دعواهاي حيدري، نعمتي
سيد علي ميرفتاح
خدا نكند كه بخت ز مرد برگردد. نه به وقتي كه «روحاني متشكريم» از دهن ملت نميافتاد و با ربط و بيربط، باران و واليبال و كشتي را به قدم مبارك دولت تدبير و اميد مربوط ميكردند، نه به حالا كه يكجوري رفتار ميكنند كه انگار رييسجمهور شخصا ريزگردها را روي سر خوزستان پاشيده و انگار هيچ كس جز دولت نبايد جوابگوي ريگ و خشكسالي باشد. زور نه اين دولت كه زور هيچ دولتي به اين چيزها نميرسد و خوب هم نيست كه هي توقعاتمان را از دولت بالا ببريم. ضمن اينكه آدم كلا حرصش ميگيرد وقتي ميبيند طرفداران دولت قبل به اسم دفاع از محيط زيست به دولت حمله ميكنند. در هشت سال گذشته ما در خواب يا خارج از كشور كه نبوديم. همين جا بوديم و ديديم كه بر سر محيط زيست چه آوردند. حالا اما قد شاه رفت تيتر ميزنند «مثلا محيط زيست». دقيقا عين اين ميماند كه تيتر ضد اختلاس بزنند و از طرح و برنامه دفاع كنند. انتقاد خوب است اما روي هوا كه نميشود انتقاد كرد. چيزي كه دست دولت نيست الكي كه نميشود گردن دولت انداخت. نه آن تشكرهاي الكي و نه اين انتقادهاي بيوجه. بايد چه كار كند دولت كه خوزستان پاك و پاكيزه بشود؟ به ريزگردها دستور بدهد مشكل حل است؟ به عراق و كويت و قاهره امر كند گرد و خاكها ميخوابند؟ كوه بسازد؟ خاك كوير را نيسان نيسان با خاك مازندران عوض كند؟ هورالعظيم را آسفالت كند؟ توي عراق جنگل بكارد؟ با هواپيما آسمان جنوب را آبپاشي كند؟ بله جنوبيها خيلي مهمند. روي سر ما جا دارند. يك ايران است و يك خوزستان كه دارد نفت و سبزي و زندگي يك ملت را تامين ميكند. كيست كه خوزستان را روي سر نگذارد و سانتيمتر به سانتيمترش را تكريم و تعظيم نكند؟ منتها واقعيت اين است كه اين گرد و خاك تقصير كسي نيست و تهرانيها و اصفهانيها با همدستي دولت، آن را بر آن آسمان بلند آن خطه گهربار نپاشيدهاند. بخشي ازاين يك تغيير و تحول جوي است و تا آنجا كه عقل بشر كار ميكند بايد تا به سامان شدن وضع خودش را با آن تطبيق دهد و متناسب با آن كار و زندگياش را سامان دهد. قبول دارم كه كار سختي است و تحملش از عهده هر كسي بر نميآيد. ما يك نمه خاك روي زار و زندگي مان مينشيند اعصاب و روانمان به هم ميريزد و طاقتمان طاق ميشود، ببين طفلك اهوازيها چه ميكشند از اين همه خاك و خل. سخت است و همه بايد با ايشان همدردي كنند اما اين حادثه نبايد باعث افتراق و دودستگي و تضعيف دولت و جبههگيري عليه تهران و اصفهان و مازندران شود. هرجاي دنيا كه يك اتفاق طبيعي ميافتد تازه بهانه دست دولت و ملتشان ميآيد كه با هم متحد شوند و غمخوار يك ديگر شوند و عشقشان را به هم ابراز كنند و دست در دست هم دهند به مهر و سمبليك هم كه شده ميهن خويش را كنند آباد. اما اينجا تازه بهانه به دست آمده براي تسويهحسابهاي جناحي و گرفتن حال خانم ابتكار و شروع دعواهاي حيدري، نعمتي. اين وسط البته خيليها هستند كه دارند ناخن به هم ميسايند و بين دولت و ملت سخن چيني ميكنند و هيزم ميكشند. يك دهم اين نمامي و تفرقه افكني را اصلاحطلبان پراكنده بودند، به جرم سياهنمايي و تشويش اذهان عمومي و نشر اكاذيب و ترويج دودستگي پدر صاحب بچهشان را در ميآوردند. اما انگار بعضيها آزادند كه از هر چيزي دستاويزي پيدا كنند براي ضربه زدن به دولت و بدتر از آن ايجاد دودستگي بين تهرانيها و شهرستانيها. درست است كه روحاني بدبياري آورده و نفت و ريگ و آلودگي و داعش و معضلات جهاني و نامردي غربيها و دلواپسان داخلي از هر سو مورد هجومش قرار دادهاند اما بالاخره هشت سال پيش هم كه به تاريخ نپيوسته. ما كه يادمان نرفته چطور بازسازي زلزله آذربايجان را با وعده روي وعده به تعويق انداختند. ما كه يادمان نرفته بنگاههاي زودبازده چه دماري از اقتصاد كشور درآورد. ما كه رشد منفي اقتصادي را با وجود آن درآمد شگفتانگيز نفت يادمان نرفته. ما كه مديريت غلط آب و منابع طبيعي را فراموش نكرديم... شمردن معايب دولت قبل كار خوبي نيست و در شأن ما هم نيست كه هي شوخ قبليها را پيش چشمشان آوريم اما از اين طرف هم بالاخره انصافي، احترامي، رعايت مصالحي، چيزي... خوب نيست كه آدم از مصيبت و گرفتاري مردم سوءاستفاده كند و همه كاسه كوزهها را سر دولت بشكند. خوب نيست. به خدا خوب نيست. همين كه ديديد بيش از اين نميتوانيد به ديپلماتهاي هستهاي گير بدهيد و با وجود منافع ملي ظريف و دوستانش را مورد طعنه و تمسخر قرار دهيد توپخانه خود را چرخانديد و به طرف ريزگردها نشانه رفتيد. اين كار عاقبت ندارد.