مرز باريكي ميان سانسور و آزادي بيان است
رسول منتجبنيا
قائم مقام دبيركل حزب اعتماد ملي
اين واقعيت كه مسوولان، صاحبان قلم و صاحبان تريبون نبايد مطالبي را بيان كنند كه موجب ايجاد اضطراب و استرس شود، موجب بدبيني و بدگماني در جامعه شود، موجب سوءظن و بياعتمادي مردم به مسوولان و نظام شود يا حتي موجب دامن زدن به اختلافات شود قابل قبول است. حال از هر جناح و هر مسوولي ميخواهد باشد چرا كه انجام چنين صحبتهايي گاهي تاوانهاي زيادي براي نظام دارد. به خصوص اگر اين صحبتها از سمت مسوولاني باشد كه حرفشان براي مردم سند است و ممكن است حرف آنها اضطراب در بين مردم ايجاد كند و اثر منفي روي زندگيشان داشته باشد.
از باب مثال يك وزير يا يك مسوول امور اقتصادي يك جملهاي را بگويد كه يك مرتبه سطح قيمتها به خاطر آن حرف بالا برود يا موجب شود كه عدهاي فرصت طلب و سودجو از آن حرف به نفع جيب و منافع اقتصادي خود سواستفاده كنند. در اين ميان از برخي تريبونهاي خاص انتظار بيشتري براي رعايت اين مهم ميرود چرا كه تاثير مثبت و منفي اين تريبونها در جامعه بيشتر از ساير تريبونها است. براي مثال ائمه جمعه به عنوان مربيان و اساتيد جامعه شناخته ميشوند و در خطبه جمعه مردم را به تقوا دعوت ميكنند و بايد خالصترين اخبار و سالمترين تحليلها را ارايه كنند. به همين جهت از اين تريبونها انتظار بيشتري ميرود كه در جامعه نقش مثبتي ايفا كنند و مردم را اخلاقمدار بار بياورند. اما اگر ما فراتر از اين برويم و بگوييم در جامعه هيچ مساله و هيچ نظر متفاوتي مطرح نشود، چون اگر نظر متفاوت مسوولان، انتقادي يا اعتراضي باشد ممكن است اثر سوء رواني داشته باشد يا اينكه همه بايد يك صدا، يك آهنگ و يك حرف را بزنند، اين موضوع قابل قبول نيست بلكه بهشدت محكوم است. جامعهاي زنده است كه در آن نظرات و ديدگاههاي مختلف مطرح شود و صاحبنظران تضارب افكار داشته باشند و بتوانند ديدگاههايشان را بيان كنند و انتقاد نسبت به مسوولان به صورت سازنده باشد و هم صاحبنظران جرات نقد داشته باشند و هم مسوولان نقدپذير باشند و از نقد برآشفته نشوند وقتي كسي انتقاد يا سوالي ميكند.
وقتي نمايندهاي يك سوال از يك مسوول ميپرسد و خواستار آن ميشود كه آن مسوول در مورد آن موضوع توضيح دهد تا افكار عمومي را روشن كند، اين موضوع نه تنها منفي نيست بلكه ضرورت جامعه است. قرآن هم همين جامعه را ميپذيرد كه در جامعه نظرات و افكار مختلف منتشر شود و مردم بشنوند و بهترين را انتخاب كنند. اما مرز اين دو ديدگاه بايد مشخص شود. به خاطر اينكه حرفهاي مسوولان از تريبونهاي مختلف در مردم اختلال رواني ايجاد ميكند و باعث اضطراب آنها ميشود، نبايد دهان افراد را ببنديم. كما اينكه به بهانه آزادي و انتقاد نبايد تهمت زدن به افراد و هتك حيثيت افراد به خصوص شخصيتها امري عادي تلقي شود.
مرز اين دو نگاه بايد مشخص شود. آنچه عقل و منطق و اسلام ميخواهد يك جامعه سالم و داراي ديدگاههاي متفاوت است كه در عين حال مردم آن جامعه داراي درك و عقل كافي براي انتخاب و گزينش و البته اخلاقمدار هستند و حرمتها را حفظ ميكنند.