«اعتماد» گزارش ميدهد
عملكرد دوماهه وزير جديد آموزش و پرورش ابهامات و انتظارات
تلاشهاي كوتاهمدت و برنامههاي دراز مدت دانش آشتياني آيا پاسخگوي انتظارات است؟
گروه مدرسه «اعتماد»
وزارت آموزش و پرورش با يك ميليون پرسنل آموزشي و اداري و نزديك به 14 ميليون دانشآموز كه به طور مستقيم نزديك به 28 ميليون از اوليا را درگير خود ميكند، بزرگترين بخش دولتي است و از جهت موضوعي نيز حساسترين بخش است چرا كه توجههاي سياسي و ايدئولوژيك زيادي به اين بخش وجود دارد به همين دليل طبيعي است كه در ساختار موجود كشور از حساسيتهاي بالايي برخوردار باشد. حساسيت بالا و حجم گسترده كار و ساختار سازماني متمركز و عريض و طويل و مطالبات انباشته شده معلمان و خانوادهها همه و همه دست به دست هم دادهاند تا روز به روز بر مسائل آن افزوده شود و مشكلات آن پيچيده و عميقتر شود.
با اين وجود نوسانات مديريتي و عمر كوتاه مديران ارشد اين نهاد يا دستگاه موجب شده تا امكان تدوين و اجراي برنامههاي دراز مدت كه لازمه قرار دادن قطار نظام آموزشي روي ريل كارآمدي است، گرفته شود. هر وزير با هر ايده و برنامهاي كه ميآيد گرفتار دو با تلاق روزمرگي و فشارهاي سياسي ميشود به همين دليل وقت و انرژي وي صرف برطرف كردن تبعات اين گرفتاري بيحاصل ميشود.
فخرالدين احمددانش آشتياني نيز كه تازه 2 ماه از آغاز به كارش گذشته گويا در معرض اين گرفتاري است و اينكه حالا او و تيمش بايد چه كنند مهمترين پرسشي است كه بايد پاسخ آن را يافت به همين زودي، هم زمزمههاي استيضاح او شنيده ميشود و هم صداي نارضايتي معلمان به گوش ميرسد و هم نااميدي اوليا تغييري نكرده است و هم مديران ستادي و استاني نسيمي را دريافت نكردهاند و ترديدها و ابهامها همچنان بدنه خسته و فرسوده اين نهاد بزرگ را كم تحرك و بلاتكليف نگه داشته است.
حال براي اينكه خيلي زود دير نشود ما در گروه مدرسه «اعتماد» برآن شديم تا نگاهي به اين واكنشهاي زودهنگام اما هشدار دهنده بيندازيم تا سهمي داشته باشيم براي جلوگيري از ارزيابيهاي غيركارشناسي و عجولانه و همچنين كمتوجهي و به تاخير انداختن برنامهها و كارهاي فوري و كوتاهمدت و اساسي و حياتي درازمدت.
آموزش و پرورش نيازمند خانهتكاني در تفكر مديريتي
مرتضي نظري، پژوهشگر آموزش و پرورش و توسعه انساني: الگوي ارتباطي حاكم بر خانواده و مدرسه در كشور ما مبتني بر اعمال قدرت است. روشهاي رايج آموزشي و تربيتي ما بهشدت آمرانه و غير تعاملي است. بسياري از مربيان و خانوادهها تربيت را با اعمال زور اشتباه ميگيرند. در عموم خانوادهها و مدارس، بچهها در سايه اقتدار پدر، مادر و معلم بزرگ ميشوند و اين چرخه مدام تكرار ميشود. به همين دليل بچهها در كودكي مجالي براي عرض اندام و بروز توانمنديهاي خود پيدا نميكنند. وقتي هر كدام از ما كم يا زياد رگههايي از استبداد گفتاري و رفتاري داريم، «شكوفايي استعدادها» دور از انتظار است. هيچ استعدادي با منش استبدادي به بار نمينشيند.
در توسعه انساني، آموزش و پرورش برنامه و جرياني است تا افراد بتوانند به اهداف خود برسند نه اينكه آنها را برسانند! فرق است ميان رسيدن و رساندن!
صداي نسل نوپاي ايران را بشنويم! آنها ميخواهند جاي خود را در زندگي پيدا كنند، ميخواهند ديده شوند و به حساب بيايند.
ما به يك خانهتكاني بزرگ نياز داريم، يك خانهتكاني فراتر از آمد و رفت مديران. چون اگر مساله با عزل و نصبهاي مديريتي در بزرگترين دستگاه اجرايي كشور قابل حل بود، مسائل ما مدتها پيش حل شده بود.
خانهتكاني بزرگ بايد در تفكر مديريتي صورت بپذيرد كه فقط به يك چيز ميانديشد؛ «اعمال قدرت»!
