» از سال 91 تا امروز، در محافل مختلف فرهنگي و هنري نقد و بررسي شده است. اين دو تجربه به اندازه‌اي براي كارگردان صاحبنام سينما خوشايند بود كه سومين رمانش را با نام «آن رسيد لعنتي» نيز روانه بازار كند. در ادامه جلسات نقد و بررسي، انجمن جامعه‌شناسان دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران نيز، جلسه‌اي با حضور مهرجويي براي بررسي بيشتر دو رمان اخير او، برگزار كرد.
در اين جلسه مهرجويي بيشتر به چرايي پناه آوردن به رمان و ادبيات داستاني، گفت. از نظر او كار فيلم و نوشتن رمان در ماهيت فرق چنداني با يكديگر ندارند، اما آنچه اين فيلمساز را وادار به تجربه كردن در حوزه ادبيات كرده، محدوديت‌هاي موجود در سينماست: «هر فيلمي يك رمان است. من تمام سناريوهاي فيلم‌هايم را خودم نوشته‌ام. خيلي آرزو داشتم كه سناريوهايي از نويسندگان به فيلم تبديل كنم، اما متاسفانه اغلب نويسنده‌هاي ما از هنر، تاريخ و زيباشناسي سينما غفلت دارند و سينما را نمي‌شناسند. بنابراين نمي‌توانند كمك‌كننده باشند.»
اما سانسور از جمله عوامل موثر در شكل‌گيري كتاب‌هاي مهرجويي است، كارگرداني كه در آستانه ورود به پنجاهمين سال حضورش در سينما، از مميزي‌هاي اعمال شده و سليقه‌اي اين حوزه خسته شده است: «عامل ديگري كه باعث شد رمان بنويسم اين بود كه هريك از فيلم‌هايم چه قبل و چه بعد از انقلاب با سد عظيم سانسور مواجه شد. از فيلم «گاو» كه دو سال توقيف شد تا «پستچي» و «دايره مينا». بعد از انقلاب هم بسياري ديگر از فيلم‌هايم از جمله آخرين آنها فيلم «سنتوري» با سانسور و توقيف مواجه شد.»
به گفته اين نويسنده و سينماگر، شب افتتاح اكران فيلم «سنتوري» آقاي وزير فيلم را توقيف كرد؛ «بنابراين من ذله شدم كه در سينما اينقدر با سد سانسور مواجه شده‌ام. ضمن اينكه كار سينما هم وقفه‌هاي زيادي دارد. بنابراين آزاد كردن آن نيروي خلاقه راه جديدي مي‌خواست كه نوشتن رمان يكي از اين راه‌ها بود. البته من نقاشي هم مي‌كشم و موسيقي هم مي‌نوازم. بعضي وقت‌ها شعر هم مي‌نويسم. به همين خاطر در اين وقفه‌ها به جاي اينكه سناريوها بنويسم و توقيف شود، رو به رمان‌نويسي آوردم، چون با ادبيات كاملا آشنا بودم و مي‌توانم كاري را كه در سينما انجام مي‌دهم با كلام هم بكنم.»
اما ورود مهرجويي به حوزه ادبيات و دست به قلم شدن او، مورد استقبال اهالي اين حوزه قرار نگرفت. او معتقد است اين تجربه خوشايند خيلي‌ها نبود و دليل ناديده گرفتنش در فضاي ادبي، حسادت و كينه‌توزي است. چيزي كه به تعبير مهرجويي درون همه ما ايراني‌هاست: «مثلا دكترها، پرستارها، قصاب‌ها همه هواي يكديگر را دارند و اگر كسي بخواهد وارد گروه آنها بشود آنها او را نمي‌پذيرند. اين مساله به خاطر سركوب دو هزار ساله در كشور ما است كه باعث شده چنين مشكلاتي داشته باشيم. همين ترافيك ما هم پر از بغض و كينه است. پر از تعارف هستيم ولي پشت سر هم به همديگر فحش مي‌دهيم. اين بي‌ادبي در ترافيك نشان‌دهنده بغض و كينه و خصم‌آلود بودن ما است كه در ژن‌هاي ما رسوخ كرده است. به همين خاطر است كه الان ما در كشورمان مردان اختلاسي داريم.»
با همه اينها، هيچ يك از اين بي‌توجهي‌ها، براي مهرجويي اهميت چنداني ندارد چرا كه معتقد است در جامعه ما نقد و بررسي در اولويت دهم قرار گرفته است. چون همه مي‌خواهند بگويند ما آفريننده و خلاق هستيم و ديگران از ما بدترند.
اما چرا چشمه ايده‌پردازي‌هاي مهرجويي هميشه در حال جوشش است و اينكه ايده‌هايش از كجا مي‌آيد، سوالي است كه مورد توجه بسياري از هنرمندان است؛ كساني كه كار هنري مي‌كنند و بعد از گذشت مدت زماني، رغبتي به ادامه اين راه ندارند. مهرجويي در مدت فعاليت خود در سينما، 50،40 فيلمنامه نوشته كه به تعبير خودش، توانسته 26 فيلمنامه را به فيلم تبديل كند: «گاهي ايده نوشتن هركدام از اينها تنها يك جمله بوده است. براي نوشتن رمان «در خرابات مغان» يادم است كه در حال خواندن كتابي از نجيب محفوظ بودم. در اين داستان شخصيت داستاني در حال نماز خواندن و نيايش با خداوند بود. در آنجا جمله‌اي گفت كه خيلي روي من اثر گذاشت. البته اين را هم بگويم كه من از هفت سالگي تا پانزده سالگي نماز مي‌خواندم و تحت تاثير محيط خانواده قرار داشتم و به حسينيه مي‌رفتم. بنابراين آن تجربه‌هاي عرفاني كه در كتاب از آن صحبت مي‌كنم براي من به صورتي رخ داده است و براي من در كتاب «در خرابات مغان» اين شخصيت ديني شكل گرفت. در عين حال پسرعمه‌اي در امريكا دارم كه شغلش نزديك به شغل شخصيت اصلي داستان «در خرابات مغان» بود و من از اين مساله هم بهره گرفتم و بقيه داستان را تخيل كردم.»
موضوع رمان «آن رسيد لعنتي» نيز تجربه خود مهرجويي بود و مشكلاتي كه برايش در اين زمينه پيش آمده بود. او در نوشتن رمان احساس آزادي بيشتري دارد و مي‌تواند خيلي از مسائلي را مطرح كند كه در فيلم امكانش وجود ندارد: «چون زمان فيلم بايد موجز باشد. در رمان اين گرفتاري‌ها وجود ندارد.»
با همه اينها فلسفه را نمي‌شود از دنياي هنري مهرجويي جدا كرد، چه زماني كه در مقام كارگردان فيلم مي‌سازد و چه زماني كه براي نوشتن اثري دست به قلم مي‌شود، ردپاي فلسفه را مي‌توان در آثارش جست‌وجو كرد. چيزي كه امروز به امضاي مهرجويي تبديل شده است و براي همين است كه در هر آفرينشي، نظر منتقدان را به خود جلب مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون