• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3185 -
  • ۱۳۹۳ پنج شنبه ۳۰ بهمن

درباره چوگان بازي ايرانيان

گوي و ميدان

  رضا يوسف‌دوست / رابطه انسان واسب را بايد در اسطوره‌ها و افسانه‌ها جست‌وجو كرد به زماني كه تاريخ مكتوبي نبوده است ودانسته‌هاي ما از برداشت‌هاي مستقيم و غيرمستقيم از اين اساطير است. شايد بتوان وابستگي انسان واسب به يكديگر را در اساطير در موجودي نيمه انسان نيمه اسب به نام سگيتاريوس يا به عربي قنطورس كه نماد آذر ماه هم هست ديد. ايرانيان در دوره‌هاي مختلف تاريخي هميشه جزو اسب سواران زبده بوده‌اند، مثلا در دوره حكومت پارت‌ها بر ايران، به كمك نيروي سواره از تاكتيك‌هاي حمله وگريزي استفاده مي‌كردند كه به مرور در تاريخ به نام تكنيك پارتيزاني يا همان تكنيك جنگ‌هاي نامنظم شهرت يافت. اين مهارت به جز تمرينات منظم وارتباط قوي بين سواركار و اسب ممكن نبود كه اين تمرينات شامل تيراندازي از روي اسب و بازي چوگان بود. چوگان نام تكه چوبي است كه يك دسته باند و يك سر هلالي شكل داشت كه با آن به گوي ضربه مي‌زدند. هدف از بازي اين است كه هر گروه بتواند گوي را از دروازه گروه مقابل رد كند. در شاهنامه آمده است «سهراب» در سه سالگي چوگان باز شد كه اين نشانه مهارت او در سواركاري و برتري او نسبت به ديگر هم‌سن و سالان خود بوده. در بسياري از داستان‌هاي شاهنامه به سواركاري و تيراندازي و چوگان‌بازي شاهان اشاره شده. شاهان براي استراحت وتفريح وهمچنان به رخ كشيدن چالاكي خود در سواركاري به بازي چوگان مي‌نشستند. اين يك بازي بسيار رايج بوده كه بين اقشار عادي و جامعه و درباريان هم بسيار رايج بوده است. منشأ اصلي آن به دليل اسناد ومدارك بسيار زيادر اسناد تاريخي و ادبيات بنا بر نظر بسياري از محققان ايران بوده در صورتي كه امروز نه استقبال چنداني از آن مي‌شود ونه به اسم ايران اين ورزش را در جهان مي‌شناسند. اين بازي از ژاپن در منتهي‌اليه شرق تا بيزانس در قلب مسيحيت رواج وگسترش داشته و در دوره‌هاي مختلف تاريخي بازي مي‌شده است كه به نظر مي‌رسد واسط و رابط بين اين سرزمين‌ها ايران بوده. در شاهناهه بازي چوگان و شكست و پيروزي در آن براي پهلوانان باعث اتفاقات خوب و بدي شده است، تا آنجا كه مثلا سياوش كه از پدر به توران پناه برده بود در يك مسابقه چوگان بين ايرانيان و تورانيان شركت مي‌كند و با برادر افراسياب گرسيوز در ميدان مسابقه دست و پنجه نرم مي‌كند. تا آنجا كه سياوش و چند همراه ايراني او پيروز از ميدان مسابقه خارج مي‌شوند و اين شكست و تحقير باعث ايجاد كينه‌اي در دل گرسيوز شد و همين كينه باعث شد كه با توطئه‌ها و بدگويي‌هاي گرسيوز نزد شاه توران افراسياب، نهايتا راي‌اش به قتل سياوش صادر شود. نقطه اوج اين رقابت ميان سهراب وگرسيوز آنجاست كه فردوسي مي‌گويد:  
چو او گوي در زخم چوگان گرفت/ هم‌آورد او خاك ميدان گرفت. زچوگان او گوي شد ناپديد/توگفتي سپهرش همي بركشيد.
سهراب چنان ضربه‌اي به گوي مي‌زند كه گوي در آسمان محو مي‌شود. ولي در نهايت اين سياوش را سواره به قتل مي‌رسانند. امروزه به چوگان در سطح جهان polo مي‌گويندكه اين واژه احتمالا از زبان تبتي كه به معني گوي چوبين است گرفته شده. كلمه چوگان از شكل پهلوي cowagan/copagan مشتق شده كه براي بار نخست در رساله «خسرووريدك» و «كارنامه اردشير بابكان» از آن نام برده شده است. اين دو متن كه متعلق به دوره ساساني هستند به اين بازي اشاره كرده‌اند به طوري كه در كارنامه اردشير بابكان اشاره شده اردشير به خدمت اردوان رفت و هر روز با او و ساير درباريان به بازي مشغول مي‌شده. در دوران اسلامي هم بسياري از كتب از جمله «تاج» منسوب به جاحظ هم از اين بازي در دوران ساساني ياد شده است. در اين كتاب آمده است كه در بعضي از بازي‌ها نظير چوگان و شطرنج، شاه و بقيه از برابري برخوردار بوده‌اند و بردن و باختن در اين بازي به دليل برتري جايگاه فردي نبوده است. شايد نكته بسيار جالب در مورد حريفان بازي چوگان را بتوان در رقابت بين خسرو و شيرين ديد. نظامي در داستان خود به بازي چوگان شيرين و بانوان سواركار از يك سو و از سوي ديگر خسرو و فرماندهان او از سوي ديگر مي‌پردازد و اين نخستين بار و شايد آخرين بار است كه از چوگان بازي زنان هم سخن به ميان آمده. پس از ورود اسلام به ايران اين بازي به دربار عباسيان هم انتقال پيدا كرد. در اين دوره بازي نه تنها در بين ايرانيان بلكه در بين اعراب هم رواج بسياري دارد. در قابوسنامه آمده كه روزي قابوس ابن وشمگير قصد چوگان كرد ولي سپهسالارش به او اخطار داد كه چوگان، ‌بازي خطرناكي است و او نشنيد و گوي با برخورد به چشمش باعث شد او آن يك چشم باقي مانده‌اش را هم از دست بدهد. در دوره سامانيان هم طرفداران بسياري داشته و اشراف بخارا در اطراف شهر زمين بزرگي براي بازي ساخته بودند. بسياري از بزرگان و شاهان هم در حين بازي جان داده‌اند؛ عبدالملك ساماني و حاكمان طبرستان همچون ابوعلي ناصر و ابوالقاسم نانجين را مي‌توان از كشته‌شدگان بازي چوگان دانست. در دوره غزنويان و سلجوقيان هم اين ورزش از رونق نيفتاد و سلطان محمود و مسعود غزنوي از علاقه‌مندان به اين بازي و ورزش بودند به طوري كه ميدان‌هاي بازي بزرگي را مانند موشك سپيد بنا نهادند. ملك شاه سلجوقي خود در گوي‌اندازي و چوگان چالاك و خبره بود و هنگامي كه در 479ق به بغداد رسيد در ميدان بغداد به گوي زدن پرداخت. خواجه نظام الملك هم همپاي شاه به بازي مي‌نشست. چوگان در زمان صفويان به بازي رسمي دربار صفوي تبديل شد. يكي از بزرگ‌ترين ميدان‌هاي چوگان كه هنوز هم در اصفهان باقي مانده است ميدان نقش جهان است كه در دوران شاه عباس اول ساخته شده. شاه طهماسب هم در نخستين پايتخت صفويه، تبريز خود به ميدان چوگان رفت و گوي زد. سياحاني كه در اين دوره به ايران آمده بودند از قواعد و شيوه بازي و حتي لباس بازيكنان نوشته‌اند و امروزه مي‌توانيم به خوبي يك صحنه معمولي بازي چوگان در زمان صفويه را تجسم كنيم. يكي از جالب‌ترين داستان‌هاي چوگان در دوره صفويه شايد ربط آن با قضاوت شاه بر صدرالمتالهين باشد. عده‌اي ملا صدراي شيرازي را تكفير كردند واز شاه خواستند كه حكم ارتداد او را به اجرا بگذارد، مجلسي ترتيب دادند از عالمان فقه و متكلمين و از دانشمندان بزرگ آن زمان كه انديشه‌هاي ملاصدرا را به چالش بكشند. شاه كه ناظر بر مجلس بود با خود شرط كرده بود كه اگر تيم مورد حمايت در بازي چوگان ببرد حكم بر بخشش ملاصدرا بدهد. در مباحثه ملاصدرا مي‌تواند حرف خود را به كرسي بنشاند و از آن طرف هم خبر مي‌آورند كه گروهي كه شاه مي‌خواسته پيروز شده‌اند. شاه عباس مي‌گويد كه به خاطر پيروزي در آن مسابقه تو را بخشيدم. ملاصدرا به اين عمل شاه اعتراض مي‌كند كه چرا حكم او را به برد وباخت در يك مسابقه حواله كرده است و در نتيجه بخشش خود را با تبعيد عوض مي‌كند. در دوره‌هاي بعدي كم‌كم چوگان رواج خود رادر ايران از دست مي‌دهد به طوري كه در دوره قاجار تقريبا ايرانيان اين بازي را فراموش كرده‌اند. اين بازي كه از طريق خاندان‌هاي مغول حاكم به هندوستان به هند برده شده بود تا مدت‌ها در آن قاره رواج داشته است به طوري كه حتي امروز بهترين چوگان بازان را هنديان و پاكستانيان تشكيل مي‌دهند. پس از استعمار هندوستان توسط بريتانياي كبير، انگليسي‌ها اين بازي را از هنديان مي‌آموزند و اين باعث مي‌شود كه اين بازي در بقيه نقاط دنيا مثل اروپا و آمريكاي شمالي هم بازي شود. در دوره قاجار ماژور سايكس در هنگام ماموريتش در ايران اين بازي را دوباره به ايران آورد و او را مي‌توان پدر چوگان جديد ايران خواند. تهران در سال 1314 پنج ميدان چوگان داشته به نام‌هاي طرشت، مهر آباد، جلاليه، قصر قاجار و سلطنت‌آباد. امادر دهه 30 به دليل گسترش شهر اين ميدان‌هاي چوگان به جاهاي ديگري منتقل شدند. نخستين زمين رسمي چوگان هم پس از انقلاب اسلامي در سال 1385 در مجموعه قصر فيروزه افتتاح شد. فدراسيون چوگان ايران هم در سال 1381 شمسي دوباره پس از 20 سال وقفه فعاليت‌هاي خود را آغاز كرد. تاكنون هم چندين تيم خارجي براي رقابت به ايران آمده‌اند. از باشگاه‌هاي امروزي چوگان مي‌توان به تيم كانون چوگان، نزاجا، نوروزآباد و قصرفيروزه اشاره كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون