نارضايتي نبايد مانع انجام درست وظايفمان شود
سيدحسن موسويچلك
رييس انجمن مددكاري اجتماعي كشور
يكي از ويژگيهاي انسان، اجتماعي بودن و اجتماعي زندگي كردن است؛ طبيعي است كه در اين زندگي نيازمند تعامل و ارتباط و همكاري با ديگران در جامعه است. اين ارتباط و تعامل ميتواند زمينهاي را فراهم كند تا يك پشتوانه و اعتماد به نفس بالاتري را براي داشتن يك زندگي با كيفيت و رضايت بيشتر از زندگي داشته باشد لذا به همين دليل در تعريف يك جامعه سالم به اين موضوع تعامل و همكاري افراد با هم و به عبارت بهتر سرمايه اجتماعي تاكيد ويژهاي ميشود كه ما اگر دو مولفه سرمايه اجتماعي يعني اعتماد اجتماعي و مشاركت اجتماعي را مبنا قرار دهيم، متوجه ميشويم كه مشاركت اجتماعي در هر جامعهاي ميتواند به عنوان يك مولفه جدي و كليدي براي ساختن يك جامعه پايدار و برخوردار از رفاه و تامين اجتماعي فراهم كند. شايد به همين دليل است كه ما ميبينيم موضوع فعاليت خيرين يا تشكلها بر پايه مشاركت اجتماعي افراد گذاشته شده است. در غرب كليسا اين كار را ميكرد، در جامعه ما مسجد و بازار اين كار را ميكردند يا در قالب نهادها بود، اما در كنار اين نهادها، مردم هم وظيفهاي را به عهده داشتند و اين وظيفه اين بود كه نميتوانستند نسبت به اطرافيان خود بيتفاوت باشند. به همين دليل در آيينها و مناسك مختلف به مناسبتهاي مختلف دستگيري از نيازمندان و توجه به اطرافيان مورد تاكيد بوده است. بحثي هم در دين ما وجود دارد به نام «تكافل اجتماعي» كه دو بخش دارد يكي بعد اجتماعي كه وليامر مسلمين نسبت به افراد موظف است كه افراد به هر دليلي نيازي دارند زمينه دريافت خدمات لازم را فراهم كند. بخش ديگران بعد فردي است، اينكه هر كدام از ما نسبت به ديگران مسووليتي را احساس كنيم. شايد به همين دليل است كه صحبت از حق همسايه به ميان ميآيد.
در گذشته در جامعه ما كه بيشتر روستايي بود سبك زندگي و نوع ارتباطات چهره به چهره باعث شده بود كه اين ارتباطات نزديكتر و صميميتر باشد. همين موضوع باعث شده بود كه اين نوع همكاري و تعامل و توجه به ديگران بيشتر باشد. در زندگي شهري به دليل تغيير ساختار خانواده از گسترده به هستهاي، تغيير ارتباطات و به عبارت بهتر كاهش ارتباطات بين مردم، باعث شد كه اين نوع مسووليتها را كمرنگتر ببينيم.
بخشي از اين برميگردد به گرفتاريهايي كه ما در زندگي داريم و اين باعث شده كه ما نقش اجتماعيمان را فراموش كنيم. فراموش كردن يا كمرنگ شدن نقش اجتماعي ميتواند احساس تنهايي اجتماعي را در جامعه افزايش دهد. شايد به همين دليل است كه امروزه در بسياري از كشورها كه دچار چنين شرايطي ميشوند، موضوع مسووليت اجتماعي بنگاهها و شركتها مطرح ميشود. وقتي مردم به هر دليلي رغبتي به كمك ندارند يا توجهشان به ديگران كمتر ميشود، سعي ميكنند از طريق بنگاهها اين كمك را انجام دهند. موضوع بسيار مهم اين است كه مهرباني اجتماعي لازم است كه در جامعه بيش از پيش ترويج شود. ترويج مهرباني اجتماعي ميتواند تكيهگاه و پشتوانه و اعتماد به نفسي باشد كه ما براي داشتن يك زندگي با كيفيت و رضايت زندگي بالا و داشتن يك زندگي پويا و با نشاط به آن نياز داريم. فراموش نكنيم كه در اين راه هم ميتوانيم عامل به ترويج مهرباني اجتماعي باشيم و هم ميتوانيم از مهرباني اجتماعي تاثير بپذيريم. مهمترين عارضههايي كه فقدان اين پديده را در پي دارد اين است كه باعث انزوا و گوشهگيري و تنهايي و ترس و اضطراب براي مقابله با مشكلات بيشتر شود و اين ميتواند امنيت رواني را براي داشتن يك زندگي پويا و با نشاط كم كند.
در مورد وظايف اجتماعي كه به افراد محول ميشود، تجربه نشان داده هر كجا در ساختار اداري شايسته سالاري وجود داشته باشد، هر كجا تشويقها و تنبيهها بر اساس عملكردها باشد نه ارتباطات ديگر، مجموعهاي كه فعاليت ميكند، يك مجموعه پوياتر و مسووليتپذيرتر و پاسخگوتر نسبت به وظايفي كه به آن محول شده خواهد بود. شايد به همين دليل است كه ما اين مسووليتپذيري را در بخشهاي خصوصي بيشتر ميبينيم. به دليل اينكه بخش خصوصي به دنبال اين است كه رضايت مراجع را جلب كند و در نهايت درآمد يا سود بيشتري را كسب كند. بخشي از اين موضوع هم به اخلاق اجتماعي برميگردد، همه ما نسبت به وظايفي كه به عهده داريم مسوول هستيم. من اعتقاد دارم كه هيچ كشوري ساخته نميشود مگر اينكه هر فردي ساختن و تغيير را از خود شروع كند. حتي اگر ما از بعضي موضوعات نارضايتي داريم اين نبايد مانع اين شود كه ما وظايفمان را درست انجام ندهيم. اگر ما اين احساس مسووليت را نداشته باشيم، باعث ميشود كه بهرهوري كاهش پيدا كند. بخشي از موضوع هم به اعتماد به مديران برميگردد، گاهي مواقع وقوع اتفاقاتي ميتواند اعتماد را كاهش دهد و اين كاهش اعتماد كاهش مشاركت و مسووليتپذيري را به دنبال دارد.