خانهتكاني بزرگ بايد در آن تصور اشتباه و ضد توسعهاي روي دهد كه مدرسه را بازار مصرف انحصاري تفكر خود ميپندارد. بايد براي استقلال فكري معلمان، مديران مدارس و نهاد خانواده احترام قايل بود و از اعمال قدرت و محدودسازي دامنه انتخاب يادگيرندگان به بهانه تربيت دست كشيد.
نقش آموزش و پرورش از ساختمان يك وزارتخانه در خيابان قرني بزرگتر است! تربيت، موضوعي به وسعت تمام ايران است. تعليم و تربيت، اعمال قدرت نيست!همه در اين خانهتكاني بزرگ تربيتي مشاركت كنيم.
ضرورت همراهي تيمي در وزارتخانه عريض و طويل آموزش و پرورش
معصومه بيات، فعال صنفي و سياسي: هنگامي كه سخن از گستردگي و عريض و طويل بودن وزارت آموزش و پرورش به ميان ميآيد در ابتداي امر، ذهن شنونده يا خواننده به سمت تعداد فراوان پرسنل و دانشآموزان و گستردگي ادارات كل و ادارات نواحي و مناطق ميرود. يعني بيش از يك ميليون دانشآموز، 32اداره كل استاني و بيش از 370 اداره مناطق و نواحي و بيش از يكصدهزار مدرسه. گرچه همين مقدار هم به اندازه بيش از حدود يك سوم كل پرسنل و ادارات كل بروكراسي دولت است، ولي وزارت آموزش و پرورش فقط در اين اعداد و ارقام كليشهاي مذكور خلاصه نميشود و بايد ساير بخشهاي ديگر اين وزارتخانه به صورت مصاديق ذكر شود كه ابعاد اين گستردگي و عريض و طويل بودن كاملا براي خواننده مشهود شود. اين وزارتخانه علاوه بر بخشهاي مذكور داراي شش معاونت است كه عبارتند از: معاونت آموزش ابتدايي، معاونت آموزش متوسطه، معاونت پرورشي و فرهنگي، معاونت تربيتبدني و سلامت، معاونت حقوقي و امور مجلس، معاونت توسعه مديريت و پشتيباني و علاوه بر اينها داراي هشت مركز و دفتر ستادي هست كه عبارتند از: مركز ملي پرورش استعدادهاي درخشان و دانش پژوهان جوان، مركز امور بينالملل و مدارس خارج از كشور، مركز سنجش، مركز حراست، دفتر شاهد و ايثارگران، دفتر وزارتي، اداره كل ارزيابي عملكرد و پاسخگويي به شكايات و دبيرخانه هيات مركزي گزينش.
گرچه چنين معاونتها و دفاتر و مراكزي در اكثر وزارتخانه وجود دارند، اما زماني مساله براي آموزش و پرورش بغرنج ميشود كه به اين ساختار مشابه با ساير وزارتخانهها، سازمانهاي اقماري اختصاصي وزارت آموزش و پرورش را به اين بخشها اضافه كنيم.
اين سازمانهاي اقماري عبارتند از: سازمان پژوهش و برنامهريزي آموزشي، سازمان نوسازي، توسعه و تجهيز مدارس كشور، سازمان آموزش و پرورش كودكان استثنايي، سازمان مدارس غيردولتي و مشاركتهاي مردمي و خانواده، سازمان نهضت سواد آموزي، سازمان دانشآموزي، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، صندوق ذخيره فرهنگيان، دانشگاه فرهنگيان و دانشگاه شهيد رجايي.
