• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3847 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱۵ تير

«اعتماد» گزارش مي‌دهد

فرقان ازظهور تا پايان

احزاب


نام گروه تروريستي فرقان با ترور شهيد مطهري گره خورده است اما اين گروه تروريستي به رهبري اكبر گودرزي چگونه تشكيل شد و چرا به سمت ترور روحانيون و برخي چهره‌هاي شاخص انقلاب رفت؟
نور‌الدين كيانوري دبيركل حزب توده در مورد فرقان گفته بود: «ما اطلاعات موثقي داريم كه نمي‌توانيم منبع آنها را فاش كنيم. اين سازمان (فرقان) پيش از انقلاب براي ترور رهبران سياسي مخالف رژيم شاه به وجود آمده بود اما آن برنامه شكست خورد و ترورهاي كنوني ادامه فعاليت‌هاي ساواك است. خط قرمز ارتباط بين «فرقان» و ساواك پيدا شده است. ما اين خبرها را از يك منبع دقيق به دست آورده‌ايم، اما نمي‌خواهيم آن را معرفي كنيم. » تهران مصور شماره ۱۶جمعه ۲۱ارديبهشت ۱۳۵۸ص ۹
اين ادعاي كيانوري البته حامي ديگري ندارد و برخي روايت‌هاي ديگري دارند. عده‌اي معتقدند اكبر گودرزي پايه‌گذار اين گروه تحت تاثير دكتر شريعتي بوده است! اكبر گودرزي موسس گروه فرقان متولد 1338 بود و هنگام تاسيس اين گروه هنوز 20 ساله هم نشده بود. گودرزي با ايدئولوژي اسلام منهاي روحانيت وارد سياست شد و در نخستين گام‌هاي عملياتي دست به ترور چهره‌هاي انقلابي زد. او با وجود شناخت ناكافي و عدم دانش در حوزه مسائل ديني دست به تفسير قرآن مي‌زد و از آيات قرآن به گونه‌اي برداشت مي‌كرد كه بر اساس آن برداشت‌هاي غلط ترورهايش توجيه‌پذير شود.
كلاس‌هاي تفسير قرآن گودرزي در حالي كه 18 سال سن داشت در تهران برگزار مي‌شد و او از طريق همين كلاس‌ها هسته‌هاي اوليه ترور را تشكيل مي‌داد.
مرتضي الويري كه خود در دوره‌اي جزوات فرقان را نگهداري و به انتشار آن كمك مي‌كرد درباره گودرزي به ماهنامه يادآور گفته است: گوش به حرف كسي نمي‌داد و معتقد بود كه تمام حقايق در ذهن او جمع شده و ديگران همه دچار انحراف شده‌اند، براي همين هم در آغاز، فرقاني‌ها بسيار پابرجا و محكم از خودشان دفاع مي‌كردند… رهبر آنها اينگونه بود: موقعي كه رفتند او را دستگير كنند، در يك اتاق ۴×۳ با يك زيلوي مندرس و اسباب و اثاثيه فوق‌العاده ساده زندگي مي‌كرد. در همان خانه ۳۵۰ هزار تومان پول نقد وجود داشت! كه در آن زمان پول بسيار هنگفتي بود، يعني پول كافي در آن خانه وجود داشت، ولي او نان و پنير مي‌خورد! و زندگي فوق‌العاده ساده‌اي داشت. گروه فرقان يك گروه واقعا اعتقادي از همان سنخي بود كه مي‌گويند در صدر اسلام هم بودند و از كثرت نماز، پيشاني‌شان پينه بسته بود… طوري گرفتار شده بودند كه هرگز حاضر نبودند خارج از چارچوب فكري خودشان به مسائل ديگري هم فكر كنند.
الويري البته نسخه‌اي از جزوات گودرزي را به شهيد مطهري مي‌داد و در نهايت روشن‌بيني شهيد مطهري باعث تشخيص انحرافات گودرزي شد و الويري و جمعي از جوانان انقلابي از آنها جدا شدند. گودرزي در نهايت 18 ديماه سال 58 در خانه‌اي تيمي دستگير و در خرداد 59 اعدام شد.
او در طول زمان كوتاه فعاليت سياسي‌اش جنايت‌هاي زيادي انجام داد كه از جمله آن مي‌توان به هدايت يا حضور مستقيم در دست‌كم 20 ترور اشاره كرد.
