محمد بقايي در مراسم رونمايي از كتاب «شانه بر موي سپيد»:
ساكنان كوي معرفت نبايد سر در گريبان باشند
رونمايي از «شانه بر موي سپيد» محفلي بود تا عدهاي از اهالي فرهنگ در فرهنگسراي نياوران دور هم جمع شوند و از مشكلات و دلخوشيهاي امروز كتاب و ارج نهادن به بزرگان بگويند. احمدمسجدجامعي به خلاقيت ذاتي هنر ايراني اشاره كرد و محمد بقايي (ماكان) به تفكر خامهاي. غلامرضا امامي از تاسف كتابهايي كه تيراژ آنها 500 نسخه است گفت و سيد فريد قاسمي از شهرتمان به دفن تجربهها. فريدون مجلسي نيز از اهانتي كه اهالي اين فرهنگ همواره با آن مواجه بودند، ياد كرد. در پايان اين جلسه، نويسنده «شانه بر موي سپيد» از آدمهايي گفت كه سعي كردهاند با آثار و تفكراتشان زندگي زيباتري براي همه ما بسازند. به گزارش (ايبنا) جلسه رونمايي كتاب «شانه بر موي سپيد» نوشته پژمان موسوي روز پنجشنبه 9 بهمن، در حالي در فرهنگسراي نياوران برگزار شد كه شخصيتهاي فرهنگي متعددي مانند منصور اوجي، احمد مسجد جامعي، محمدعلي ابطحي، حجتالاسلام دعايي، سيد فريد قاسمي، ايران درودي، ليلي گلستان، سيد علي صالحي، كامبيز درمبخش، نوشآفرين انصاري، توران ميرهادي، احمد منزوي، اصغر دادبه، نصرالله پورجوادي، مجيد درخشاني و... در آن حضور داشتند. نخستين سخنران اين جلسه رونمايي مهدي رحمانيان، مدير مسوول روزنامه شرق بود كه با اشاره به يكي از مقالات خود با نام «انقطاع تجربه» گفت: بزرگترين مشكل ما انباشت نشدن تجربه است. روزنامه شرق تاكنون چهار بار با توقيف مواجه شده است. همين توقيفها موجب شده تا خبرنگاران و ستوننويسان نتوانند انباشت كافي تجربه داشته باشند. اگر روزنامه شرق با چنين مشكلاتي مواجه نميشد، قابليت تبديل شدن به يك بنگاه فرهنگي و حتي اقتصادي در منطقه را مييافت. نرسيدن به اين نقطه، ناشي از عدم توانايي ما نيست. ما منابع عظيمي در اختيار داريم كه حرفهاي زيادي براي گفتن دارند. اگر اين موانع تا حدودي برطرف شوند، ميتوانيم يكي از بهترين روزنامهها را در سطح منطقه منتشر كنيم. احمد مسجدجامعي نيز دراين جلسه گفت: در عرصه هنر، گرانترين آثار هنري شرق عالم در دست ايرانيهاست. از آنجا كه «پريرو تاب مستوري ندارد» هنر نيز بايد عرضه شود. گرانترين هنرها را هنرمندان ايراني دارند و نه هنرمندان ترك يا شبهقاره هند يا ديگران. در حوزه سينما، حجم جوايزي كه سينماي ايران دارد، با بسياري از كشورها قابل مقايسه نيست. فرهنگ و هنر ايراني حتي در قالبهاي جديد، عطر و بويي دارد كه آن را از ديگر هنرها متمايز ميكند. در حقيقت ما با شناسنامه ايراني وارد عرصه جهاني ميشويم و با همين شناسنامه تاثيرگذار هستيم. اين به معناي بيگانه بودن با ظرفيتهاي امروز نيست. آن كساني كه به ادبيات دوره بازگشت ميانديشيدند، به جايي نرسيدند. كساني كه در ادامه آن فرهنگ و ادبيات كهن، چيزي به داشتههاي كهن خود افزودند، منشأ تحول شدند. پس خلاقيت در ذات هنر ايران وجود دارد. گرچه ديگر فرهنگها به ايران آمدند و ما از همه آنها بهره گرفتيم، ولي ما روح ايراني به آنها داديم. مسجدجامعي ادامه داد: زماني كه سند برنامه چشمانداز 20 ساله مطرح شد، پيشبيني كرده بودند كه ما در 20 سال آينده از بعضي جهات رتبه نخست را از آنِ خود خواهيم كرد. من آن زمان اعتراض كردم و گفتم كه ما هماكنون نيز در عرصه فرهنگ و هنر و تفكر و انديشه در جايگاه نخست قرار داريم. كساني كه امروز مورد تجليل قرار ميگيرند، هر يك در حوزه خود روايتگر اين تاريخ شيرين و گوارا و دوستداشتني هستند. اين جلسه رونمايي با سخنراني دكتر محمد بقايي (ماكان) ادامه يافت. نويسنده «تاملات ايراني» گفت: حدود 20 سال است كه اصطلاحي براي اين پرسش ساختهام و آن اصطلاح «تفكر خامهاي» است. كافي است كه نگاهي به نام شهرها و كتابخانهها و خيابانهاي شهرهايمان داشته باشيم. نام هيچ اهل هنر و فرهنگ و ادبي جز حافظ، سعدي، مولوي، فردوسي و خيام ديده نميشود. حتي نظامي و سنايي نيز چندان به حساب نميآيند. چرا كسي درباره غضائري رازي سخن نميگويد؟ چرا در سبزوار نام هلالي جغتايي بر سر درِ هيچ كتابخانه و سالن و حتي كوچه و خيابان ديده نميشود؟ چرا در شهر تهران نام دهخدا حتي بر سر يك پسكوچه نيست؟ باور كنيد بعد از فردوسي هيچ كسي نبوده كه مانند دهخدا براي زبان فارسي 30 سال رنج برده باشد. وي با اشاره به كتاب زير چاپ خود با نام «نگرشهاي ايراني» گفت: آسمان پرستاره فرهنگ ايران بايد يكجا نگريسته شود. در غير اين صورت، بايد با ماهواره يا به قول برخي «علم شيطان» مبارزه كرد. زيرا جوانان ما ديگر با فرهنگ خود آشنا نيستند. من سوگند ميخورم كه صدا و سيما در طول اين سالها حتي يك برنامه 30 دقيقهاي درباره منوچهري دامغاني تهيه نكرده است. چرا نبايد در دهههاي اخير چهرههايي مانند بهار، دهخدا، مينوي، همايي، فروزانفر، خانلري، معين، شاملو و سيمينبانوها پرورش يابند؟سخنران ديگر اين جلسه، سيد فريد قاسمي بود كه گفت: روزنامه و روزنامهنگاري، خدمات ارزشمندي به اين كشور ارزاني داشته است. دانشنامهنگاري معاصر ايران از دل روزنامهنگاري به وجود آمد. آنچه بعدها شيوهنامه ويرايش نامگذاري شد با روزنامه وارد جهان نوشتاري فارسي شد؛ آن هم با نام «اصول تنقيط و رموز متداوله در محررات فارسي». پيشينه بسياري از حرفهها را فقط با تورق روزنامههاي ايران ميتوان يافت. اما اين منبع بيبديل به وسيله عاجزانِ از سرعت توام با دقت، كه همه اشتهار خود را مديون روزنامه و رسانهنگاران هستند، گاهي مورد بيمهري قرار ميگيرد. اين جلسه با سخنراني دكتر فريدون مجلسي ادامه يافت كه گفت: حفظ تاريخ فرهنگ ايران را كه بس طولاني است، افراد زيادي به دوش نگرفتهاند. قشر بسيار اندكي از جامعه اين وظيفه را پذيرفتهاند و البته همواره مورد اهانت و تحقير قرار گرفتهاند. ولي همين گروه بودهاند كه فرهنگ اين مرز و بوم را از هجوم مغولها در امان نگه داشتهاند و به دست حافظ و سعدي رساندهاند و پس از آن در اختيار افراد جديدتر قرار دادهاند. ولي اكثريت مطلق حتي سنگ قبر اين بزرگان تاريخ فرهنگ ايران را خرد ميكنند و ميشكنند. دكتر غلامرضا امامي سخنراني بعدي اين جلسه را بر عهده داشت كه با اشاره به تيراژ كتاب گفت: خدا را شكر كه تيراژ اين كتاب 1500 نسخه است. زيرا امروز تيراژ كتاب در كشور ما به 500 نسخه نيز كاهش يافته است. حتي همان 500 نسخه در انبارها باقي ميماند و زمان زيادي لازم است تا كتاب توزيع شود و به فروش رسد. وي با اشاره به تحولات جديد صدا و سيما گفت: صدا و سيماي ايران 170 شبكه راديويي و تلويزيوني دارد. در تحولات اخير، نخستين كاري كه صورت گرفت، راديو كتاب منحل شد و در راديو فرهنگ ادغام شد. برنامهاي نيز در شبكه 4 پخش ميشد كه گاهي كتابها و نويسندگان را به مخاطبان معرفي ميكرد و برخي از اين كتابها به فروشهاي مناسبتري ميرسيد. اين برنامه نيز منحل شد. اكنون اگر ناشري بخواهد كتابش را در تلويزيون معرفي كند، بايد رقمهاي نجومي بپردازد.
اين مترجم در ادامه افزود: چه اشكالي دارد كه شهرداري تهران با هزينه كلاني كه بابت تراكم ماليات و... از مردم دريافت ميكند، از هر كتابي 100 يا 200 نسخه خريداري كند و به تمام كتابخانههاي شهر هديه دهد؟ وزارت ارشاد بودجه انقباضي دارد. ننگ است كه كتاب در كشور ما با تيراژ 500 نسخه منتشر ميشود، يعني كمتر از عهد قاجار.
اين جلسه رونمايي با سخنراني نويسنده كتاب، پژمان موسوي، به پايان رسيد. اين روزنامهنگار گفت: آدمها خيلي بيشتر از آنچه فكرش را ميكنيم يا از دور ميبينيمشان، ارزش دارند. اينكه آدمها، همانهايي كه عمرشان را گذاشتند براي زيباتر كردن دنياي ما، خيلي بيشتر از آنچه هست، محتاج توجهند. اينكه ما آدمها هميشه يك چيز خيلي بزرگ را در زندگي فراموش ميكنيم. ما انسان را نميبينيم، ارزشش را قدر نميگذاريم. گاه آنها را در حساب و كتابهايمان و در تعريف و تمجيدهايمان حسابشان نميكنيم.