• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3689 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۱۸ آذر

بخشش

علي شمس نمايشنامه نويس

 


هر جور شده باید خودش را ازین مصیبت بکشد بیرون. رفتارش را اصلاح کند و مثل بچه‌ی آدم  حساب پس بدهد. بعد  بنشیند و به کارهای زشتی که کرده عمیق و طولانی فکر کند. لبش را بگزد و نچ‌نچ‌‌کنان دست روی دست بزند که عجب آدم بدی بودم من.  غصه‌ی روزهای رفته را بخورد و ازین عمری که به  فنا داده  سخت غمگین شود.  مصمم به جبران باشد و  اول از همه بیاید پیش من و بیفتد به پایم تا ببخشم‌اش. دست‌هایم را بگیرد و فشار دهد.  بغلم کند و صورتم را محکم ببوسد. با چشمهاش توی چشم‌هام خیره شود و از سر تاثر حدقه‌ی گشاد چشم‌ها را تکان تکان دهد و البته که بغض‌اش کاسه‌ی چشم‌ها را تر کرده باشد. حسرت و پشیمانی جلوی حرف زدنش را گرفته باشد و وقت من غلط کردم گفتنش  نتواند راحت کلمات را تلفظ کند. آن وقت ممکن است من دلم سر رحم بیاید و ببخشم‌اش. وگرنه من ازین آدم  کم به سرم نیامده. کم دستم را نگذاشته توی پوست گردو و پدرم را نیاورده جلوی چشم‌ام. اصلن جوری شده که اگر همین الان خبر مرگش را بیاورند نه که ناراحت نشوم، ولی  اصولن دنیا هم روی سرم خراب نمی‌شود. بس که دنیا را روی سر من خراب کرد این آدم خانه خراب. من تاوان مهربانی‌ام را می‌دهم. نان قلب پاکم را می‌خورم. بس که دل‌رحم و مهربانم. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم اگر عوض این همه گشاده‌دستی و درِ خانه بازی و سفره پهنی و  خوشامد به لبی، کمی سیاسی و بلدی و زیرو رو کسی داشتم، روزگارم بهتر ازین بود که هست. حالا هم بدی نیست. خدا را شکر. آدم دلپاک  نان  شرافتش را می‌خورد و من  هم همه‌ی این سال‌ها نان شرافت  عریض و طویلم را خورده‌ام.‌ اینست که حق دارم نبخشم‌اش. بس‌که نارو زد به من. رُسم را کشید.
جیبم را دوشید، پایم را به کارهای  نباید کشاند و  باز هم من دلم برنمی‌دارد و می‌گویم هر جور شده باید خودش را ازین مصیبت بکشد بیرون. اگر رفتارش را اصلاح کند و مثل بچه‌ی آدم حساب پس بدهد و اگر توبه گوشی خدا بنشیند و به کارهای زشتی که کرده عمیق و طولانی فکر کند، شاید ببخشم‌اش. من آدم کینه جوی  چشم سفیدی نیستم. نه اینکه ببو گلابی باشم و  رگ برخورندگی نداشته باشم. نه! حساب انسانیت می‌کنم و اینکه بخشش از بزرگان است. من هم بزرگم و به بزرگی خودم اگر خودش را ازین مصیبت بکشد بیرون و رفتارش را اصلاح کند و مثل بچه‌ی آدم حساب پس بدهد، می‌بخشم‌اش.
حالا باید دید این گرگ توبه ندیده چقدر پس گردنی از روزگار خورده و تا کجا آدم شده. باید ببینم هر جور شده آیا خودش را ازین مصیبت بیرون می‌کشد؟ آیا رفتارش را اصلاح می‌کند و مهم‌تر از همه آیا به کارهای زشتی که کرده، راست حسینی فکر می‌کند؟ باید ببینم آیا پشیمانی و غلط کردمش دايمی است یا نه  همین ‌که خرش از پل گذشت و  این زمستان  سرد تمام شد و دیگر به من احتیاجی نداشت، دوباره یابو برش می‌دارد و می‌شود همان آدمی که بود.  
دیروز هم که آمد به خودش گفتم، نه اینکه فقط به تو نوشته باشم، شکر خدا پشت  و رو ندارم. صادقم. حرفم را بّر می‌زنم. تعارفی نیستم. همه‌ی اینها را که برای تو نوشتم به خودش هم گفتم. گفتم پیش من نیا تا خودت را ازین مصیبت بیرون کشیده باشی. رفتارت را اصلاح کرده باشی و حساب همه آنچه بد کردی را پس داده باشی. آنوقت من دوباره همانم که همیشه بودم با تو. می‌بخشم‌ات. قول داد که هر جور شده خودش را ازین مصیبت بیرون بکشد و رفتارش را اصلاح کند و مثل بچه‌ی آدم بنشیند و به کارهای زشت‌اش فکر کند.
گفتم تا نبینم که لبت را می‌گزی و از عمر رفته نچ‌نچ‌کنان حسرت تلخ می‌خوری و دست روی دست می‌زنی، مطمئن نمی‌شوم. نشست و حدود نیم ساعت به کارهای بدش فکر کرد و نچ‌نچ‌کنان دست راستش را روی دست چپ‌اش کوبید. برای شروع بد نیست.  گفتم باید مصمم به جبران باشی و می‌گفت مصمم به جبرانم. امیدوارم مصمم به جبران باشد و  هر جور شده  خودش را ازین مصیبت بیرون بکشد. به هر حال من همیشه برای بخشش حاضرم. همین جا منتظر ایستاده‌ام که بیاید و به پایم بیفتد و دست و رویم را ببوسد و خواهش کند تا ببخشم‌اش و من هم علی‌رغم رنج‌هایی که به من داده دلم رحم بیاید و ببخشم‌اش.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون