مسووليتپذيري را بايد در جامعه آموزش داد
حسين آقاجاني
مددكار اجتماعي
اتفاقي كه براي قطار سمنان افتاد، بسيار تاسفبرانگيز بود. قطعا مسوولان موضوع را بررسي خواهند كرد، ما هم چون اطلاعات لازم را نداريم پيشداوري نميكنيم. اما از آنجا كه اعلام شده اين اتفاق بر اثر خطاي انساني رخ داده است، ميتوانيم مروري بر موضوع مسووليتپذيري اجتماعي را به اين بهانه داشته باشيم. جامعهشناسان بزرگ در مورد يك مفهوم بسيار مهم مطالعه كردهاند. در اين مفهوم جامعه همواره در حال تغيير است، اين موضوع براي جوامعي مثل ما بسيار مهم است، جامعهاي مثل ما كه شتاب بيشتري در تغييرات اجتماعي و فرهنگي دارد، جامعهاي كه ظرفيت شهري محدودي دارد و در مدت زمان كوتاهي ميخواهد توسعه پيدا كند، تقسيم كار در سطوح مختلف آن سير طبيعي خود را طي نكرده است. يكي از معضلات ما در اتفاقاتي مثل برخورد قطار در سمنان مربوط به زيرساختها و وضعيت جادهها و سيستم ريلي و موضوعات كلي در زمينههايي است كه بايد بررسي شوند. اما بخشي از آن به خود انسان و فردي كه مسووليتي به عهده او گذاشته شده است، برميگردد. ايجاد احساس مسووليتپذيري در افراد نياز به آموزش دارد. فرد بايد از كودكي در مهد كودك و بعد از آن در دبستان و دبيرستان و دانشگاه مسووليتپذيري را آموزش ببيند. مسووليتپذيري تا حدي مربوط به خود فرد است و تا حدودي هم مربوط به ساختارهاي اجتماعي است و بخشي هم مربوط به مطالعاتي است كه بايد انجام شود. من به عنوان معلم بايد نسبت به كارم مسوول باشم، اين مسووليتپذيري فرد در جامعه ميتواند موجب كاهش آسيبهاي اجتماعي و بحرانهايي كه جامعه را دچار مشكل ميكند، شود. مبناي آموزش و پرورش ما بر اساس همياري و همكاري و تعاون نيست. محور سيستم آموزشي ما سبقت جويي و برتري طلبي است. همين موضوع ميتواند كاركردهاي نامناسبي داشته باشد. ما بايد نكاتي كه موجب ميشود فرد بتواند احساس همكاري و همياري و حس انساندوستي و احساس مسووليت نسبت به ديگران و جامعه را در او تقويت كنيم. بايد ساختار آموزش و پرورش را تغيير دهيم. به نظر ميرسد در تاريخ ايران آموزش و پرورش وظايف خود را به درستي انجام نداده است. بايد اين نكته را متذكر شويم كه آموزش و پرورش صرفا مسووليت تهيه كتابهاي درسي را ندارد. اين مربوط به وظيفه تعليم آموزش و پرورش است، وظيفه تربيت فراموش شده و چندان مورد توجه نيست. آموزش و پرورش ما فقط بچهها را براي كنكور و دريافت نمره آماده ميكند و به همين خاطر يكي از مشكلات بزرگ ما در جامعه اين است كه آموزش و پرورش ما به عنوان يك نهاد بسيار مهم بايد وظايف بيشتري به عهده داشته باشد. اگر بخواهيم يك سيستم آموزشي صحيح داشته باشيم بايد مهدكودكهايمان را در مناطق مختلف ايران بهخصوص مناطق پرجمعيت كه بچهها در شش سال اول زندگيشان بلاتكليفاند توسعه دهيم. مهد كودكها، مدارس و... در 20 سال ابتدايي زندگي، مسووليتپذيري و جامعهپذيري را در فرد نهادينه ميكند. در نتيجه خانواده، مدرسه و جامعه بايد در يك جهت حركت كنند. يك كشمكش در جامعه ما بين هنجارها و قانون وجود دارد، هنوز در جامعه ما برخي هنجارها به قانون تبديل نشدهاند. وقتي هنجارها به قانون تبديل شود، به اين معني است كه تقسيم كار شكل طبيعي خود را طي كرده است. اين ميتواند يكي از مسائلي باشد كه ما را در مسووليتپذيريمان در جامعه ياري كند. افراد در جامعه ارتباطات چهره به چهره و رو در رو دارند. مناسبات عاطفي و روابط غيررسمي دارند، اينها در مقابل جامعه و قانون بايد احساس مسووليت كنند. از سويي نبايد فراموش كنيم كه بايد به مسائل انساني هم توجه كنيم، به نظر ميرسد هرگاه تورم و مشكلات اقتصادي زياد ميشود، آدمها مجبورند ساعات بيشتري را كار كنند. اين ساعت كاري بيشتر روي ميزان بازدهي افراد تاثير دارد.