ضرورت تلفيق جواني و دانش و مهارت در مديريت مدارس
كامل حسيني
معلم و فعال رسانهاي
مديريت مدارس هميشه از آن جمله پستها و مقامهايي است كه در مدارس اهميت ويژهاي براي آن قايل بودهاند كه شايد برجستهترين شواهد كه چنين امري را اثبات كند همان گزارهها و قضاوتهايي است كه در هنگام پيشامد يك مشكل آموزشي مانند افت تحصيلي يا تربيتي مانند بيانضباطي دانشآموزان يا حتي اشتباه رفتاري يك معلم معمولا بر سر زبان عدهاي آمده و باز هم خواهد شد كه ميگويند «مدير در اين ميان مقصر است» يا « همهاش از ضعف مدير است».
اينگونه قضاوتهاي مطلقگرايانه اگر چه هنوز گاهي از طريق ذهن و رفتار خود آگاهانه و ناخودآگاهانه ما بر سر زبان ميآيد اما بايد كم كم از ذهن و معرفت ما خارج شوند و به جاي آن بايد حقيقتي ديگر را جايگزين كرد كه هم اهميت پست مديريت مدارس را در جاي خود مينشاند و هم از آسيب و نوع نگاه مطلقگرايانه به دور باشد. نگارنده معتقد است كه بايد به مسائل و حقايقي در اين باره دقت كرد.
نخست اينكه پست مديريت مدارس (نه مديريت آموزشي به صورت محض) بايد به عنوان يك رشته مستقل و تحت عنوان «مديريت مدارس» در دانشگاهها و ساير موسسات آموزش عالي به صورت تخصصي، كارشناسانه خوانده شود. البته ميپذيريم كه مديريت يك نوع هنر يا علمي است كه بعضي افراد به صورت خدادادي در وجود خود دارند اما بايد دانست كه وجود رشتهاي علمي و مستقل مديريت مدارس ميتواند استعداد و تواناييهاي افراد را بيشتر پرورش دهد و زودتر به نتيجه برساند كه ذاتا از مديريت قوي و جدي برخوردارند. همچنين افرادي هم كه علاقه به مديريت دارند ولي توانايي ذاتي كمتري دارند، از طريق تحصيل ميتوانند مهارتهاي آن را كسب كنند چون بخشي از مديريت ميتواند مهارتي يا همان آموختني باشد.
دوم اينكه درست است كه افراد بالاي مثلا بيست و شش يا بيست و هفت سال سابقه تدريس آموزشي بيشتر در اولويت و تلاش هستند براي گرفتن پست مديريت (البته گاهي نه هميشه) اين افراد تا حدودي داراي اندوختهها و تجارب مديريتي هستند و ميتوانند كه مدير موفقي هم باشند، اما يادمان باشد كه مدير از طرفي ديگر بايد تا حدودي جوانتر و داراي انرژي و صبر و حوصله بالاتري باشد و همچنين اندكي به دنياي دانشآموزان امروزي نزديكتر باشد تا بهتر و كارآمدتر و به روزتر بتواند با آنها تعامل
كند.
سوم اينكه دورههاي بيشتري (البته نميگويم هيچ دورهاي تا حالا برگزار نشده) به طور ويژه براي مديران برگزار شود كه از معايب شيوه برگزاري دورههاي قبلي تاحدودي به دور باشد و مديران به طور مداوم بتوانند از طريق كارشناسان و استادان روانشناسي و با بهرهگيري از تامل و پژوهشهايي كه متخصصين اتاق فكر به آنها رسيدهاند دانش و مهارت متناسب با تغيير نگاهها و سبك زندگي، ميزان و شيوه ناسازگاريهاي جديد زندگي دانشآموزان پيدا كنند تا نقش سرنوشتساز خود را همچنان به پيش ببرند و سيستمي كارآمد را برپا كنند.