• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3790 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۴ ارديبهشت

به بهانه سالروز وداع با «سعدي افشار»

جاي «ياقوت سياه» خالي است

بابك احمدي

 

30 فروردين تا سوم ارديبهشت‌ماه براي اهالي تئاتر ايران يادآور اتفاق‌هاي تلخ و شيرين زيادي است. از تولد چهره‌هاي صاحبنام اين عرصه گرفته تا انتشار اخبار ناگوار درگذشت افرادي كه سال‌ها عمر خود را بي‌چشمداشت در اين مسير صرف كردند. حميد مظفري، ناصر حسيني‌مهر، حميدرضا نعيمي، ماريا حاجيها، چهره‌پرداز نازنين تئاتر و خيلي‌هاي ديگري كه به‌حتم نام‌شان از اين قلم جا مي‌ماند‌، سال‌ها قبل در روزهاي پاياني فروردين و اوايل ارديبهشت ماه چشم به جهان گشودند. اما چهارسال قبل در همين تاريخ- 30 فروردين تا سوم ارديبهشت ماه- جريان نمايش آييني و سنتي ايران در غم فراق يكي از چهره‌هاي مهم خود فرو رفت. «سعدي افشار» از آخرين بازماندگان نسل قديم سياه‌بازان ايران در روز 30 فروردين 1392 بعد از مدت‌ها مبارزه با بيماري چشم از جهان فروبست و رو سياهي! ماند بر همه آنهايي كه ثبت و ضبط توانمندي‌هايش را با وجود پيگيري‌هاي مستمر اهل رسانه پشت گوش انداختند. «سعدالله زحمت‌خواه» مشهور به سعدي افشار كار خود را سال ۱۳۳۰ در بنگاه شادمانه شايان آغاز كرد. او در يكي از آخرين گفت‌وگوهايي كه از خود به يادگار گذاشته درباره سال‌هاي نخست فعاليتش اين‌گونه توضيح مي‌دهد: «در عروسي‌ها مردم از بنگاه‌هاي شادمانه گروه‌هاي مطربي مي‌آوردند، تا ۱۲ شب مي‌رقصيدند، بعد از آن نمايش شروع مي‌شد. براي برپايي اين نمايش چوب يا الواري را روي حوض خانه مي‌انداختند و روي آن را با فرش مي‌پوشاندند و نمايش آنجا اجرا مي‌شد. گاهي بازي تا صبح طول مي‌كشيد.» به گفته او، بسته به نوع مراسم مختلف ساعات و طول مدت اجرا نيز تفاوت مي‌كرد. اين هنرمند همچنين درباره مكان‌هاي مرسوم استقرار گروه‌هاي سياه‌بازي نيز گفته است: «سيد ولي، امامزاده يحيي، خيابان سيروس و چند جاي ديگر محل اينها بود. هركسي پول مي‌داد ما مي‌رفتيم؛ بستگي به پولش داشت.»
سعدي افشار سال‌هاي پاياني عمر خود را در شرايطي سخت سپري كرد. بعد از درگذشت همسرش به‌شدت تنها شد و اين رضا رضامندي- نزديك‌ترين دوستش كه او نيز يكي دو سال بعد، پس از عمل آنژيو قلب جان سپرد- به همراه تعدادي از جوان‌هاي تئاتري تلاش مي‌كردند سياه‌باز شهير ايراني چندان تنها نماند؛ اما كسي جز خودش از كيفيت گذر دقيقه‌ها در آن خانه نمور مهجور خبر نداشت. اين اتفاق‌ها در حالي رخ داد كه سعدي افشار وقتي براي اجراي نمايش سنتي ايراني به خارج از كشور رفت شاهد خيل عظيم تماشاگراني بود كه براي ديدن هنرنمايش‌اش جمع شده بودند. دكتر قطب‌الدين صادقي در مقدمه‌اي كه بر كتاب «زندگي و خاطرات سعدي افشار» در مورد اين هنرمند نوشته آورده است: «سعدي افشار در تاريخچه نمايش روحوضي معاصر ايران يك استثناست. او چهره‌اي جذاب، خلاق، هوشمند و بسيار مردمي است كه خلاقيت‌هاي پنجاه سال اخير نمايش روحوضي بدون حضور و كار و نام او معنا ندارد.» سياه جذابي كه همواره بر مطالعه خبرهاي روز تاكيد داشت و همين عامل او را در مقايسه با سياه‌بازان پيش از خودش متمايز مي‌كرد. افشار روي صحنه از دروغ و ريا بين مردم گرفته تا گراني و ديگر مشكلات اجتماعي محصول دست سياستمداران به نقد مي‌پرداخت و همه اينها را به زباني شيرين بيان مي‌كرد. زباني كه به‌واسطه استعداد