زمزمه زندگى كائنات
روز ميلاد آن پيامبر عظيمالشان اختلاف است ميان اهل سنت و اماميه. آنها دوازدهم ربيعالاول را ذكر ميكنند و شيعه هفدهم ربيعالاول را. اما مهم اين است كه به بركت رخداد انقلاب اسلامي ايران، روزهاي خالي اختلاف اهل سنت و شيعه در ميلاد رسول اكرم (ص) را «هفته وحدت» پركرده است. وحدت پيام آسماني حضرت حق است و رمز كامكاري و پيروزي رسول مكرم اسلام (ص). دروازههاي ايران و روم را بر لشكريان توحيد، وحدت گشود و تمدن عظيم اسلامي را همدلي و وحدت مسلمين بنا كرد. در زمانهاي كه حيات اجتماعي امت محمد صلواتالله عليه در معرض انواع تهديدهاست، پيام روشن و آسمانياش، باطلالسحر همه ساحران و خناساني است كه زندگي پيروانش را به نيكي نميخواهند. شعاع پيام او به اندازهاي گسترده بود، كه در اندك مدتي، شرق و غرب عالم آن روزگار را درنورديد و اقوام و افرادي پيامگزار سخن رسول شدند كه از مركز وحي فاصله بسيار داشتند. اينان به روشني دريافتند كه جامعهاي كه حضرتش در پي تاسيس آن بودند، بر عزت و سربلندي آدمي بنا شده است. ايران، اين افتخار را دارد كه نخستين ملت غيرعرب است كه انوار وحي، روحش را تسخير كرد و رسول رسالتي شد كه حضرتش به آن مبعوث شده بود و فرهنگ اين دين را عموما فرهيختگاني تدوين و تنظيم و تاليف كردند كه در حوزه جغرافيايي ايران قرار داشتند. ايراني جستوجوگر و آوارهاي كه در طلب حقيقت به هر جا سركشيد- سلمان پارسي- به واقع رسول ملتي بود كه عشق به راستي در خميرمايه جانشان نهفته است و پيامدار وحي نيز پيام اين ملت را به نيروي فراست و وحي دريافت. از همين رو، مسلمان- رسول ملت ايران در نزد حضرتش- در زمره خانواده او درآمد. آغاز درخشش خورشيد جود پيامبر، تنها ظهور روشني نيست، بلكه محو ظلمت و زنجير نيز هست. از همين روست كه در دشمني با پيام آسمانياش اشرافيت جاهلي عرب و ايران و روم يكسان عمل ميكنند. آن روز كه خداوند، زمين را به گل وجودش آذين بست، اتحاد و همدلي را نيز به پيروانش ارزاني داشت؛ از قومي پراكنده و دشمن خوي، دوستاني يكدل برآورد و دشمنيها و كدورتها بدل به دوستي و عشق شد. امروز نيز پيام مباركي دستمايه اتفاق و همدلي همه كساني است كه از انوار وجودش عرصه جانشان روشن است.بنياد وحدت و يگانگي امت بيدار ايران مستحكم باد كه عزاي بدخواهان در شادي قلبها و اهتزاز دستهاي به هم پيوسته ما است. ميلاد حضرت پيامبر(ص) و حضرت امام جعفر صادق (ع) بر تمام مومنان مبارك باد.
جان سحر جسم سمن بوي توست/ شام، غلام سر گيسوي توست
زمزمه زندگي كائنات / همهمه شور و هياهوي توست
هي هي از اين عشق خوش احمدي / ذكر لبم، ناله هوهوي توست