• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3705 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۸ دي

ضرورت توجه به واقعيت‌هاي چندگانه

شهين دخت ميان دشتي مسوول گروه مدرسه اعتماد

 


اگر وزيرجديد آموزش و پرورش مي‌خواهد موفق شود بايد بيش از هرچيزي تلاش كند تا واقعيت‌هاي برون‌سازماني و درون سازماني مرتبط با آموزش و پرورش را به خوبي بشناسد و سپس با درك ابعاد همه‌جانبه اين واقعيت‌ها اعمال مديريت كند در اين نوشتار به اختصار به چند واقعيت مهم اشاره‌اي خواهم داشت.
يكم؛ نيروي‌هاي ستادي و استاني: يكي از واقعيت‌هايي كه بايد با جسارت به آن اذعان و با شهامت براي آن چاره‌سازي كرد، نيروهاي ستادي و استاني هستند كه تعداد زيادي از آنها سال‌ها است روي صندلي خود جا خوش كرده‌اند و نه خود را با الزامات جديد دنياي تعليم و تربيت وفق داده‌اند و نه با دولت جديد همسو شده‌اند و نه با واقعيت‌هاي ميداني در مدارس آشنايي به روزي دارند. اكثر اين افراد با رابطه‌هايي كه داشته‌اند در طول سال‌هاي گذشته به ويژه هشت سال دولت نهم و دهم پست‌هاي اداري را اشغال كرده‌اند و چون مورد حمايت دستگاه‌هاي صاحب نفوذ خارج از آموزش و پرورش نيز هستند و از طرفي سه سال گذشته هم از روحيه محافظه‌كاري آقاي فاني سوءاستفاده كرده‌اند همچنان با وجود ناكارآمدي صندلي‌هاي خود را حفظ كرده و با چنگ و دندان مانع تغييرات پرسنلي مي‌شوند؛ تغييراتي كه براي اجراي ديدگاه‌ها و برنامه‌هاي وزير جديد از نخستين كارهايي است كه بايد صورت گيرد.
دوم؛ دولت و همراهي تمام قد وزرا: وزير آموزش و پرورش بايد توجه داشته باشد كه يك واقعيت انكارناپذير اين است كه مساله تعليم و تربيت همچون مساله امنيت و سلامت يك امر فرابخشي است كه ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي دارد كه در هر كدام از اين ابعاد ديگر وزارتخانه‌ها نيز دخيل هستند. بسياري از بودجه‌هاي پيشگيري در ساير نهادها مي‌تواند در آموزش و پرورش هزينه شود. بسياري از ظرفيت‌هاي نهادها و سازمان‌هاي ديگر مي‌تواند به كمك آموزش و پرورش بيايد هيچ وزيري نبايد در هيات دولت آموزش و پرورش را بي‌ارتباط با حوزه خود بداند. وقتي مسائل مربوط به اين حوزه در دستور كار هيات دولت قرار مي‌گيرد بايد همه وزرا با دقت و جديت به آن ورود پيدا كنند و اين رييس‌جمهور و وزير آموزش و پرورش هستند كه بايد اين فضا را بر هيات دولت حاكم كنند تا وزير نفت و اقتصاد وزيرخارجه و كشور و غيره همه بگويند اولويت ما آموزش وپرورش است.
سوم؛ والدين و دانش‌آموزان: يك واقعيت تلخ فراگير و غم‌انگيز اين است كه والدين و دانش‌آموزان به عنوان ذي‌نفعان نظام آموزشي كم‌ترين ارتباط را با مسوولان و متوليان و مجريان امر تعليم و تربيت دارند. چنان شكاف بزرگي ميان اين دوسته وجود دارد كه انگار نه انگار يك گروه دريافت‌كننده و گروه ديگر ارايه‌دهنده خدمات آموزش هستند. در ساير بخش‌ها وقتي يك نفر مثلا در عرصه يك محصول فرهنگي مثل موسيقي خدماتي را دريافت مي‌كند چنان رابطه معناداري ميان دريافت كنند و ارايه‌دهنده برقرار مي‌شود كه كيفيت ادامه اين ارتباط را تضمين مي‌كند و هم آن فرد يا نهاد در اين پيوند پويا مي‌شود و هم افراد دريافت‌كننده احساس رضايت و تعلق مي‌كنند. شما يك گروه موسيقي را در نظر بگيريد كه چگونه مخاطبان آن با تك تك عناصر اين گروه در ارتباط هستند و فعاليت‌هاي آنها را رصد مي‌كنند و دايم با نقد و نظر به ارتقاي كيفيت گروه ياري مي‌رسانند و به همين دليل كارآمدي اين گروه ارتقا مي‌يابد حالا شما مقايسه كنيد ارتباط دانش‌آموزان با مديران و مسوولان از بالاترين رده تا پايين‌ترين رده در مدارس كشور را كجا مي‌توانيد يك رابطه معنادار و يك احساس تعلق تحرك آفرين پيدا كنيد؟! آيا با اين وضعيت اميدي به كارآمدي نظام آموزش وجوددارد؟ لذا به نظر مي‌رسد يك تدبير ويژه لازم است تا اين گروه از مخاطبان نظام آموزش از انفعال و نااميدي و بي‌اعتمادي خارج شوند. من نمي‌دانم سازمان انجمن اوليا و مربيان و سازمان دانش‌آموزي چه مي‌كنند!؟!
چهارم؛ معلمان و مربيان: واقعيت اين است كه چيزي از الزامات حرفه معلمي باقي نمانده است كمتر معلمي است كه از حرفه خود احساس رضايت داشته باشد و كمتر معلمي است كه شوق به معلمي او را به كلاس درس بكشاند. معلمان بيشتر از دانش‌آموزان از خبر تعطيلي مدارس خوشحال مي‌شوند مگر اينكه گفته شود حقوق روزهاي تعطيل پرداخت نمي‌شود، آن موقع ممكن است از تعطيلي مدارس ناراحت شوند؛ برخلاف دانش‌آموزان كه هيچ چيزي نمي‌تواند باعث ناراحتي آنها از تعطيلي مدارس شود. خلاصه اينكه واقعيت‌ها ي حرفه معلمي در بعد معيشتي، منزلتي، مهارتي، روحي و رواني، اخلاقي و اجتماعي بسيار تلخ و تاسف بار است و با اين معلمان نمي‌توان راه به جايي برد. معلمان نيازمند تزريق بسياري از ضرورت‌هاي حرفه معلمي هستند؛ كاري كه بسيار سخت و زمانبر است اما هر لحظه تاخير خسارت‌هاي جبران‌ناپذيري را برجاي مي‌گذارد.
پنجم؛ حاكميت و دغدغه‌هاي حاكميتي: من نمي‌دانم براي رفع دغدغه‌هاي حاكميتي چگونه و با چه كسي بايد صحبت كرد فقط مي‌دانم كه يكي از واقعيت‌ها همين موضوع است. بايد يك راهي يافت و به كساني كه از اين منظر به آموزش و پرورش مي‌نگرند گفت و اعتماد آنها را جلب كرد كه تجربه نزديك به چهل ساله ما خروجي‌اش آن نيست كه آنها مي‌خواستند و آنچه ما مي‌خواهيم خروجي‌اش آن نخواهد بود كه آنها از آن مي‌ترسند. اتفاقا آنچه الان رخ داده است و محصول اين نظام آموزشي ناكارآمد است همه ما را مي‌ترساند. بايد از نسل غيرمسوول و غيراخلاقي و بدون تعهد و تعلق و خالي از تفكر و افسرده و آسيب ديده ترسيد نه از نسلي كه با اولويت تربيت بر آموزش براي زندگي موفق فردي و اجتماعي آماده مي‌شود و با تفكرخلاق و نقاد موجب تحرك و پوياي و توسعه همه‌جانبه و پايدار مي‌شود!!اين واقعيت‌ها و چندين واقعيت ديگر مرتبط با نظام آموزش بايد توسط وزير و تيم او ديده شود و در عمل مبناي كار آنها قرار گيرد و گرنه در غير اين صورت اتفاق خاصي را نبايد در انتظار نشست. من هم اميددارم كه اين واقع بيني چاشني ديدگاه‌ها و برنامه‌هاي وزير جديد باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون