تاملي در سياست خارجي ايران
علي شكوهي
در اين سلسله قصد داشتم سياست خارجي سه دولت خاتمي، احمدينژاد و روحاني را با هم مقايسه كنم ولي به دليل طولاني شدن آن مجبورم درباره سياست خارجي منعطف دولت روحاني به اختصار سخن بگويم.
روي كار آمدن دولت روحاني در ايران در شرايطي اتفاق افتاد كه عرصه جهاني براي ما بسيار تنگ شده بود. مهمترين بهانه براي سخت شدن فضاي جهاني عليه ايران موضوع هستهاي بود كه از حوزه شوراي حكام آژانس بينالمللي به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع شد و در آنجا نيز مصوبات سختي براي تحريم جمهوري اسلامي به تصويب رسيده بود. تاثير اين تحريمها به خصوص بر مبادلات مالي و نيز فروش نفت جمهوري اسلامي به ميزاني بود كه مسوولان ايران را به سمت مذاكره براي لغو تحريمها سوق داد اما در زمان دولت احمدينژاد با وجود برگزاري چندين دور مذاكره با كشورهاي غربي، نتيجهاي حاصل نشد چون عزم سياسي براي به ثمر رساندن اين مذاكرات در دو طرف وجود نداشت. با روي كار آمدن دولت روحاني موضوع مذاكرات هستهاي بسيار جديتر شد و به صورت مساله اصلي حوزه سياست خارجي جمهوري اسلامي ظهور كرد.
دكتر حسن روحاني در عمل به همان مشي گذشته خودش معتقد بود يعني همان سياستي كه در دوره دبيري شوراي عالي امنيت ملي در دولت سازندگي آيتالله هاشميرفسنجاني و دولت اصلاحات جناب خاتمي پي ميگرفت. وي در شعارهاي انتخاباتي خود بر تداوم سياست خارجي آن دو دولت براي تشنجزدايي با كشورهاي جهان تاكيد داشت و از مواضع معتدل خودش دفاع ميكرد. وقتي راي آورد بر همين مسير مشي كرد و با توجه به ايجاد عزم سياسي در ايران و امريكا براي به ثمر رساندن مذاكرات، روند تازهاي در سياست خارجي ايران ايجاد شد.
آنچه در اين دولت متفاوت است نوع عملكرد مخالفان داخلي دولت آن هم در قالب نهادهاي مختلف حكومتي و قواي رسمي نظام بود. دولت روحاني با وجود كارشكني فراوان توانست مذاكرات را به نتيجه برساند و كارشكنيها هم نتوانست اين روند را متوقف كند. همسويي مخالفان داخلي دولت روحاني با دشمنان نظام و انقلاب از پديدههاي اين دوره است و كار روحاني را دشوار كرده است.