• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3798 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۴ ارديبهشت

محمد حسن شهسواري:

برخي گروه‌ها تعمدا مي‌خواهند مردم كتاب نخوانند

برايم عجيب است كه همه كتاب‌هايم تجديد چاپ شدند

علي مطلب‌زاده

محمد حسن شهسواري امسال براي نخستين بار با تمام كتاب‌هايش ـ البته به جز يك كتاب ـ در نمايشگاه حضور دارد. از اين نويسنده چهل و شش ساله زاده بيرجند، كتاب‌هايي همچون «شهربانو»، «كلمه‌ها و تركيب‌هاي كهنه»، «شب ممكن» و... را خوانده‌ايم. او كه دانش‌آموخته ارتباطات است داوري چند جايزه ادبي همچون هوشنگ گلشيري و بهرام صادقي را بر عهده داشته است. به انگيزه رونمايي دو كتاب تازه‌اش در اين دوره از نمايشگاه، گپ و گفتي كوتاه با او داريم كه در ادامه مي‌خوانيد.

آقاي شهسواري ظاهرا امسال بيشتر كتاب‌هاي شما در نمايشگاه ارايه مي‌شوند.

برايم عجيب است كه در يكي دو ماه گذشته تمام كتاب‌هايم تجديد چاپ شد. بعضي از آنها بعد از چند سال مجوز تجديد چاپ گرفته‌اند و بعضي ديگر هم بعد از سال‌ها مجوز انتشار دريافت كردند و حالا در نمايشگاه كتاب امسال حضور دارند. به طوري كه امسال براي نخستين بار تمام كتاب‌هايم به جز يك كتاب (تقديم به چند داستان كوتاه) در نمايشگاه حضور دارند. از ميان اين كتاب‌ها دو كتابم براي نخستين بار در نمايشگاه ارايه مي‌شوند. اولي رماني است به نام «ميم عزيز» كه آن را سال 90 نوشتم و بعد از 5 سال مجوز انتشار گرفت و حالا در نمايشگاه ارايه مي‌شود. اين رمان را در دوره‌اي نوشتم كه به رمان‌هاي در فضاي متافيكشن علاقه‌مند بودم. متافيكشن رمان‌هايي است كه در آن يك رمان نوشته مي‌شود. داستان يك خطي رمان من هم درباره نويسنده‌اي است كه دارد رمان مي‌نويسد و همزمان يك فيلمنامه هم مي‌نويسد و ماجراهاي زندگي شخصي‌اش هم در جريان است. درواقع سه حوزه وجود دارد.

و ديگري؟

كتاب ديگرم هم «حركت در مه» نام دارد كه درواقع حاصل 10 سال آموزش رمان نويسي من و درواقع نوعي آموزش رمان‌نويسي است. هر دو كتاب از سوي نشر «چشمه» منتشر شده‌اند. در كنار اينها ديگر كتاب‌هايم در نمايشگاه امسال حضور دارند؛ مثل چاپ دوم «كلمه‌ها و تركيب‌هاي كهنه» كه بعد از بيست سال مجوز تجديد چاپ گرفته است و البته اين نسخه هيچ تفاوتي با نسخه 20 سال پيش ندارد. اين كتاب نخستين كار من بود كه سال 76 منتشر شد. كتاب‌هاي ديگرم هم هستند مانند «شهربانو»، «شب ممكن»، «وقتي دلي»، «پاگرد» و...

آقاي شهسواري حالا كه 20 سال از فعاليت شما در حوزه نويسندگي مي‌گذرد و با توجه به تحصيلات دانشگاهي شما كه علوم ارتباطات اجتماعي است، وضعيت تبليغ كتاب را در ايران چگونه ارزيابي مي‌كنيد به ويژه در رسانه‌هاي فراگيري مانند راديو و تلويزيون ؟

به‌رغم اينكه برخي از مسوولان ارشد نظام ما كاملا صادقانه مردم را به كتاب خواندن تشويق مي‌كنند، اما متاسفانه مي‌بينيم كه گروه‌هاي ذي نفوذي هستند كه كتابخواني به نفع شان نيست و مي‌كوشند در اين راه مانع ايجاد كنند.

يعني به اعتقاد شما اين ماجرا تعمدي است؟

بله تعمدي است چون رشته تحصيلي من علوم ارتباطات اجتماعي است و مي‌بينيم مارشال مك لوهان به عنوان يكي از بزرگ‌ترين تئوريسين‌هاي اين حوزه مي‌گويد فرم همان محتواست و شما با تغيير رسانه، محتواي‌تان هم تغيير مي‌كند. اما جريان‌هاي ذي نفوذي كه به آنها اشاره كردم، ترجيح مي‌دهند مردم همچنان از طريق رسانه‌هاي سنتي آگاهي پيدا كنند و اين در حالي است كه كتاب رسانه مدرن است و به نفع آنها نيست كه مردم از طريق اين رسانه مدرن آگاهي به دست آورند. بنابراين عامدانه براي كتاب تبليغ نمي‌شود.

