سه دهه مجاهدت آيتالله هاشمي رفسنجاني
شيخ انقلابي
توسعهدهنده و عملگرا
محمدحسين شريفزادگان
هاشمي رفسنجاني يكي از شخصيتهاي ملي اين سرزمين است كه به خاطر استعدادهاي شگرف خود و ظرفيتهايي كه در سالها مبارزه وفعاليتهاي انقلابي و نقشهاي مديريتي عالي كشور كسب كرده بود، توانست در تغييرات و توسعه سياسي، اجتماعي و اقتصادي كشور نقش موثري داشته باشد و نامش در انقلاب اسلامي و تكوين و تداوم جمهوري اسلامي ماندگار باشد. اينجانب، به خاطر مشاركتي كه از قبل و بعد از انقلاب در سطوح مختلف كشور داشتهام، از دور و نزديك با نقشآفريني عالي اين مرد سترگ آشنايي داشتم. قبل از انقلاب، ايشان آخرين كسي بود كه اميدوار بود سازمان مجاهدين خلق را كه دگرگوني ايدئولوژيك پيدا كرده بود، به مسير اصلي مبارزات اسلامي بازگرداند كه آنها اين حسن نيت ايشان را نپذيرفته و به راه انحرافي خود ادامه دادند. در زمان وقوع انقلاب، نام هاشمي رفسنجاني به همراه ديگر بزرگان انقلاب همچون شهيد بهشتي محل اعتماد و دلگرمي انقلابيون و مردم انقلابي بود. سالها شكنجه و زندان به همراه كارهاي اجتماعي، سياسي و حتي تجاري، اقتصادي از ايشان، فردي انقلابي، واقعبين و عملگرا ساخته بود. ايشان هم در زمان پيروزي انقلاب و هم بعد از انقلاب، از افراد مورد اعتماد امام خميني بود، حتي قبل از انقلاب، امام خميني بعد از فوت پدر آقاي هاشمي رفسنجاني در قم، ختمي اختصاصي ترتيب دادند و از علاقهشان به آقاي هاشمي، آشكارا سخن ميگفتند. بعد از انقلاب، تا سال 1370 كه ايشان عمدتا رييس مجلس و فرمانده جنگ بودند، هيچ كار استراتژيكي اعم از سياسي،امنيتي، اقتصادي و اجتماعي بدون مشورت با ايشان انجام نميپذيرفت. علت آن اين موضوع بود كه ايشان در مشاوره، راهگشاي امور استراتژيك كشور بودند. در دولت زمان جنگ نيز ايشان يكي از حاميان دولت و برطرفكننده موانع اجرايي پيش روي دولت زمان جنگ بود. به ياد دارم كه در بعضي از تصميمهاي مهم، اجراي آن را مشروط به مشاورت با ايشان ميكردند. يكي از هنرهاي او، زماني بود كه طرح اجراي متروي تهران مطرح شد و دولت به علت نداشتن منابع لازم، با اجراي آن مخالف بود و سازمان برنامه و بودجه به دليل مشكلات مالي آن را رد ميكرد، اما هاشمي رفسنجاني به عنوان «شيخي توسعهگرا» به ميدان آمد و آن طرح را بدون اعتبارات دولتي و از محل منابع غيردولتي تقبل كرد و با صادرات بخشي از ضايعات پالايشگاه تهران و منابع معدني جديد، مجوز آن را از هيات وزيران دريافت كرد. در توسعه صنعت صلحآميز هستهاي كشور، شخصا به عنوان كارشناسي استراتژيك نقش بسيار موثري بهخصوص در اواخر دهه 60 داشت كه منجر به تقويت اين صنعت در كشور شد. هاشميرفسنجاني همان كسي است كه به عنوان يك انقلابي خستگيناپذير، سر از زندانها درآود و سپس با پيوستن به نهضت انقلاب اسلامي، يكي از معماران اصلي آن شد و بعد از انقلاب نيز در نهادسازي نهادهاي عالي نظام نظير مجلس و دولت نقشآفريني كرد و با فرماندهي جنگ توانست صداميان را از سرزمين ايران بيرون براند و زماني كه لازم بود با هنرمندي خاص خود، شرايط خاتمه جنگ را فراهم ساخت. در واقع ميتوان گفت خاتمه جنگ و تصميمسازي آن براي رهبر انقلاب، يكي از هنرها و تدابير تاريخي اين مرد بود. همان ايشان بود كه رداي رزم از تن درآورد و به كسوت توسعهگري و توسعهدهندگي اين سرزمين درآمد و با تشكيل «دولت سازندگي» زخمهاي ناشي از هشت سال جنگ در ايران را التيام بخشيد. اينجانب كه در آن زمان به عنوان معاون سازمان برنامه، هر هفته دوشنبهها از ساعت 4 تا 11 شب و بعضا در طول هفته در جلسات خصوصي نزد ايشان بودم، از نزديك، تعاملات اين مرد و انگيزهاش براي توسعه اين سرزمين را مشاهده ميكردم. توسعه زيربنايي، توليد و رفاه اجتماعي همواره از آرزوهاي ايشان بود كه در بيان و نگاه و انديشهاش موج ميزد. او گزارشات را به دقت ميخواند و گزارش دادن فني و اقتصادي در نزدش بسيار حساس بود چرا كه با سوالات متعدد، كارشناسان سازمان برنامه، وزرا و مسوولان را در معرض تحليل و بررسي همه ابعاد مسائل مطرح شده در شوراي اقتصاد قرار ميداد. بسياري از نقشهاي هيات وزيران به شوراي اقتصاد منتقل شده بود و به حرف كارشناسان گوش ميداد، چيزي كه امروزه در كمتر مسوول مملكتي ديده ميشود. بعضي از زمانها، رابطهاش با مديران سازمان برنامه بسيار خوب بود و ميتوان گفت تا حد زيادي به گزارشهاي ما اعتماد داشت؛ اما در برخي موارد به برخي گزارشها مانند گزارشي كه من در شوراي اقتصاد درباره غيراقتصادي بودن راهآهن مشهد – سرخس بر اساس محاسبات اقتصادي انجام شده در سازمان برنامه داشتم،ايشان بعد از گوش دادن به گزارش در شوراي اقتصاد، از گزارش ما تمجيد كرد و گفت اجازه دهيد در اين مورد ما تصميم سياسي و استراتژيك اخذ كنيم و آن را به انجام برسانيم. امروز بعد از گذشت 24 سال از آن تاريخ، گرچه محاسبات ما غلط از آب درنيامده ولي نقش راهآهن ساخته شده مشهد – سرخس، امكان اتصال استراتژيك ايران به كريدور حمل و نقل شمال – جنوب را فراهم ميكند و آن تصميم استراتژيك هنوز كارآمد است. هاشمي رفسنجاني در دوران رياست جمهوري خود بارها به ما به عنوان مديران برنامهريزي و اجرايي كشور ميگفت آن كاري كه درست است و در توسعه و سازندگي كشور مفيد است، ارايه كنيد و خيلي به موانع انجام آن فكر نكنيد، وظيفه من برطرف كردن آن موانع است و در بسياري موارد، اين موانع را با هنرمندي و تدابير ويژه خود برطرف ميكرد. شوق و ذوق او در توسعهخواهي، همكاران و اطرافيانش را به كار و تلاش تشويق ميكرد. در جلسات و تصميمگيريها، از خود خستگي نشان نميداد و با سوالات پيچ در پيچ، همه را به شركت فعال در تصميمسازي و تصميمگيري واميداشت. برخلاف اين كه از دوره رييسجمهوري خشن مينمود، در روابط خود اصلا به اين گونه نبود و حتي يك بار در جلسه خصوصي گفت من كسي را كه به سمتي منصوب ميكنم خجالت ميكشم عزلش كنم. درباره آقاي زنجاني، رييس سازمان برنامه، شرايط به گونهاي شد كه عوامل خارج دولت سبب تعويض ايشان شدند وگرنه خود ايشان راضي به اين كار نبودند. در تمام دوراني كه اينجانب به طور مستقيم با آقاي هاشمي كار ميكردم، سعي ميكردم از موضوع جلسه اطلاعات كامل داشته باشم زيرا با سوالات ايشان به خصوص در شوراي اقتصاد در جمع روساي سازمانها روبهرو ميشدم و اگر بهعنوان معاون سازمان برنامه نميتوانستم پاسخگو باشم به اعتبار سازمان و خودم لطمه وارد ميشد. از اينرو هر سوال كارشناسي كه ايشان داشت، از قبل آماده كرده بودم.
سال بعد و بعد از بازگشت از تحصيلات در انگلستان به ديدار ايشان رفته بودم و صحبتي از گذشته كرديم؛ ايشان گفتند «يادم هست، شما آن كسي هستيد كه هر سوالي ميپرسيدم جواب ميداديد.» در حالي كه اين ويژگي من به دليل شرايطي بود كه ايشان در جلسات فراهم ميكردند. زماني كه ميخواستيم نيروگاه هستهاي بوشهر را راهاندازي كنيم، ايشان ماموريتي به من داد كه ميزان خسارت اين نيروگاه را كه بمباران شده بود، توسط كارشناسان درجه يك كشور بررسي و اعلام كنيم آيا ميتوانيم اين نيروگاه را دوباره بسازيم. بنده نيز با جمعي از دوستانم كه همگي در رشتههاي اتمي در دانشگاه درس ميدادند يا كارشناس بودند به رياست آقاي دكتر صالحي، گروهي تشكيل داديم و بعد از چند ماه گزارش آقاي دكتر صالحي به علاوه نظرات سازمان برنامه را به ايشان دادم. مهم اين است كه ايشان به عنوان رييسجمهور، اين گزارش فني را ملاك تصميمگيري خود ميگذاشت و سعي داشت با مشورت و استفاده از افراد خبره كار را به پيش ببرد. هر سياستمدار و مدير عالي كشور در سياستها و تصميمهاي خود خللهايي نيز دارد؛ من در اينجا بنا ندارم به اين خللها بپردازم، چرا كه معتقدم كه بررسي اين خللها در عبرت گرفتن از ناكارآمديها در جايي ديگر به كار ميآيد، اما امروز بحث از تجليل از يكي از شخصيتهاي ملي ايران است كه بايد با نشان دادن قوتها و ظرفيتهاي ايشان، به هويتسازي ملي اين سرزمين كمك كرد. هاشميرفسنجاني در دوران بعد از انقلاب، بيشتر به توسعه اقتصادي- اجتماعي ميانديشيد تا به توسعه سياسي و دموكراسي و مردمسالاري در كشور. اما در چند سال اخير بنا به شرايطي كه فراهم شده خود را در معرض تقويت جامعه مدني ايران و اشاعه حقوق شهروندي و توسعه مردمسالاري و نهايتا بسط آزاديهاي اجتماعي قرار داد و در اين زمينه نيز از خود چهرهاي جديد ارايه كرد. اينجانب كه سرباز كوچك انقلاب بودهام، به خوبي ميدانم كه يك انقلابي راستين در كوران حوادث اجتماعي- تاريخي، نقشهايي بازي ميكند كه از مسير توسعه اقتصادي- اجتماعي و در نهايت مردمسالاري عبور خواهد كرد و هاشميرفسنجاني يكي از مصاديق آن بود.
در دوران سازندگي از سوي بعضي از اصلاحطلبان حملات غيرمنصفانهاي به ايشان ميشد كه بعدها موجب پشيماني شد. دقيقا كساني از ايشان اينگونه انتقاد غيرمنصفانه ميكردند كه با ايشان از نزديك كار نكرده بودند و ما كه از نزديك كار كرده بوديم هرگز چنين قضاوتهاي غيرعادلانهاي نميكرديم. نميخواهم بگويم كه نبايد نقد كرد بلكه منظورم تخريب و حملات غيرمسوولانه است.
در مجموع ميتوانم بگويم هاشميرفسنجاني، مبارزي انقلابي، دولتمردي توسعهگرا و شخصيتي نهادساز و عملگرا و نهايتا نيز با گرايش مردمسالارانه و آزاديخواه بود.
هاشميرفسنجاني فقط يك روحاني نبود بلكه روحاني انقلابي بود؛ فقط يك رييسجمهور نبود بلكه يك رييسجمهور توسعهدهنده و عملگرا بود و نهايتا يك دولتمرد محافظهكار و بازنشسته نبود بلكه مردي در ميدان سياسي و اجتماعي و آزاديخواهي بود.