اصلي‌ترين ترورهاي فرقان
گروه فرقان به رهبري اكبر گودرزي كه وصف چگونگي تشكيل آن گفته شد با وقوع انقلاب اسلامي دست به اسلحه برد و رسما ترورهاي خود را آغاز كرد. سيد هادي خسروشاهي، روحاني مبارز و انقلابي در خصوص ترورهاي انجام شده توسط فرقان در گفت‌وگويي با نشريه يادآور گفته بود: فرقاني‌ها فهرست بلند بالايي از شخصيت‌هاي مختلف تهيه كرده بودند كه به قول خودشان، هفته‌اي يكي از آنها را ترور كنند! محصول اين توطئه خائنانه ترور ۲۰ نفر بود كه از آنها 9 نفر، از جمله آيت‌الله مرتضي مطهري، آيت‌الله قاضي طباطبايي، دكتر محمد مفتح، سرلشكر محمد ولي قرني، حاج مهدي عراقي، حسام عراقي، تقي حاج طرخاني، شيخ قاسم اسلامي و... شهيد شدند و ۶ نفر از جمله آيت‌الله آقا رضي شيرازي، آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني، آيت‌الله رباني شيرازي، آقاي حسين مهديان و مجروح شدند. پنج نفر ديگر هم كه در ميان آنها دو كارخانه‌دار و يك تبعه آلماني و يك واعظ دوران رژيم قبل (محسن بهبهاني) و يك مداح (سيدجواد ذبيحي) كه از زندان آزاد شده بود، ديده مي‌شود اينها هم توسط فرقه فرقان ترور و كشته شدند.
به اختصار 5 ترور مهم فرقان را مرور مي‌كنيم.
قرني از كودتا تا شهادت
شهيد قرني هدف نخستين ترور گروه فرقان بود. سوم ارديبهشت سال 58 او در خانه‌اش توسط تيمي از گروه فرقان به ضرب گلوله كشته شد. قرني با اينكه از نظاميان شاخص در دوران كودتا بود اما به واسطه اتهام طرح كودتا عليه محمدرضا پهلوي از ارتش اخراج و به سه سال حبس محكوم شد. قرني پس از اينكه از زندان آزاد شد با برخي چهره‌هاي انقلابي نظير آيت‌الله طالقاني ارتباط گرفت. همسرش درباره اين دوره گفته بود: «سپهبد قرني در زمان شاه و نظام طاغوت تا درجه سرلشكري ارتقاء يافت، اما زماني كه متوجه اسلام‌زدايي و ستمكاري شاه و جنايات و خيانت‌هاي امريكا در ايران شد، به تمام مزاياي مادي و منزلت سرلشگري پشت پا زد.» قرني پس از انقلاب به عنوان نخستين رييس ستاد مشترك ارتش ايران انتخاب شد و تا چند روز پيش از ترور در اين سمت قرار داشت.
مطهري، قلب انقلاب
شهيد مطهري يكي از مهم‌ترين و شاخص‌ترين نيروهاي انقلابي بود كه ترور او ضربه بزرگي به پيكره انقلاب نوپاي ايران وارد آورد. ساعاتي پس از غروب آفتاب 11 ارديبهشت سال 58 مطهري كه در حال خروج از منزل يدالله سحابي بود هدف گلوله اعضاي فرقان قرار گرفت و در بيمارستان طرفه تهران درگذشت. در ميان قاتلان مطهري نام نيكنام نيز ديده مي‌شود. او عامل مشترك ترور مطهري و قرني بود. پس از شهادت آيت‌الله مطهري امام خميني پيامي صادر كردند كه توصيفات به كار رفته در آن درباره آيت‌الله مطهري منحصر به فرد و حيرت‌انگيز است: من فرزند بسيار عزيزي را از دست دادم و در سوگ او نشستم كه از شخصيت‌هايي بود كه حاصل عمرم محسوب مي‌شد. در اسلام عزيز با شهادت اين فرزند برومند و عالِم جاودان ثُلمه‏اي وارد شد كه هيچ چيز جايگزين آن نيست... من گرچه فرزند عزيزي را كه پاره تنم بود از دست دادم لكن مفتخرم كه چنين فرزندان فداكاري در اسلام وجود داشت و دارد.