نقش آموزش و پرورش را چگونه ارزيابي مي‌كنيد به عنوان نهادي كه از كودكي مي‌تواند عادت به كتاب خواندن را در كودكان ايجاد كند؟

آموزش و پرورش دومين نهادي است كه در اين زمينه مي‌تواند تاثيرگذار باشد. اما متاسفانه در تمام اين سال‌ها ديده‌ايم كه چگونه مدرسه‌ها از معلماني كه اهل كتاب خواندن و مطالعه باشند، خالي شده است. در اين وضعيت چه كسي بايد شوق كتاب خواندن را در بچه‌ها ايجاد و آنان را به مطالعه تشويق كند. اگر در خانه پدر و مادري اهل مطالعه باشند، شايد بتوان اميدوار بود كه بچه آنها به كتاب خواندن ترغيب شوند اما بيشتر ساعات مفيد بچه‌ها در مدرسه مي‌گذرد و شما چند معلم سراغ داريد كه بچه‌ها را به كتاب خواندن تشويق كنند؟ درحالي كه همه جاي دنيا مدرسه نخستين جايي است كه شور و شوق كتاب خواندن را در بچه‌ها ايجاد مي‌كند.

با اين حساب در اين وضعيت چه بايد كرد؟ گاهي مي‌بينيم در مكاني مانند پارك نويسنده يا شاعري جوان، كتابش را به مردم عرضه و براي آن تبليغ مي‌كند؟

بله درست است خيلي از نويسندگان خودشان آستين بالا مي‌زنند. اين روزها اگر نويسنده‌اي خودش مديريت روابط عمومي خود را انجام ندهد، تقريبا موفق نخواهد بود مگر نويسندگان نام‌آوري در حد آقاي دولت‌آبادي اما نويسنده يا شاعر جوان ناچار است خودش وارد ماجرا شود و تازه حالا يك مساله ديگر هم هست؛ اينكه بايد مراقب باشد تا تبليغ كارش به ضد تبليغ تبديل نشود. اگر خودش كارش را تبليغ نكند، ناشر چنين كاري نمي‌كند.

چرا ناشر اين كاررا نمي‌كند؟

به اين دليل كه كلا دو نوع ناشر داريم؛ ناشران حرفه‌اي كه آن‌قدر كار دارند و كتاب‌هاي زيادي را منتشر مي‌كنند كه ديگر فرصتي براي تبليغ آثارشان ندارند. در كنار آنها يكسري ناشر درجه دو و سه هم داريم كه حتي خودشان را نمي‌شناسيم چه رسد به كتاب‌هاي‌شان. با وجود تمام نظرات مخالف، من به ضرس قاطع اعتقاد دارم متوسط رمان‌نويسي ما پيشرفت كرده است ولي جايي براي عرضه و تبليغات نيست. باز هم تاكيد مي‌كنم متوسط رمان نويسي ما و كاري به نمونه‌هاي موفق آثار گذشته ندارم.

وضعيت تبليغات كتاب در ديگر كشورها را چگونه مي‌بينيد؟

ناشران جهاني به ويژه در كشورهاي انگليسي‌زبان انتشار رمان‌ها را در شورايي بررسي مي‌كنند و حتما يكي دو تن از گروه بازاريابي كتاب حضور دارند كه نظر كارشناسي مي‌دهند واين حلقه مفقوده ما است. حتي ناشران درجه يك ما مدير بازاريابي حرفه‌اي ندارند. باور نمي‌كنم كتابي كه يك ناشر حرفه‌اي مانند «چشمه»، «ثالث» و... منتشر مي‌كند به اندازه 500 نفر خواننده نداشته باشد.

با اين حساب لازم است نويسنده و ناشر در كنار حرفه تخصصي‌اش مهارت‌ها و تخصص‌هاي تبليغ و بازاريابي هم داشته باشد اما اگر نداشته باشد چه وضعيتي پيدا مي‌كند؟

نويسندگاني كه اين مهارت‌ها را نداشته باشند به احتمال خيلي قوي حذف مي‌شوند. دوره اين جمله كه مي‌گفت شاهكارها راه خود را پيدا مي‌كنند، گذشته است. وقتي مي‌گوييم شاهكار بايد توجه داشته باشيم هر 10 سال يك بار ممكن است يك شاهكار پيدا بشود اما بحث ما درباره جريان كلي است. بايد بپذيريم كتاب هم يك كالاي فرهنگي است. تاكيد مي‌كنم كالاي فرهنگي. درست است كه كتاب مانند قند و شكر نيست اما به هر حال يك كالاي فرهنگي است و بايد مانند يك كالاي فرهنگي با آن برخورد كرد.

فضاي مجازي چقدر مي‌تواند كمك كند؟

اتفاقا بخش مهمي از موفقيت برخي از نويسندگان در استفاده از امكانات همين فضاي مجازي است.

ظاهرا يكي از دلايل مهجور ماندن كتاب‌هاي ما اين است كه ارتباطي ميان هنرمندان شاخه‌هاي مختلف وجود ندارد. به اين معنا كه هنرمندان به جزايري جداي از هم تبديل شده‌اند كه از آثار يكديگر بي‌خبر هستند. ديدگاه شما در اين زمينه چيست؟

كاملا درست است و در اين وضعيت تيغ انتقاد بيشتر به سمت نويسندگان است. چون ديده‌ايم كه هنرمندان تئاتر و سينما و... كتاب مي‌خوانند اما چند نويسنده را مي‌شناسيد كه مرتب به ديدن تئاتر يا گالري‌هاي هنري بروند يا به تماشاي فيلم‌هاي سينمايي بنشينند. حتما يكي از مهم‌ترين مصرف‌كنندگان كالاهاي فرهنگي، هنرمندان ديگر حوزه‌ها هستند. اگر آنها كتاب‌هاي ما را نخوانند، سوپرماركت محله بخواند اما متاسفانه اين ارتباط وجود ندارد و اتفاقا در اين زمينه داستان‌نويسان كم‌كارتر هستند. گويي بيشتر خلوت خودشان را ترجيح مي‌دهند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون