تنگه سرحه؛ سرزمين نخلهاي سبز
در جاده ايرانشهر به نيك شهر تا چشم ياري ميكند دشت است و كوههاي پراكنده و در ميان اين چشمانداز گاهي نخلها از ميان درههاي كنار جاده سرك ميكشند و خبر از وجود رودخانهاي در دامنه كوههاي كوتاه ميدهند. هر چه ماشين بيشتر جاده را پشت سر ميگذارد تعداد نخلها افزوده ميشود. ماشين كه به تابلوي راهنماي تنگه سرحه ميرسد، سبزي حاشيه جاده به اوج رسيده، نخلها بلند بالا و سرفراز و رودخانه جاري و نسبتا پرآب. سبزترين نقطه جاده، ماشين ميپيچد، خم جاده خاكي پر از خانوادههايي است كه كنار رودخانه برايشان محل پيك نيك آخر هفته شده، مردي روي زيراندازي كه در سايه سنگي پهن شده، تن به خنكاي مطبوعي كه از تن رودخانه برميخيزد داده. اينجا تنگه سرحه است، خنك و سبز، گويي دنيايي ديگر است. از خشكي مسير جاده خبري نيست. راننده ميگويد پر آبترين نقطه در اين منطقه تنگه سرحه است. مردمانش ميهمان نوازي را با سفره رنگين بلوچي و «برياني» و «تباهگ» به اوج ميرسانند و خرماهاي نخلها گوشه سفره جا خوش ميكنند تا ضيافت مهرباني بلوچها را كامل كنند. نخلها شانه به شانه هم ايستادهاند. راننده ميگويد بعضي از شهرهاي كرمان از خرماي سرحه ميبرند براي بستهبندي و فروش. آمدن و رفتن مسافران و گردشگران به نقطه خوش آب و هواي نيكشهر، رد پاي هميشگي انسان را كنار نخلستان وسيع روستا به جا گذاشته، زبالههايي كه گويي يادگار تلخ و جدا نشدني تفريح انسان در طبيعتاند.