لازم به ذكر است كه هر كدام از اين سازمانهاي اقماري خودشان در حد و اندازه يك وزارتخانه كوچك هستند و داراي تشكيلات استاني هستند كه در انتصاب مديران استاني آنها همانند مديران كل آموزش و پرورش استانها بايد ملاحظات سياسي و ساير ملاحظات نهادها و بخشهاي ذينفوذ در نظر گرفته شود. و همچنين صندوق ذخيره فرهنگيان با داشتن شركتهاي متعدد تابعه يك كارتل تمام عيار اقتصادي است. به همه موارد فوق، شوراي عالي آموزش و پرورش، مشاور همكاري با حوزههاي علميه، مشاور ايثار گران، مشاور عالي و ساير مشاورين مورد نياز به تناسب كار و سليقه وزير وقت را هم اضافه كنيد، حال متوجه گستردگي و عريض و طويل بودن واقعي آن خواهيم شد. هدف از بيان اين اطلاعات در مورد وزارتخانه كه با يك جستوجوي ساده در اينترنت و ديدن چارت وزارت آموزش و پرورش در دسترس همگان است، تكرار بديهيات نيست، بلكه داشتن پيش فرض معلوم براي ورود به بحث اصلي مورد نظر نگارنده است. هر فردي كه در راس اين دستگاه واقعا گسترده قرار ميگيرد بايد نسبت به همه بخشهاي آن آگاهي و اشراف داشته و از شرح وظايف هر بخش به خوبي مطلع باشد و تا حدودي از طرح و برنامههايي كه در آن بخش در حال انجام و اجرا است و همچنين مشكلات و معضلات اجرايي آن بخش آگاهي نسبي داشته باشد، و علاوه بر اينها نسبت به اهداف و روح كلي حاكم بر فعاليت همه اين بخشها كه همان تعليم و تربيت نسلهاي آينده است مطلع باشد. با اين اوصاف واقعا وزير آموزش و پرورش پيچيدهترين و دشوارترين وظيفه را نسبت به ساير وزرا دارا ست، به همين علت بايد وقت و انرژي بسيار بيشتري را در حوزه تخصصي خود صرف كند، البته همه مواردي كه ذكر شد فقط براي اداره روزمره اين دستگاه عريض و طويل است در حالي كه بايد علاوه بر اين فعاليتهاي روزمره، بايد به فكر تهيه و تدوين طرحهاي روزآمد و كارآمد براي بهينهسازي امور بخشهاي مختلف اين دستگاه نيز باشد. با بررسي مطالب بيان شده كاملا بديهي به نظر ميرسد كه يك نفر در قامت وزير به تنهايي نميتواند از عهده اين امور برآيد، و هر وزيري بايد داراي تيم آگاه، آشنا به امور مذكور و همدل و همراه باشد كه در تحقق اهداف و برنامهها ايشان را ياري كنند.
زيرا اگر تيم وزير همراه و همدل نباشند بخشهاي مختلف اشاره شده به جزاير مختلف و پراكنده تبديل شده و نهتنها اهداف و برنامههاي وزير را محقق نميسازند بلكه با خنثي كردن فعاليتهاي همديگر، ناكارآمدي را تشديد خواهند كرد. وزير آموزش و پرورش بايد در سطح مديران ارشد حوزه ستادي و مديران ارشد سازمانها و بخشهاي اقماري كاملا از افراد متخصص و متعهد به اهداف و برنامههاي خود استفاده كند. ولي به علت گستردگي وزارتخانه و سازمانهاي اقماري در بخشهاي مديران مياني و پايه و كارشناسان از بدنه افراد شايسته و توانمند آموزش و پرورش استفاده كند. يكي از مشكلترين تصميمات يك وزير و تيم مشاور ايشان، شناسايي افراد متخصص، متعهد و همراه به لحاظ سليقه سياسي با دولت مستقر است كه بتواند آنها را در مصادر ارشد اجرايي هر بخش قرار دهد و اين موضوع از حقوق اوليه مديريتي يك وزير محسوب ميشود. زيرا اگر يك وزير نتواند تيم همراه و همدل خود را سريعا شناسايي و مشغول كند. اگر امور به سياق گذشته و بر حسب روزمرگي حاكم پيش رود قطعا در كوتاهمدت و بلندمدت با مشكلات عديدهاي مواجه خواهد شد. تجربه وزراي گذشته نشان داده است كه اگر تيم وزير همراه و همدل نباشند رقابت پنهان و آشكاري بين تيم براي كسب جايگاه ويژهتر نزد وزير درخواهد گرفت كه نتيجه چنين رقابتي عملا خنثي شدن برآيند فعاليتهاي وزارتخانه خواهد بود و متاسفانه ناكارآمدي سيستم آموزش و پرورش از عواقب چنين انفعالي در وزارتخانه است. به نظر نگارنده از منظر ديگر اين حجم عظيم از سازمان و دفتر و مركز باعث لختي و عدم انجام به موقع و مفيد امور و وظايف دستگاه آموزش و پرورش خواهد شد. لذا وزير محترم بايد چابكسازي اين بروكراسي عظيم و كارآمد شدن آن را مد نظر قرار دهد زيرا تداخل وظايف و حتي معطل شدن انجام وظايف به علت اين تداخل از عوارض اين پيكره فربه و موازيكار است. در سيستمهاي آموزش و پرورش كارآمد دنيا شاهد اين حجم از بروكراسي اداري و سازمان اقماري نيستيم و بسياري از وظايف اداري در خود مدارس صورت ميگيرد. گرچه انجام اين چابكسازي كار بسيار دشواري است و شايد براي انجام آن نياز به حمايت مجلس و دولت باشد ولي بحث و تبادل نظر راجع به آن و حركت هرچند كند در اين راستا به روشن شدن اذهان و تلاش براي تحقق آن ميانجامد.