نگاهى به فيلم- تئاتر آينههاي روبرو به كارگردانى محمد رحمانيان
لب زخم ديده بگشا!*
امير پاكنژاد
از پانزدهم مردادماه فيلم- تئاتر «آينههاي روبرو» به كارگردانى محمد رحمانيان در تالار وحدت به صحنه آمده است. آينههاى روبرو عنوان فيلمنامهاي از بهرام بيضايى است كه عاشقانهاي را در بسترى ملتهب روايت ميكند. واضح است كه هرگونه توجه به هر اثرى از بهرام بيضايى براى هر هنرمند معتبرى وسوسهكننده مينماياند و از سوى ديگر در جهت اين توجه، ميدان دادن به فرمهاي تازهتر- در ذهن و اجرا- ضرورى و مغتنم خواهد بود.
اجراى آثار بيضايى در مقام كارگردان در وهله اول مستلزم فهم مسالههاي بيشمار متنى و فرامتنى اوست و بعد از اين است كه پيچيدگيهاي اجراى فيلمنامهها و نمايشنامههاي بيضايى اهميت مييابد. محمد رحمانيان با اجراى مجلس ضربت زدن (١٣٩٥- سالن اصلى تئاتر شهر) نشان داده بود تا چه ميزان بر اين نكته واقف است.
بارى آينههاي روبرو البته تجربه تازهاي است؛ هم در مضمون متن و هم در اجراى محمد رحمانيان.
متنهاي بهرام بيضايى همواره- بياحتساب دورههاي تاريخى و مرزهاى جغرافيايى- حرف تازهاي دارند، يا دستكم كليت و جزييات متن آن چنان داراى ظرافتهاي منحصر به فردى است كه حتى عامترين مفاهيم عالم انسانيت از جمله اخلاق و تاريخ و... نيز با زنگ جديدى به گوش مخاطب برسد. نگاهى كلى به كارنامه بيضايى شاهدى بر اين مدعا است كه او با در نظر گرفتن شرايط موجود در جامعه همزمان كه از نقدها و كنايههاي لطيف و در عين حال عميق اجتماعى- فرهنگى خود دست نميكشد، سطح آثار خود را هم به بيانيههاي تند و تيز احزاب تقليل نميدهد و شايد اين نكته از مهمترين نكاتى است كه از او هنرمندى معتبر مى سازد.
از سوى ديگر محمد رحمانيان اينبار با دست گذاشتن بر فيلمنامه آينههاي روبرو در مقام كارگردان با انتخاب شكل تازه فيلم- تئاتر در تلاش است بر وزن متن بيفزايد. به اين ترتيب ما در اين فيلم- تئاتر از طرفى- مثل هميشه- با متن تودرتويى مواجهيم كه حالا قرار است بيپرده از عمق زخم عشق بگويد و از سوى ديگر با كارگردانى طرفيم كه از عبارت فيلم- تئاتر در راستاى حركت بين «هم فيلم هم تئاتر» به جدىترين شكل ممكن بهره ميبرد. درست در همين لحظه است كه رحمانيان بى آنكه مرعوب متن بيضايى باشد ميكوشد در اجرا چيزى به متن اضافه كند و چه دستاوردى بالاتر از بدعت نهادن در فرمهاي رايج در اين سطح؟
در اجراى آينههاي روبرو كارگردان به قيمت الصاق يك تركيب نهچندان مأنوس و معمول به هنر- فرمهاي موجود، رنگ بيضايى را در غياب او دوباره در منشور هنر امروز ما ميپاشد و پيشكسوتى چون خود را جسورانه در ميدان جديدى به آزمون ميگذارد.
تركيب فيلم- تئاتر هرچند متداول نيست و نياز به توضيح و نظريهپردازي دارد اما در ابتدا گويى تنها راه ممكن است براى اينكه عاشقانهترين اثر بيضايى كه مربوط به دوره مهمى از تاريخ معاصر ايران (بحبوحه وقوع انقلاب اسلامى) است در برابر مخاطب رونمايى شود. از اين گذشته اگر با ديده انصاف نگاه كنيم اين تركيب نوپا و كمتر تجربه شده، پيشنهاد درخشانى است براى همه اهالى سينما و تئاتر كه توأمان دستى بر اين دو آتش دارند؛ با اين توضيح كه با وجود تفاوتهاي پررنگ اين دو هنر نمايشى، نقطه مشترك مهمى مثل مفهوم ميزانسن مسائل سينما و تئاتر را پيش از اين نيز در جوهره و فلسفه زيباييشناسي به هم نزديك ساخته بود.
*لب زخم ديده بگشا صف انتظار بشكن (استاد شفيعي كدكني)