تناقض لايفاستايل جواني و مديريتهاي دولتي
سيد محمد علي ابطحي
يك از گپهاي جدي كه پنهان مانده و مانع استفاده از مديريت جوانان هست، مساله رفتار زيستي است.
شيكترها به آن ميگويند لايفاستايل كه از بحثهاي جاري و جدي مساله استفاده از مديران جوان در مديريتهاي سياسي است.
در بين همه بحثهاي انجام شده، يك نكته مهم وجود دارد كه فقط اين مديران عالي نيستند كه سراغ جوانان نميروند. بلكه در بسياري از موارد جوانان تحصيلكرده و كارآشنا هم آمادگي حضور در مديريتهاي كشوري ندارند. اين بخش آن، جديتر است.
قبل از اينكه به مديريتها توجه شود، بحران مشابهي حتي در ورود به دولت و اشتغال در رده كارمندي وجود دارد.
يكي از دلايل اين كار تفاوت زندگيها در نزديك به 40 سال بعد از انقلاب است.
سه دهه پيش معيارهايي براي كار در سيستم طراحي شد. اين معيارها حتي در ابتداي كار سختگيرانه تلقي ميشد. اما فاصله زيادي بين آن معيارها و زندگي جاري بسياري از مردم وجود نداشت. پايبندي به آنها كار غريبي نبود. حتي اگر با زندگيهاي روزمره آن روزها هم فاصله كمي داشت.
شايد در بسياري از موارد نفاق مختصري مشكل را حل ميكرد.
در طول سي و هشت سال گذشته فاصله اين معيار به كارگيري در ادارات تقريبا ثابت ماند اما طرز زندگي در جامعه براي نسل نو كه بعد از انقلاب متولد شده بودند و به سن جواني ميرسيدند با سرعت زيادي در حال تغيير بود.
درمتولدين هر دهه نسبت به قبليهاي آنان سرعت اين تغيير بيشتر بود. به نحوي كه بيترمزترين آنها دهه هفتاديها هستند و به زودي يك نسل بيترمزتر از آنها دهه هشتادي ميشوند.
اين فاصله از يك سو و عدم تغيير معيارهاي كارهاي دولتي از سوي ديگر فاصله آن معيارها و واقعيت زندگي نسل جوان را خيلي غيرقابل دسترسي كرده است.
در اين ميان سختگيريها، در مورد معيار زيستي در كارمندي وجود دارد كه اين معيارها عمدتا اخلاقي، سياسي و شخصي است و مميزيهاي قانوني و گزينشي به مساله سواد و تخصص كاري راجع نميشود.
طبيعي است كه بين لايفاستايل زندگي و پذيرش اين شرايطي كه اساس آن ۴۰ سال گذشته بنا نهاده شده است، كمتر كسي را تشويق ميكند كه زندگي را رها كند و در بخش حكومتي و دولتي وارد شود و اگر هم بشود عمدتا رفتارهاي رياكارانهاي در محيط كار و در برابر روند گزينش انجام ميدهند كه خود اين رفتارها دستگاههاي دولتي و كارمندانش را بيانگيزه ميكند و آنها را به كار حداقل وا ميدارد.
در اين ميان كساني كه از ابتدا در بازار معيوب دولتي با هدف معامله و كارهاي اقتصادي غيرمعمول و غيرمشروع قصد ورود دارند معمولا معيارهاي شيوه زيست مقبول مراكز گزينشي را بيشتر و بهتر رعايت ميكنند.
در حد كارمندان دولتي اگر كسي بتواند انگيزه يا ابتكار عمل داشته باشد، حتي اگر از نظر حقوقي به پيكره دولت پيوسته باشد باز هم آن را در خارج از حكومت انجام ميدهد. بيشتر ادارات سر پلي هستند كه بتوانند افراد را در خارج از سيستم اداري حمايت كنند. اما عمده جوانان با ابتكار و سالم و درس خوانده حاضر نيستند شيوه زندگي و لايفاستايل خود را تغيير دهند و براي كارمندي دولت زندگي خود را تغيير دهند.
در همين تهران و شهرستانها در بخش خصوصي كه جوانان آنها را اداره ميكنند، آن قدر ابتكار موج ميزند و متناسب با نوع زندگي برگزيده خودشان هست و لذت آن را ميبرند كه مگو.
شايد تنوع فرهنگي و فعاليتهاي هنري موثري كه در همين كافيشاپها توسط جوانان تحصيلكرده انجام ميشود و ابتكاراتي كه در آنها هست يا تئاترهايي كه توسط جوانان نوشته و اجرا ميشود و سرمايههاي اندك و ثمردهي زياد براي آن مصرف شده، از كل فعاليتهاي هنري وزارت ارشاد يا سازمان تبليغات و بودجههاي كلانشان بيشتر باشد.
اين در حوزه كارمندان است. اما جواناني كه توانايي مديريت دارند، از كارمندان هم كمتر متمايل به حضور در پستهاي مديريتي هستند.
آنها در بخش خصوصي فعاليت دارند. زندگي آنها هم بر همين نقشه زندگي جاري شكل گرفته است. آرامش دارند و لذت ميبرند. اما باز به علل فوقالاشاره، آنها بايد براي ورود به مديريت دولتي هم از نحوه زندگي جاريشان دست بكشند و هم علاوه بر آن در رقابتهاي تند و تلخ سياسي و جناحي مرتب مورد افشاگري و مچگيري باشند.
به اين دليل نهتنها در حد مديريت بلكه در سطح كارمندان هم جذب نيروي با انگيزه جوان كار سادهاي نيست. فقط دولتيها نيستند كه جا را براي ديگران خالي نميكنند، بلكه جوانان تحصيلكرده و لايق و باسواد هم دليلي براين نميبينند كه زندگي خود را رها كنند و وارد لاك ريا و مسابقه دورويي شوند تا در مجموعه حاكميت قرار گيرند.
راهحل آن است كه در معيارهاي ورود به سيستم اداري، تحصيلات و سواد و لياقتهاي فردي و توجه به واقعيت زندگي نسل جوان فعلي ملاحظه شود وگرنه اين چرخه معيوب عدم ورود جوانان با انگيزه و با ابتكار و متخصص ادامه خواهد داشت و دود آن مستقيم به چشمهاي مردم خواهد رفت.