• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3790 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۴ ارديبهشت

درباره نمايش «عقل صورتي» به كارگرداني مهدی فرشیدی‌سپهر

عقلي به رنگ صورتي

بهرام جلالي‌پور

عقل صورتي، نه عنوان رساله‌اي فلسفي است و نه شعري سپيد؛ بلكه نام نمايشي است كه اين روزها، در مركز توليد تئاتر كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان روي صحنه مي‌رود.
رضا، نوجوان كلاس پنجمي، غرق در دنياي خودش (مثل همه بچه‌هاي اين سن‌وسال، دنياي بازي‌هاي رايانه‌اي و...) نه در خانه و نه در مدرسه قادر به ديدن اطراف و اطرافيانش نيست تا اينكه شبي خواب بيماري خواهر كوچك‌ترش را مي‌بيند و درمي‌يابد كه چقدر از آنها غافل بوده است. معاون پرورشي مدرسه به رضا مدادي جادويي مي‌دهد و از او مي‌خواهد كه آرزوهايش را بنويسد. رضا، بعد از اين كه بازيگوشانه چيزهايي مثل ثروت و شهرت را مي‌طلبد، درنهايت، با نوشتن يادداشتي براي مالك مدرسه او را راضي مي‌كند تا از اجراي حكم تخليه ساختمان چشم بپوشد.
عنوان عقل صورتي در بدو امر ما بزرگ‌ترها را به جست‌وجوي تداعي‌هاي فلسفي- مثل رابطه بينامتني آن با رساله عقل سرخ شيخ اشراق- وامي‌دارد؛ اما كمي بعد مي‌بينيم كه خيلي ساده به كلاه صورتي‌رنگ خواهر كوچك‌تر رضا اشاره دارد كه بر سر رضا، عقل مردانه را به احساس زنانه، خصيصه كليات ديدن مردانه را به خصيصه جزييات ديدن زنانه و... پيوند مي‌زند.
تغيير معماري صحنه و استفاده بسيار هوشمندانه از معماري تالار نمايش، تقسيم فضاي صحنه به دو بخش داخلي (خانه) و خارجي (مدرسه) و رفت‌وآمدهاي مكرر بين اين دو فضا كارگردان را در برابر موضوع خطير ايجاد هماهنگي بين اين فضاها قرار داده است، كه صرف‌نظر از برخي از لحظات، وي با استفاده از تمهيدات اجرايي متنوع (مثل جابه‌جايي دكور متحرك، نورپردازي، گفتار و آواز پرسوناژها و...) به‌خوبي از پس آن برآمده است. به‌ويژه زماني كه اين انتقال از طريق ترانه‌خواني دسته‌جمعي بازيگران صورت مي‌گيرد. به‌اين‌ترتيب، در مقايسه با اغلب نمايش‌هاي كودك كه در آنها ترانه و موسيقي به عنوان ابزاري تزييني (دكوراتيو) و غيركنشگرانه صرفا در جهت ايجاد شعف و تفنن عمل مي‌كند، در اينجا موسيقي قصه را كاملا به ‌پيش مي‌برد.
همين استفاده درست و دقيق از تمهيدات اجرايي است كه در كنار بهره‌گيري از داستاني ملموس، طول زماني نامتعارف 61 دقيقه‌اي اجرا را براي نمايش‌هاي كودك و نوجوان نه‌تنها قابل‌تحمل كه دلپذير ساخته است. با توجه به تغيير معماري تالار و استفاده از در ورودي سالن نمايش به عنوان در خانه رضا، قبل از شروع نمايش كارگردان از تماشاگران مي‌خواهد كه در صورت نياز به خروج از تالار تا زمان به صدا درآمدن زنگ مدرسه منتظر بمانند و بعد از دري كه به عنوان در مدرسه در نظر گرفته شده است، خارج شوند. اما حتي كودكان گريزپاي پنج‌ساله نيز ترجيح مي‌دهند تا به آخر در اين مدرسه بمانند و در پايان اين 61 دقيقه، به همان نسبت كه بازيگراني خردسال، كودك، نوجوان و بزرگسال در نمايش نقش مي‌آفرينند، مخاطباني از تمام اين طيف سني وسيع را مي‌توان ديد كه راضي و خرسند تالار نمايش را ترك مي‌كنند.
عقل صورتي براي بزرگسال‌ها نوستالژيك و براي كوچك‌سال‌ها وصف‌الحال است. گويي در اين نظام آموزش‌وپرورش از زماني كه ما بچه بوديم تا الان كه بچه‌هاي‌مان را راهي مدرسه مي‌كنيم هيچ‌چيز تغيير نكرده است و چه تلخ! نمايش در بطن خود موضوع دردناكي را به رخ مي‌كشد كه از گذشته دور آموزش‌وپرورش ما را بيمار و ناتوان ساخته است: «مدارس ما همواره جاي تجويز مقدار مشخصي از مفروضات بوده و از دانش‌آموزان خواسته‌اند كه آنها را حفظ كنند و موقع امتحان طوطي‌وار پس دهند. حداقل من آرزو دارم كه از درون‌مايه اصلي نمايش چنين برداشتي داشته و با انسجامي در عناصر داستاني خويش اين درون‌مايه را پررنگ‌تر كرده باشم.»
پي‌رنگ داستاني نمايش، باوجود تمامي نقاط قوت خويش ضعف‌هايي هم دارد، ضعف‌هايي كه اگر برطرف مي‌شد ارزش‌هاي اجرايي آن را به اوج مي‌رساند. مثلا نمي‌دانيم زن همسايه كه قادر به تكلم به زبان فارسي نيست در ميان زندگي اين خانواده و به طور كلي در داستان چه مي‌كند. شايد اگر رضا بعد از بيدار شدن از خواب با او به‌نوعي همزباني مي‌رسيد، وجود اين پرسوناژ در راستاي موضوع داستان قرار مي‌گرفت. همين‌طور، شخصيت و گذشته معلم جديد‌الورود كه از يك‌طرف بازيگوش و بانمك است و از طرف ديگر، جاه‌طلبانه تاكيد دارد معاون پرورشي خطاب شود نه معلم پرورشي. بچه شر مدرسه چرا يكباره متحول مي‌شود؟ عمل مالك ساختمان هم كه با نامه رضا از خر شيطان پايين مي‌آيد و «تا زماني كه يك دانش‌آموز در مدرسه درس مي‌خواند» از تخليه مدرسه چشم‌ مي‌پوشد به‌قدري غيرمترقبه است كه هر سه نوجوان ديگر قصه (قهرمان المپيادي مدرسه، فوتباليست اميد عضويت در تيم ملي نوجوانان، بچه شر مدرسه) را در وسط حياط ميخكوب مي‌كند. آيا دل‌نوشته رضا بوده كه دل او را نرم كرده است يا واقعا جادويي در كار است؟ ازاين‌روست كه فانتزي مداد جادويي هم در چارچوب واقع‌گرايانه اثر به‌درستي جاي نمي‌گيرد و به دستكاري نياز دارد.
به‌هرحال، عقل صورتي را بايد به عنوان اثري تامل‌برانگيز در تئاتر كوچك‌سالان ديد؛ تامل‌برانگيز هم از نظر موضوع و نوع نگاه به مسائل كودكان و نوجوانان و هم از نظر اجرا. در تمام اين سال‌ها، دست‌اندركاران تئاتر كودك و نوجوان در تعيين مخاطب آثارشان كوشيده‌اند تركيبي جادويي را بيافرينند كه هم كودكان و هم بزرگسالان همراه آنان را در تالار نگه‌ دارد. حالا عقل صورتي موفق شده است اين فرمول را به كار بگيرد بي‌آنكه به‌ دام لوده‌بازي در افتد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون