اين گاوصندوقهاي بياعتبار
ديلينگ، گوشيام صدا ميدهد. منتظر پيامي هستم از رفيقي. اما رفيقم نيست بلكه مخابرات است، يا يك شركت مخابراتي. از سر دلسوزي و محبت برايم پيامك زده: «چطور با يه همسر عصبي كنار بيام؟ فلان عدد رو بفرست. همسرم خيلي به خانوادهاش وابسته است، بايد چيكار كنم؟ بهمان عدد رو بفرست. هر پيام ١٠٠ تومان». فحش ميدهم زير لب به باعث و باني اسام سهاي تبليغاتي كه بيموقع مزاحمم ميشوند. من قبلا عددي را به عدد ديگري فرستادهام تا از ليست پيامهاي تبليغي بيرون بيايم و غريبهها كار به كارم نداشته باشند. اما دارند و روزي چندتا از اين پيامهاي بيوجه را برايم ميفرستند. چه راه پول درآوردن؟ باز هم صد رحمت به لارجر باكس و سنگهاي ترومالين و وزارت بهداشت كانادا و امريكا. دوباره دلينگ گوشيام صدا ميكند. ظاهرا مطمئن نشدهاند كه پيامشان رسيده، محض اطمينان و محكم كاري دوباره فرستادهاند، سهباره هم ميفرستند تا هرطوري هست بين زن و شوهر دعوا درست كنند. شما باشيد حرصتان نميگيرد اگر شوهرتان با يك عدد درددل كند و عيب شما را به اداره مخابرات بگويد؟ مرد باشيد اعصابتان به هم نميريزد اگر زنتان به غريبهها بگويد كه شما عصباني هستيد و زيادي به خانوادهتان الصاق شدهايد؟ يعني يك شماره نديده و نشناخته كه معلوم نيست چه كاره است و كيست و از كجا آمده ميخواهد جاي بزرگتر فاميل بنشيند و ريش سفيدي كند و زن و شوهر را اصلاح ذاتالبين كند و صدتا يك تومني به جيب بزند؟ حقا كه از ابتذال هم يك قدري آن طرفتر رفتهايم يعني راه ديگري براي پول درآوردن نمانده؟ قبلا ديده بودم كه براي ارسال جملات اميدواركننده و كلمات قصار ملت را صد تومن صد تومن سر كيسه ميكنند. بكنند. كسي كه عشق كلمات قصار و اميدبخش دارد چشمش كور صد تومن هم بدهد اما صد تومن بابت دعواي زن و شوهري نوبر است به خدا. آن هم با اين همه طلاق و دعوا و دادگاه و... لابد دو روز ديگر سر ستروني هم صدتومن ميگيرند و راهنمايي ميكنند امور سه نقطه را و سر مسائل قس عليهذا هم و سر اينكه راهنمايي كنند چطور از پس طعنه خواهر شوهر و زبان مادرشوهر دربياييد و...
كلا اين موبايل دارد به يك وسيله لعنتي بدل ميشود كه نرمافزاري و سختافزاري در سوراخ سنبههاي زدگي ما سر فرو كند و آسايشمان را از بين ببرد. اينكه آدم به يك عدد اعتماد كند و رازهاي زن و شوهرياش را بگويد و صد تومن هم بدهد فقط يك مختصري از مصايبي است كه عنقريب مثل آوار روي سرمان خراب ميشود يك هست از هزار... عكسها، جوكها، شوخيها، يواشكيها، مراودههاي كس ندان، زيرك بازيها، شيطنتها و از همه اينها بدتر ارتباط با جاهايي كه نميدانيم كجاست و با آدمهايي كه نميدانيم كه هستند اما مثل محرم و بزرگتر وارد زندگيمان شدهاند. خدا به خير بگرداند.
ما زيادي داريم به اين دستگاه و محتوايش اعتماد ميكنيم. «بلاي كامپيوتر» يادتان است؟ يك فيلمي بود كه چند سال پيش تلويزيون نشان داد و پيشبيني كرد كه عنقريب كامپيوتر همه رازهايمان را بر ملا و همه پنهانيهايمان را آشكار خواهد كرد و همهچيز را روي دايره خواهد ريخت. بلاي كامپيوتر كم بود بلاي موبايل هم از راه رسيده است. به خصوص بلاي دنياي پر از راز و گرهاي كه درون گوشيهايمان ساختهايم. اگر يك روزي اين دستگاهها خودسر شوند و از انگشتهايمان تبعيت نكنند ميدانيد چه بلايي سرمان ميآيد. لو تكاشفتم، لن تدافنتم. پردهها كه كنار رود، مادر بچهاش را كفن و دفن نميكند. دارم مبالغه ميكنم و خطري را كه وجود ندارد بزرگش ميكنم؟ همين چند روز پيش رفيقي زنگ زد و گفت كه موبايلش خودسر شده و به هر كس خواسته اساماس فرستاده. خودم هم يك بار موبايلم توي جيبم بود و بياراده من توي اينستاگرام رفته بود و هركاري خواسته بود كرده بود. به همين سادگي ميشود همهچيز براي همه كس ارسال شود. به اين صفر و يكهاي لعنتي چه اعتمادي است؟ من اما ترسم بيشتر از اينهاست. مردم به موبايلهايشان به چشم گاوصندوق نگاه ميكنند و همهدار و ندارشان را توي اين اسباب بازي ميريزند. عكس ميريزند، حساب بانكي ميريزند، نامه ميريزند، دعواهاي زن و شوهري ميريزند، جوك ميريزند، بحث سياسي ميريزند و... اين گاوصندوقها را خيلي سفت و محكم فرض نكنيد. كافي است رمزش به دست عيالتان بيفتد، يا بالعكس، آنوقت زندگيتان بلكه روزگارتان سياه خواهد شد. از من گفتن. به اين اسباببازي اعتماد نكنيد.