ذاتي‌اش به دست آورده بود و حقيقتا جايگزين و همتايي نداشت. پيش از آنكه نمايش‌ به شيوه مدرن آن در ايران رواج پيدا كند، نمايش‌هاي سنتي به شيوه‌هاي گوناگون، در قالب جشن‌ها و مراسم و آيين‌هاي مختلف در ايران اجرا مي‌شد. در اين ميان بعضي آيين‌هاي نمايشي راهي براي بيان گلايه‌هاي اجتماعي و رساندن پيام رعايا به گوش اربابان پيشنهاد مي‌كردند. بهرام بيضايي در كتاب ماندگار «نمايش در ايران» كه هميشه آرزو داشت شرايط انتشار دنباله اين پژوهش بيش از 50 ساله‌اش فراهم شود كه نشد! آورده است: «بازي مقلدان، مبالغه‌آميز و از واقع‌گرايي به دور بوده و لباس‌ها دقيق و مستند نيست و حامل و حاصل فكر و ابتكار مردم عامي است. مردمي كه به راحتي با شخصيت‌هاي سياه‌بازي مثل سلطان، حاجي، زن حاجي و... ارتباط برقرار مي‌كنند و انس مي‌گيرند؛ چرا كه اين شخصيت‌ها، برآمده از زندگي روزمره همين مردم هستند.»
بعضي پژوهشگران سياه‌بازي ايراني را با گونه‌هاي نمايشي مثل «كمديا دلارته» در ايتاليا يا خرده نمايش‌هاي اروپايي مقايسه مي‌كنند. نمايش‌هايي كه حركات موزون و آواز نيز چاشني آن مي‌شد و پايان خوش و نتيجه‌گيري اخلاقي از خصوصيات آن به شمار مي‌رود. «سياه» در نمايش سياه‌بازي يا رو حوضي، به‌عنوان شخصيت تابع تعريف مي‌شود؛ چرا كه سياه بودن او چندان مورد سوال قرار نمي‌گيرد و به صورت قاعده‌ پذيرفته شده است. اين شخصيت حتي در شيوه نمايش عروسكي ايران نيز راه‌يافته و «مبارك» به نوعي معادل عروسكي‌اش به شمار مي‌رود. سياه‌بازي كه در آغاز حياتي خانگي و محفلي داشت و فقط در مراسم خاص و در خانه‌ها و مجالس اجرا مي‌شد، به همت افرادي همچون «مهدي مصري»، «ذبيح‌الله ناصري»، «سعدي افشار» و بسياري سياه‌بازان ديگر كه هر كدام صاحب سبك ويژه خود بودند، به لاله‌زار آمد. خاطره جمعي مردم از آن روزگار به ياد دارد كه مردم چطور براي خريد بليت تماشاي سياه‌بازي صف‌هاي طولاني تشكيل مي‌دادند اما در دهه 40 و 50 با جمع شدن فعاليت‌هاي نمايشي در خيابان لاله‌زار هنرمندان اين عرصه نيز به محاق فراموشي رفتند. با گذشت آن دوران و تغيير سبك معماري خانه‌هاي ايراني ديگر از حوض و حياط خبري نبود و اين شيوه حتي محل اجراي خود را از دست داد. در سال‌هاي اخير هنرمندان و رسانه‌ها بارها نسبت به اهميت تاسيس يك سالن اختصاصي براي اجراي نمايش‌هاي سنتي ايراني تاكيد كرده‌اند. سالن‌هايي كه علاوه بر كاركرد پژوهشي و حفظ آيين‌هاي كهن ملي، حتي مي‌تواند در زمينه جذب توريست ايفاي نقش كند؛ اما كجاست گوش شنوا؟ به هر حال سعدي افشار رفت و فقط چند فيلم و مصاحبه و عكس از اين آتش‌فشان خلاقيت به يادگار ماند. امروز نيز بعضي افراد مانند علي هاشمي، مهدي صفاري و تعدادي ديگر براي مطالعه و اجراي دقيق از اين شيوه تلاش مي‌كنند. چهره‌هايي مانند داود فتحعلي‌بيگي با تاليف كتاب و نگارش مقاله‌هايي همچون «مباني مضحكه و اسباب خنده در سياه‌بازي و تخته حوضي» يا محمدحسين ناصربخت با پژوهش‌هاي مستمر خود سعي در گردآوري مباني و اطلاعات به جاي مانده از آيين‌هاي نمايشي ايراني دارند. هجدهمين جشنواره نمايش‌هاي آييني سنتي ايران نيز تا يكي دو هفته ديگر برپا مي‌شود. در اين بين جاي آموزش جدي اين هنر در فضاي دانشگاهي ايران بسيار خالي است. اي‌كاش كه روزي شاهد فعال شدن دانشكده نمايش‌هاي آييني سنتي ايران باشيم تا راه هنرمنداني همچون سعدي افشار ادامه يابد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون