با ترجمه شهلا طهماسبي
«روزنامه خاطرات يك آدم ناقابل» را بخوانيد
آقاي پوتر، آدم «ناقابل» حساسي است كه ميكوشد اصالتش با مراودههاي بيحاصل با امثال نقاشهاي ساختمان و شاگرد مغازهها، مستخدمها و دكان دارها و خلاصه آدمهايي كه همهچيز را به دل ميگيرند خدشهدار نشود. همه فكر و ذكرش هم اين است كه جوكهاي خوب تعريف كند و چون به هر قيمت و هر بدبختي دلش ميخواهد تحويلش بگيرند، به اين نتيجه رسيده است كه تنها چيزي كه او را به مرادش ميرساند، نوشتن يادداشت روزانه يا روزنامه خاطرات است. شخصيت آقاي پوتر در عهدي شكل ميگيرد كه كارمندها با قلم پر مينوشتند و روي چهارپايه بلند مينشستند و سلسله مراتب اجتماعي بهشدت رعايت ميشد. اما تغييرات اجتماعي در شرف وقوع است...
در نخستين صفحه اين كتاب از قول آقاي چارلز پوتر (شخصيت اصلي داستان) ميخوانيم: «چرا نبايد روزنامه خاطراتم را منتشر كنم؟ بسياري از اوقات خاطرات كساني را ديدهام كه اسمشان را نشنيدهام و ازشان سر درنميآورم. چرا يادداشتهاي روزانه من نبايد جالب باشد؟ چون از قضاي روزگار «قابل» نيستم؟ تنها مايه تاسفم اين است كه نوشتن آن را در جواني شروع نكردم.»«روزنامه خاطرات يك آدم ناقابل» به قلم جورج و ويدون گروسميت، رماني خوشخوان و البته جذاب است كه شهلا طهماسبي با قلمي روان آن را به فارسي برگردانده است. اين كتاب به همت انتشارات «نو» منتشر و به تازگي روانه بازار كتاب شده و اكنون در دسترس علاقهمندان فارسي زبان قرار گرفته است.