• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3792 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۷ ارديبهشت

كف دست مو ندارد

سيد علي ميرفتاح

چند روز پيش، يكي از رفقا، خوش ذوقي كرده بود و يكي از آهنگ‌هاي قديمي را توي همين تلگرام برايم فرستاده بود و زيرش نوشته بود «اين هم يك جور نطق انتخاباتي بود و ما نمي‌دانستيم». اين نطق انتخاباتي را شما هم شنيده‌ايد بلكه اغلب‌تان حفظيد. مال آقاي اقبالي است در چهل سال پيش: «دنيا رو كولم مي‌ذارم، روزي صد دفعه مي‌ميرم... يه نورد بوم، مي‌آرم، چشم ماه رو در مي‌آرم... اگه چشمات بگن آره، هيچكدوم كاري نداره...» حقيقتا اين كارهاي سخت را هيچكس - حتي سوپرمن- از عهده برنمي‌آيد، اما بالاخره در عالم شعر، شاعر را نمي‌شود، بلكه نبايد مهار كرد. او سوار بر اسب سركش خيال، از هفت دولت آزاد است كه براي خاطر معشوق كارهايي باور نكردني بكند و اعمالي انجام دهد، يا لافش را بيايد كه حتي جنيان نمي‌توانند. ديوان ملازم ركاب حضرت سليمان نبي هم نمي‌توانستند و زورشان نمي‌رسيد كه كف اقيانوس را با رنگين‌كمان كاشي كنند يا ايوان رويا را با شبنم آبپاشي كنند... احتمالا وعده‌هاي انتخاباتي روزگار ما هم در اصل يك جور طبع‌آزمايي شاعرانه و جولان در آسمان خيالند و كانديداها محض خاطر معشوق خيالي خود – چه بسا معشوق انضمامي خود، ما كه خبر نداريم- چنين وعده وعيدهاي عجيب و غريبي مي‌دهند. كمي وزن و قافيه و ريتم را رعايت مي‌كردند روي دست ترانه‌هاي داخلي و خارجي بلند مي‌شدند. حقيقتا توليد چند ميليوني شغل، دست‌كمي از درآوردن چشم ماه ندارد و تقسيم اموال كشور به صورت يارانه‌ سه برابري از كاشي‌ كردن اقيانوس هم سخت‌تر است... چند سال پيش، يادم هست، يكي از كانديداهاي گمنام مجلس، جوگير شده بود و روي پوسترش وعده‌هايي داده بود كه هوش از سر راي‌دهنده‌ها مي‌پراند. مي‌خواست خزر را به خليج فارس وصل كند، دلار را به همان قيمت هفت تومان و پنج ريال زمان شاه برگرداند و جلوي بيكاري و تورم را بگيرد و ابر قدرت‌ها را سر جاي‌شان بنشاند و كشورهاي اسلامي را سر عقل بياورد. همان موقع ملت پوستر او را دست به دست مي‌كردند و مي‌خنديدند و به طعنه مي‌گفتند او مي‌خواهد نماينده مجلس بشود يا -نعوذبالله- مي‌خواهد برود جاي خدا بنشيند؟ حيف كه آن موقع هنوز اين شبكه‌هاي مجازي راه نيفتاده بودند وگرنه طرف شهرت جهاني پيدا مي‌كرد. درست است كه آدميزاد قدرت و قوت كارهاي عجيب و غريب دارد، اما كار سياست، شعبده‌بازي كه نيست. اگر راي آوردن به شعبده بود كه ديويد كاپرفيلد از همه اينها قدرتمندتر بود و عجيب و غريب‌تر مي‌توانست كار كند و در كار و بار دنيا دخل و تصرف كند. خدا وكيلي به نظر شما رد شدن از ديوار چين سخت‌تر است يا ايجادپنج و  شش ميليون شغل؟ از كجا؟ از كدام منبع؟ از كدام خزانه؟ قبلا وقتي حرف‌هاي عجيب و غريب مي‌شنيديم، چشم گرد مي‌كرديم و ابرو بالا مي‌برديم و از تعجب شاخ درمي‌آورديم. اما روزگار عوض شده و رسانه‌هاي فراگير و اين شبكه‌هاي اجتماعي آستانه تعجب و حيرت‌مان را بالا برده‌اند. از بس چيزهاي عجيب و غريب شنيده‌ايم و ديده‌ايم اعداد از چشم‌مان افتاده‌اند و ارزش‌شان را از دست داده‌اند. آنقدر رقم‌هاي سه هزار ميليارد و شش هزار ميليارد و دوازده هزار ميليارد از اين قبيل از كيسه ملت دزديده‌اند كه ديگر صد و بيست هزار تومان و يك ميليون و دو ميليون و شش ميليون اعدادي نيستند كه تغييري در حال و روزمان ايجاد كنند. اتفاقا شايد امروز برعكسش جواب بدهد. هيچ بعيد نيست كانديدايي راي بياورد كه هيچ وعده ندهد، رويا نبافد، بي‌خودي قربان صدقه ملت نرود، موانع را يك شبه از سر راه برندارد، اعمال محيرالعقول نكند و... «كف دست مو ندارد، بكن». شعار اصلي نامزدها بايد همين يك جمله خردمندانه باشد. واقعا كف دست مو ندارد... خدا رحمت كند كانديدايي را كه بگويد وضع‌مان خوب نيست، بايد كار كنيم، بايد زحمت بكشيم، بايد تلاش كنيم، بايد از جان مايه بگذاريم، آيا بشود، آيا نشود. به خاطر چهار تا راي، آخرت و صداقت‌مان را كه نبايد ضايع كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون