آقايان به چه چيز
اميدوار شدهاند؟
علي شكوهي
انتخابات اخير رياستجمهوري در امريكا در كشورهاي ديگر هم پيگيري شد و تقريبا همه دولتها – خواه همسو با سياستهاي اين كشور و خواه مخالف آن – نسبت به نتيجه آن حساس بودند. مثلا دولت روسيه خواستار پيروزي ترامپ بود يا غالب دولتهاي اروپايي از پيروزي كلينتون حمايت ميكردند. در خاورميانه، دولت سوريه از پيروزي ترامپ خوشحال شد زيرا او داعش را بيشتر از اسد دشمن و خطرناك ميداند اما دولت عربستان تمامي تخممرغهايش را در سبد كلينتون گذاشته بود و طبعا الان بايد برخي مواضع خودش عليه ترامپ را جبران بكند تا روابط خود را با دولت جديد امريكا بهبود بخشد. براي دو كشور ايران و اسراييل هم پيروزي يا شكست هر كدام از نامزدهاي اين انتخابات، عليالسويه بود چون هر كدام پيروز ميشدند يك دوست اسراييل و يك دشمن ايران به قدرت ميرسيد. در عين حال در ميان جريانهاي سياسي فعال در اين كشورها، لزوما همسويي وجود نداشت و هر جريان سياسي شايد پيروزي نامزدي خاص را مناسبتر براي منافع ملي كشورش ارزيابي ميكرد. اين رويه در ايران هم جريان داشت. ظاهرا اينگونه است كه طرفداران مذاكرات هستهاي و توافق حاصله ترجيح ميدادند كلينتون راي بياورد چون وي از اجراي برجام دفاع ميكرد و در مقابل مخالفان برجام و تندروان داخلي، ترامپ را يك فرصت استثنايي براي از دست رفتن همه نتايج مذاكرات هستهاي ارزيابي ميكردند و خوشحال بودند كه با لغو برجام از سوي ترامپ، دولت دكتر روحاني در معرض شكست قرار ميگيرد و رقباي او در انتخابات رياستجمهوري سال 96 به پيروزي ميرسند. در واقع امروز با پيروزي ترامپ در امريكا، برخي در داخل اميدوار شدهاند و در تكاپوي تلاشي جديتر براي تغيير تصوير سياسي داخلي هستند اما معلوم نيست آنان به چه چيزي اميدوار شدهاند و چرا خيال ميكنند مردم ما بايد از انتخاب سه سال قبل خود پشيمان شوند؟اكنون بخشي از اصولگرايان يعني حاميان تندرو و افراطي دولت قبل و شخص احمدينژاد و نيز فعالان در جبهه پايداري سعي دارند از فرصت پيروزي ترامپ براي شكست دولت روحاني بهره ببرند. همين چند روز پيش از قول رييس دولت قبل نقل شده بود كه اگر ترامپ در امريكا پيروز شود اين اميدواري ايجاد خواهد شد كه او بتواند دوباره در روند انتخابات رياستجمهوري سال 96 قرار بگيرد. بعد از اعلام پيروزي ترامپ هم يكي از تبليغاتچيهاي وي نوشت كه هر حكم رهبري تابع مصلحت روز است و الان با تغيير شرايط بايد تصميم تازهاي گرفته شود زيرا در فضاي «پسانهي»! و در عصر «ترامپيزه شدن» همهچيز، بايد مصلحت الان را ملاحظه كرد. آنان اميدوارند كه نظر رهبري عوض شود و امكان شركت احمدينژاد در انتخابات رياستجمهوري سال بعد پديد آيد. سران جبهه پايداري البته رسما از آمدن احمدينژاد سخن نميگويند اما آنان هم اميدوارند كه از آن اتفاق رخ داده در امريكا بتوانند براي تحقق اتفاقي مشابه در ايران استفاده كنند. به نظر ميرسد آقايان به چند نكته مهم زير توجه ندارند:
1- سياستورزي در ايران انعكاس وضعيت امريكا نيست و بعيد است مردم ما خودشان را با مردم امريكا تنظيم كنند. پيشينه تحولات سياسي دو كشور هم مويد اين ادعا نيست و بنابراين نبايد انتظار داشت كه چون در امريكا يك فرد تندروي كمعقل به پيروزي رسيد پس مردم ما هم مطابق تحولات آن كشور تصميم بگيرند.
2- بعيد است مردم ما توصيف آقايان از رقيب سياسي خود را باور كنند. آنان تلاش دارند دولت روحاني و اصلاحطلبان و آن جريان اصولگراي عاقل مدافع دولت كنوني را به عنوان «كدخداپرستان» و «طرفداران سازش» و «تندهندگان به ذلت» معرفي كرده و خود را مظهر ايستادگي و ضديت با امريكا و عزت اسلامي نمايش دهند اما مردم ما ميدانند كه نه حاميان دولت، امريكا را دوست خود ميدانند و نه ادعاي دشمني كور با امريكا لزوما به زيان آن كشور تمام ميشود. رفتار سنجيده در مواجهه با تهديد دشمنان عين عقلانيت سياسي است كه برخي از آن برخوردار نيستند.
3- آقايان خوشحالند كه ترامپ اقدام به لغو برجام ميكند و بنابراين همه دستاوردهاي چندساله دولت روحاني در مذاكرات هستهاي بر باد ميرود اما از كجا معلوم كه ترامپ بتواند به شعارهاي دوران تبليغات انتخاباتي خود وفادار بماند و آنها را عملياتي كند؟ اين تصميم، امريكا را در سطح كشورها منزوي ميكند و فرصت تازهاي براي ايران است. بعيد است سيستمي كه ترامپ را ميچرخاند اين امر پيشپاافتاده سياسي را درك نكند.
4- مردم ما به تدريج دستاوردهاي برجام براي كشور را احساس ميكنند و رفع بسياري از تحريمها را ميبينند. لغو رسمي تحريمهاي سازمان ملل، گشايش نسبي در مناسبات اقتصادي و سياسي ايران با كشورهاي اروپايي و آسيايي، عادي شدن توليد و صادرات نفت ايران، امكان انتقال وجوه حاصل از فروش نفت به كشور، حضور تدريجي بسياري از كشورها و شركتها براي سرمايهگذاري در ايران و... را نميتوان انكار كرد. طبعا مردم ما از هر كسي كه از نقض برجام خوشحال شود و سختتر شدن اوضاع داخلي را مطلوب جلوه دهد، فاصله خواهند گرفت.
5- آقايان خيال ميكنند هر كسي در ايران بهتر عليه امريكا شعار بدهد مقبولتر است اما اين برداشت اشتباهي است و مردم توان مديريت منابع داخلي را مهمتر ميدانند. مديريت اين جريان در هشت سال نشان داد كه آنان قادر به اداره مطلوب كشور نيستند و امكانات فراوان آن سالها را با بيتدبيري خود برباد دادهاند. كافي است تنها يك شاخص را در نظر بگيريم تا سوءتدبير آقايان برملا شود. مگر هر كسي ميتواند رشد اقتصاد كشور را كه حتي از مثبت 8 بالاتر رفته بود به عدد باورنكردني منفي 6 برساند آن هم در حالي كه حدود 800 ميليارد دلار درآمد ارزي داشت؟