گزارش «اعتماد» از خانه بنيتا بعد از اعلام خبر فوت كودكشان
گهوارهاي كه ديگر تكان نميخورد ...
هديه كيميايي
تختخواب و كمد سفيدرنگ بنيتا را از اتاقش بيرون آوردهاند و گذاشتهاند كنار راهروي ورودي خانه. حروف انگليسي رنگارنگ نامش كه از روز تولد تا ديروز روي ديوار سفيدرنگ اتاقش نقش بسته بود حالا هر كدام روي گوشهاي از پتو افتاده است. گهواره زرشكي رنگش هم كنار تخت خوابش است. مادر در اتاق خواب را باز ميكند و بيرون ميآيد. نه گريه ميكند، نه ميخندد. مات و مبهوت به تختخواب بنيتا نگاه ميكند. انگشتانش را به نردههاي كوچك سفيدرنگ گره ميزند و ميافتد روي تختخواب. بغضش ميشكند و فرياد ميزند: «بهت گفته بودم پيدات ميكنم؛ گفته بودم يا نگفته بودم؟ پس كجا رفتي؟ الان كجا بيام پيدات كنم؟»
بنيتا 8 ماهش بود. ساعت يازده و نيم صبح 29 تيرماه پدر او را در گهواره كوچكش روي صندلي عقب ماشين گذاشت و ماشين را روشن كرد و از در آهني سفيدرنگ خانه بيرون رفت. ماشين را مقابل در خانه پارك كرد و در حالي كه سوييچ روي ماشين روشن بود رفت تا در را ببندد. دو سارق همين كه ماشين روشن جلوي در را ديدند درها را باز كردند و رفتند. پدر بنيتا خودش را روي كاپوت انداخت و فرياد زد دخترش داخل ماشين است. سارقان بيتوجه به حرفهاي پدر، او را روي زمين كشيدند و رفتند. حالا كه 7 روز از ماجرا ميگذرد. پليس سارقان ماشين و بنيتا را در پاكدشت پيدا كرده. آنها در اعترافهايشان گفتند كه همان روز ماشين را در يكي از خيابانهاي پاكدشت رها كردهاند. بنيتا در اين 7 روز داخل ماشين جان باخته است.
اهالي مشيريه ديروز صبح زني را ديدند كه افتان و خيزان، ميان باور و ناباوري بيحال و بيجان فاصله ماشين تا در خانهاش را طي كرد و از حال رفت. اينجا خانه بنيتاست. همسايهها مقابل خانه براي ابراز همدردي جمع شدهاند. ناگهان مردي جوان از راه ميرسد و ميگويد قرار است سارقان بنيتا را براي بازسازي صحنه بياورند. همه به سمتش جمع ميشوند تا خبر بيشتري از او بگيرند. پيرزن همسايه با دست به سينهاش ميكوبد و ميگويد: «بيارنش اينجا خودم با دستهاي خودم تيكه تيكهاش ميكنم. ماشين را بردي بچه را ميذاشتي يه جايي اون تو جون نده.» پدر جوان بنيتا با پيراهن آبي روشن جلوي در خانه ايستاده، اجازه نميدهد كسي غير از فاميل و آشنا وارد شود. ميگويد: «حال مادرش خوب نيست. نميتواند غريبهها را ببيند.» عكس بنيتا همراه با شماره تلفني كه تا همين چند ساعت پيش اميد داشت خبر پيدا شدنش را بياورد در دستهايش است. پدر با خودش حرف ميزند و داخل خانه ميرود. فاميل، گهواره ماشين بچه كه پليس پيكر بنيتا را از داخل آن پيدا كرد را داخل انباري كوچك داخل حياط خانه گذاشتهاند تا چشم مادر و پدرش دوباره به آن نيفتد. مردها و زنهاي فاميل هر جا بودند خودشان را به خانه بنيتا رساندهاند. هيچ كدام نميدانستند امروز قرار است براي تسليتگويي به خانه بنيتا بيايند؛ همه لباسهاي رنگي به تن دارند. مادربزرگ بنيتا مدام دستهايش را روي صورتش ميكشد و رو به جمعيتي كه مقابلش ايستادهاند ميگويد: «من مادربزرگشم. چرا بچه من رو پيدا نكردن؟ چرا اين دزدها را دستگير نكردن؟» يكي از زنهاي فاميل دستهاي مادربزرگ را ميگيرد و ميگويد: «يعني تو اين يك هفته نتونستن ماشين رو پيدا كنن؟ بچه تو ماشين كنار خيابون بوده. يكي نبوده صداشرو بشنوه؟ تو اين گرماي هوا از دست رفته.» مادربزرگ دست به دهانش ميگذارد و فرياد ميزند. داخل خانه صداي شيونهاي عمه بنيتا ميآيد. روي فرش دراز كشيده و از قربانصدقههايي ميگويد كه براي بنيتا ميرفته: «هميشه ميگفتم عمهات پيشمرگت بشه، هميشه ميگفتم يه تار مو ازت كم نشه، هميشه ميگفتم الهي بلاگردونت بشم. بازم ميگم بچمه دوستش دارم. خدايا من كه ديشب عكسش را گذاشتم روي سينهام گفتم من بلاگردونش بشم چرا خبر مرگش را آوردي؟» قاب عكسهاي كوچك بنيتا را از روي ديوارهاي داخل خانه جمع كردهاند و گوشهاي گذاشتهاند. ساك وسايل بنيتا كه مادر شيشه شير و لباسهايش را داخل آن گذاشته بود هم كنار حياط افتاده. امروز صبح پليس آنها را برايشان آورده. مادر بنيتا از داخل اتاق بيرون ميآيد. تازه او را از بيمارستان آوردهاند. سكوت ميكند و جمعيت داخل خانه آرام گريه ميكنند. ناگهان چشمهايش به بوفهاي ميافتد كه عروسكهاي بنيتا را داخل آن گذاشته. با صداي بلند گريه ميكند و ميگويد: «اين همه مردم عكساتو اين ور اون ور تو اينترنت گذاشتن پس تو كجايي؟ دلم برات تنگ شده.» پدر بنيتا از در بيرون ميآيد و همسرش را در آغوش ميگيرد. ميگويد: «تو رو خدا داد نزن» عروسكهاي بنيتا را در دست ميگيرد و به شوهرش نشان ميدهد: «عروسك قشنگش نگا! عروسك قشنگش» شوهرش ميگويد: «تو رو خدا داد نزن تو روخدا ديگه گريه نكن»
يكي از زنهاي فاميل ميگويد: «ديروز از كلانتري خبر داده بودند كه رد دزدها را زدهاند. ما خيال كرديم بنيتا را زنده پيدا ميكنند. حتي ديروز اميدمان بيشترشده بود. همه آمديم پيش مادرش دلدارياش داديم و گفتيم بچهات را پيدا كردن. خوشحال شده بود و ميخنديد. حتي فكرش را هم نميكرديم امروز خبر عزا برايمان بياورند.» خاله بنيتا كه از 7 روز پيش پاي گوشي موبايلش نشسته بود و تماسها را جواب ميداد گوشياش را خاموش كرده در مقابل نالههاي مادر بنيتا كه ميگويد بگو ديگه كسي زنگ نزنه فقط گريه ميكند. اعلاميههايي كه تازگي براي پيدا شدن بنيتا چاپ كرده بودند تا پيدايش كنند روي يخچال آشپزخانه اپن كوچك ميان باد كولر تكان ميخورد. شيشه شير بنيتا، بشقاب و قاشق عروسكياش، پستانك سبزرنگي كه در بعضي عكسها همراهش است. بچههاي فاميل همه توي حياط نشستهاند. دستهايشان را زيرچانه گذاشتهاند و مات و مبهوت آدمها را تماشا ميكنند كه بر سر و صورتشان ميكوبند و گريه ميكنند.
اعترافات عامل ربودن بنيتا
ميزان| يك منبع آگاه جزييات تازهاي از اعترافات عامل ربودن بنيتا دختر 8 ماهه را تشريح كرد. او به ميزان در مورد نحوه شناسايي عامل ربودن دختر 8 ماهه و دستگيري او و همدستش گفت: پس از اعلام موضوع به پليس و در جريان تحقيقات ماموران پليس آگاهي تهران متوجه رد پاي دو سارق حرفهاي لوازم داخل خودرو شدند. همچنين مشخص شد كه يكي از اين دو سارق به تازگي از زندان آزاد شده است. با شناسايي مخفيگاه يكي از اين سارقان او اعتراف كرد كه خودرو و بچه در اختيار همدستش است. با دستگيري سارق دوم او در بازجوييها منكر هرگونه سرقت شد تا اينكه پس از روبهرو شدن با همدستش لب به اعتراف گشود. اين منبع آگاه تاكيد كرد: سارق در بازجوييها اعتراف كرد پس از سرقت خودرو از مشيريه به همراه كودك، آن را همان روز در يكي از خيابانهاي پاكدشت آورده و پس از بالا كشيدن شيشهها آن را رها كرده است. وي افزود: ماموران بلافاصله به محل رها كردن خودرو در محلهاي خلوت رفته و مشاهده كردند خودرو زير آفتاب شديد قرار دارد. شدت گرما به حدي بود كه جسد كودك 8 ماهه دچار جمود نعشي شده بود. به گفته اين منبع آگاه با توجه به شرايط محل قرارگيري خودرو و بالا بودن شيشههاي خودرو به احتمال زياد دختر 8 ماهه به علت گرما و گرسنگي و تشنگي جان خود را از دست داده است. وي تاكيد كرد: قاتل مدعي است وقتي خودرو را رها كرده بود، هنوز بنيتا زنده بود.
دادستان پاكدشت خبر داد: انتقال جسد «بنيتا» به پزشكي قانوني
ايسنا| دادستان عمومي و انقلاب شهرستان پاكدشت از انتقال جسد كشف شده «بنيتا»ي 8 ماهه در پاكدشت، براي كالبدشكافي به پزشكي قانوني خبر داد. رحيم عليشپور گفت: شب گذشته خودروي سرقت شده در تهران كه يك كودك هشت ماهه در آن بود، در پاكدشت كشف شد و متاسفانه كودك ۸ ماهه داخل اين خودرو، فوت كرده است. دو سارق «بنيتا»ي ۸ ماهه در پاكدشت شناسايي و دستگير شدند و هر دو به سرقت و آدمربايي اعتراف كردند.
عليشپور تاكيد كرد: در حال بررسي اين موضوع هستيم كه آيا قتل عمدي بوده يا خير؟ البته هنوز زود است كه به نتيجه برسيم؛ زيرا بعد از اينكه جسد كشف و اقدامات اوليه انجام شد و دستور انتقال جسد به پزشكي قانوني صادر شد تا نهايتا معاينات انجام و كالبدشكافي انجام شود و پس از آن پزشكيقانوني نظرش را اعلام كند.