نجات هاشمي از ترور توسط همسر
اكبر هاشمي‌رفسنجاني هدف بعدي فرقان از ميان مهم‌ترين چهره‌هاي انقلاب بود. او در 4 خرداد 58 با نفوذ ضارب به خانه‌اش هدف گلوله قرار گرفت كه با اقدام به موقع همسرش عفت مرعشي از اين حادثه جان سالم به در برد و تنها مجروح شد.
عفت مرعشي وقايع آن شب را اين گونه ذكر مي‌كند:
پاسدار ما در حياط بود كنار حوض. غروب بود و هوا تاريك شده بود. پاسدار از پشت شيشه مي‌بيند كه آقاي هاشمي با يك نفر ديگر گلاويز شده‌اند. من در را كه باز كردم و اين صحنه را ديدم. رفتم داخل. آن مرد چند بار به صورت آقاي هاشمي زده بود و صورت او سياه شده بود. بعد نفر دوم منافقين با اسلحه وارد اتاق شد. اول فكر كردم كه يكي از پاسدارها براي كمك آمده. اما ديدم نه، اين آدم غريبه است. پريدم جلو. آقاي هاشمي را پرت كردم روي زمين. يادم آمد كه منافقين به سر آقاي مطهري شليك كرده بودند. خودم را انداختم روي آقاي هاشمي و دست‌هايم را دور سر او گرفتم. اين پدرسوخته نيز هيچ ابا نكرد. دستش را زير دست من آورد و دو تا تير پشت سر هم خالي كرد. يك تير هم زد به ديوار اتاق و از دررفت. احتمال داد كه آقاي هاشمي كشته شده است. او كه رفت، من بلند شدم. ديدم خون از شكم آقاي هاشمي بيرون زده. چادري را كه براي نماز برداشته بودم، دور بدن آقاي هاشمي بستم...
مفتح، روحاني دانشگاهي
شهيد مفتح 27 آذر ماه سال 58 و چند ماه بعد از شهيد مطهري و مرحوم هاشمي هدف گلوله فرقان قرار گرفت. او روحاني انقلابي بود كه كمتر از يك سال بعد از وقوع انقلاب اسلامي به دانشگاه رفته بود و در دانشكده الهيات روزگار مي‌گذراند. گفته مي‌شود او به ضرب سه گلوله كمال ياسيني كه جواني حداكثر 20 ساله بود به شهادت رسيد. روز شهادت مفتح به دستور امام خميني روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاري شد.
ماجراي مسجد ابوذر
با اينكه اعضاي اصلي گروه فرقان از جمله اكبر گودرزي در خرداد ماه سال 60 اعدام شدند اما بازمانده‌هاي اين گروه در ششم تيرماه سال 60 اقدام به ترور آيت‌الله خامنه‌اي، امام جمعه تهران كردند. اين ترور در مسجد ابوذر و هنگام سخنراني ايشان از طريق انفجار بمبي كه در يك ضبط صوت كار گذاشته بود انجام شد. آيت‌الله خامنه‌اي در حادثه مجروح شدند و با عملكرد به موقع تيم پزشكي انقلاب اين يار ديرين خود را از دست نداد. گفته مي‌شود در محل ترور يادداشتي وجود داشته كه روي آن نوشته شده بود «هديه گروه فرقان»
امام خميني در پيامي خطاب به حضرت آيت‌الله خامنه‌اي فرمودند: «من به شما خامنه‌اي عزيز، تبريك مي‌گويم كه در جبهه‌هاي نبرد با لباس سربازي و در پشت جبهه با لباس روحاني به اين ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالي سلامت شما را براي ادامه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.»
پايان فرقان به دست چه كسي انجام شد؟
در مورد برخورد با گروه فرقان و دستگيري اعضاي شاخص آن از جمله اكبر گودرزي دو روايت اصلي وجود دارد. يك روايت به نقل از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب و به طور خاص مرتضي الويري انجام شده و روايت ديگر را محسن رضايي در خاطراتش منتشر كرده است. خلاصه‌اي از اين دو روايت در ادامه مي‌آيد:
مرتضي الويري در مصاحبه‌اي داستان برخورد با فرقان را اينگونه تعريف كرده است:
يكي از دوستان ما به نام آقاي دكتر شريعت كه تازه سربازي‌اش را تمام كرده بود، يك روز سراسيمه به منزل ما آمد و گفت: «يكي از اعضاي گروه فرقان كه در سربازي با من بوده، از من خواسته كه با آنها همكاري كنم. چه بايد بكنم؟» با دوستان مشورتي كردم و موكدا گفتم كه برو و با آنها ارتباط بگير! او هم اين كار را كرد و به آنها اعلام آمادگي كرد. بعد به او گفتيم به آنها بگويد كه اگر جا و منزل مي‌خواهند، مي‌توانيم برايشان فراهم كنيم. آنها هم نيازمند خانه بودند و ما آمديم و پشت مدرسه رفاه براي‌شان خانه‌اي را اجاره كرديم. در يك طبقه آنها را و در طبقه ديگر يك زوج از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را كه تازه ازدواج كرده بودند، نشانديم. بعد ميكروفني را در خانه آنها جاسازي كرديم و براي تلفن‌شان هم شنود گذاشتيم!
ما اين خانه را براي فرقاني‌ها گرفتيم و سرنخ‌هايي را هم پيدا كرديم، سپس موضوع را در شوراي مركزي سازمان مجاهدين انقلاب مطرح كرديم و پرسيديم كه آيا سازمان اساسا مي‌خواهد روي اين برنامه وقت بگذارد يا نه؟ تصويب شد كه وقت بگذاريم و آقاي دكتر داروسازي را كه شايد نخواهند نام‌شان را ذكر كنم، مسوول كميته پيگيري فرقان كرديم.
... آقاي هاشمي از موقعي كه ترورش كرده بودند در جريان كارهاي ما بود. خاطرم هست بعد از ترور آقاي هاشمي ما به يكي دو نفر مشكوك شده بوديم كه ممكن است در اين ترور‌ها دست داشته باشند، آنها را دعوت كرديم كه به سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بيايند. دختران آقاي هاشمي را هم دعوت كرديم كه بيايند و آنها را ببينند كه آيا همان‌هايي هستند كه به منزل ايشان آمده بودند تا ترورش كنند يا نه! به هرحال آقاي هاشمي در جريان اين فعاليت‌ها بود. ما حتي مي‌توانستيم زود‌تر اقدام به دستگيري فرقاني‌ها كنيم كه آقاي مفتح هم شهيد نشود، ولي به ما گفتند كه اگر حالا اقدام كنيد، اينها ريشه‌كن نخواهند شد. اجازه بدهيد تعقيب و مراقبت‌ها به صورت كامل انجام شود و لذا كار ادامه پيدا كرد و زمان موعود فرا رسيد. ما خودمان امكان اجرا و عمل نداشتيم و مجبور شديم از نيروي سپاه كمك بگيريم. در اين مرحله، گروه آقاي حميد نقاشيان وارد عمل و عمليات‌هاي فوري در چند جا انجام شد و همه آنها دستگير شدند و مي‌شود گفت كه اين غده سرطاني به‌كلي ريشه‌كن شد.
روايت محسن رضايي
اما محسن رضايي پروژه برخورد با فرقان را محصول عمليات سپاه مي‌داند. او در خاطراتش نوشته است:
بسياري از افراد باورشان نمي‌شد كه اطلاعات سپاه بتواند چنين كارهايي را انجام دهد؛ لذا من با دوستان مي‌نشستم و تصميم‌گيري مي‌كردم. همه اين اقدامات كاملا خودجوش بود. دوستان ما در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نيز از روي تعهد و علاقه‌اي كه به انقلاب داشتند، بدون اينكه كسي به آنها چيزي بگويد، دور هم جمع شدند و گفتند بايد فكري كرد، ممكن است گروه فرقان افراد ديگري را هم شهيد كند. پس بايد كاري كرد. من تشخيص دادم با امكانات سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي نمي‌توان كار اساسي انجام داد. در سپاه نيز كسي به ما چيزي نگفت و اين برداشت خودم بود كه اگر تشكيلات اطلاعاتي و امنيتي براي كشور درست نكنيم كه قادر باشد حوادث را به صورت فني و سيستماتيك دنبال كند، درعمل نمي‌توان كاري انجام داد. گروه فرقان ممكن است فردا چند نفر ديگر را شهيد كند، مگر اينكه ما سازمان اطلاعاتي جامع درست كنيم. كسي به ما نگفت شما سازمان اطلاعاتي درست كنيد؛ همه اين اقدامات از فضاي خودجوش انقلاب نشات مي‌گرفت.
پس از شهادت آيت‌الله مطهري، چند نفر ديگر نيز توسط اين گروه منحط ترور شدند و در اين شرايط من فعاليت‌هاي سياسي را كنار گذاشتم و خرداد ٥٨ وارد سپاه شده و اطلاعات را شكل دادم خداحافظي با سياست براي نخستين بار درزندگي من شكل گرفت در مقابله با فرقان چون خيلي دستمان پر نبود و تنها توانسته بوديم سرنخ‌هايي از خانه‌هاي تيمي فرقان به دست آوريم، خجالت مي‌كشيديم پيش امام برويم. البته، راجع به حوادث كردستان خدمت امام مي‌رسيديم، اما درمورد فرقان حرفي نمي‌زديم. چند ترور ديگر هم توسط فرقان انجام شد كه برخي از آنها مانند شهيد قرني موفق بود و برخي مانند ترور آقاي هاشمي‌رفسنجاني ناموفق بود. گروه فرقان مقام معظم رهبري را هم جانباز كردند. مسووليت عمليات بر عهده اينجانب بود. درعين حال، بچه‌هاي عمليات، تعقيب و مراقبت و شنود همگي با هماهنگي كامل دراختيار آقاي محمدعلي رمضاني بودند و من به آنها گفته بودم كه عمليات را با رمز «يا زهرا» آغاز كنيد. به بركت اسم حضرت زهرا (س) اين عمليات با موفقيت كامل همراه بود و بدون آن كه كسي از بچه‌هاي ما شهيد شود، همه آنها را گرفتيم، درحالي كه تمام اعضا و خانه‌هاي تيمي گروه فرقان هم اسلحه و هم نارنجك و مواد منفجره و تجهيزات ديگر در اختيار داشتند.
آن زمان بعضي مي‌گفتند كه بايد به خانه‌هاي تيمي حمله كرده و با دستگيري افراد اين خانه‌ها بقيه را دستگير كنيم، اما ما بر مبناي سابقه كار چريكي در دوره قبل از انقلاب مي‌دانستيم اگر در آنها هوشياري به وجود بيايد، همه سرنخ‌ها نابود مي‌شود و از اين به بعد، شناسايي و يافتن بقيه افراد آن كار سختي است. درمورد فرقان نيز چون مطمئن نبوديم مي‌توانيم گودرزي رهبر گروه را دستگير كنيم؛ لذا تدابيري انديشيديم تا حتما بتوانيم به سران و كادر فرماندهي فرقان دست پيدا كنيم. همين نكته سبب ترديد بيشتر در حمله به خانه‌هاي تيمي فرقان مي‌شد.
حتي در شوراي فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز مساله فرقان به عنوان يك ماموريت مطرح نبود؛ شوراي فرماندهي سپاه در چارچوب اساسنامه سپاه عمل مي‌كرد، حال آن كه طرح تشكيل واحد اطلاعات و بررسي‌هاي سياسي در اساسنامه سپاه نبود. واحد اطلاعات سپاه برمبناي نيازهاي زمان و حوادث ايجاد شد و حضرت امام حامي ما بودند و مرتب خدمت ايشان رسيده، از آن حضرت كسب اجازه مي‌كرديم.
چون براي ما مهم بود كه بدون ازدست دادن زمان اگر افراد يا خانه‌هاي تيمي ديگري هنوز وجود دارد، سريع به آنها دسترسي پيدا كنيم. احتمال مي‌داديم بتوانيم در ۴۸ ساعت اول، اطلاعات دست اول كسب كنيم؛ لذا بسياري از دوستان ما در دو روز اول براي يك لحظه خواب‌شان نبرد و پاي كار ماندند. از طرف ديگر، دستگيرشدگان قريب به پنجاه نفر بودند كه بايد اطلاعات آنها گرفته شده و بعد از تطبيق دادن، اطلاعات تكميلي از آنان گرفته مي‌شد. به همين دليل، وقت زيادي لازم بود و اگر دوستان ما مي‌خواستند به سبك اداري فقط در روز هشت ساعت كار كنند، شايد دو تا سه ماه طول مي‌كشيد تا بتوانند تمام افراد گروه فرقان را تخليه اطلاعاتي كنند، ولي در ۴۸ ساعت، همه كارها را انجام دادند. يكي از كارهاي خوب دوستان ما برخورد اعتقادي با اعضاي دستگيرشده فرقان و پرهيز از موضع قدرت و حكومت بود؛ لذا خيلي از آنها نهايت همكاري را داشتند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون