سرداري كه قدرش را ندانستيم
سعيد شيركوند
معاون وزير اقتصاد دولت اصلاحات
هياهوهاي پس از اجراي سياستهاي اقتصادي دولت سازندگي آگاهانه و ناآگاهانه در مورد ميزان درستي سياستهاي اقتصادي دولت سازندگي، موجب شد كه واقعيت اقتصادي دولت سازندگي در گرد و خاك ايجاد شده آن زمان و سالهاي پس از آن، مغفول باقي بماند به گونهاي كه قضاوت در مورد دولت سازندگي در آن زمان منطبق با واقعيت نشد و البته اين بلا در مورد دولتهاي اصلاحات نيز صادق است. منظور از اين سخنان اين است كه وقتي آقاي هاشميرفسنجاني پس از جنگ براي بازسازي اقتصادي ايران و پيش بردن سير سازندگي ناچار به خط مشيگذاري اقتصاد گرديد و ريلگذاري اقتصاد خود را براي توسعه و پيشرفت كشور انجام داد برخي از مخالفين كم دانش اقتصادي و برخي از افراد مطلع از مسائل اقتصادي به گونهاي غير منصفانهاي ايرادات و اشكالات موجود در اين برنامهريزيهاي را برجسته ميكردند و اصل سياستها را به چالش كشيدند در نتيجه آنچه مورد ارزيابي و قضاوت قرار گرفت بسيار غيرواقعبينانه و غيرمنصفانه بايد ناميده شود. در خصوص دولت اصلاحات نيز اين رويه غلط بطور ملموستري مورد توجه قرار گرفت و در نتيجه سياستهاي اقتصادي دولت سازندگي و دولت اصلاحات كه در بسياري از زمينهها مكمل يكديگر بودند قرباني قضاوتهاي مغرضانه و غير منصفانه عدهاي شدند كه آمال و آرزوهاي آنها در دولت نهم و دهم به روشني خودنمايي كرد. جوسازيها و غوغاسازيها غيرعالمانه و غرض ورزانه عدهاي در مورد سياستهاي اقتصادي در دولت سازندگي و اصلاحات آنچنان موجب مه آلودگي سپهر سياسي كشور شد كه تودههاي مردم براي فرار ازآن زيانهاي غيرواقعبينانهاي كه در ابعاد مختلف برجسته ميشد به دامن برنامههاي پوپوليستي دولت نهم و دهم پناه بردند. در حالي كه اگر به صورت منصفانه و عادلانه سياستهاي اجتناب ناپذير و برخي ناكاركردهاي ايجاد شده كه سهم بسيار كمي در اقتصاد آن روز داشتند را از موفقيتهاي به دست آمده تفكيك مينمودند چنين سرنوشت تلخي در اقتصاد ايران نميگذشت. آنچه كه در دولت نهم و دهم درو شد بذرهايي است كه مخالفين غرضمند دولت سازندگي و اصلاحات در مورد اقتصاد در آن سالها پاشيدند و به گرد آن هورا كشيدند. امروز كه سالها از آن زمان ميگذرد وقتي به گذشته نگاه ميكنيم وجه ديگري از مظلوميت و قدرناشناسي نسبت به دولت سازندگي و در راس آن هاشميرفسنجاني و همچنين دولت اصلاحات خودنمايي ميكند. و به ما اين هشدار را ميدهد كه چگونه با چشم مبتني بر واقعيتها و تنها با تكيه بر يك آرمان گرايي كور و مبهم تلاش صادقانه خدمتگزاران به كشور را ناديده گرفته و زمينه انحراف افكار عمومي از درك واقعيتها را فراهم ميكنيم. اين همان بلايي است كه در گذشته برما و اقتصاد ما رفته است .