• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3959 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۱ آذر

طرح بحث موشكي عمل عبث و غيرمسوولانه بين‌المللي

محسن بهاروند*

دولت ايالات متحده امريكا با وجود توانايي‌هايي كه دارد از نظر حل‌وفصل مسالمت آميز اختلافات با ساير كشورها، كشوري ناتوان محسوب مي‌شود. به همين دليل تبديل به يك ابرقدرت بدخيم شده است. اين امر عمدتا ناشي از دو مساله است. تاثير‌پذيري بيش از حد سياست خارجي امريكا از لابي‌گري خارجي و تاثير بيش از حد رفتار ديپلماتيك امريكا از ديدگاه‌هاي كوته‌بينانه سياستمداران و جريان‌هاي تندرو در داخل آن كشور. دخالت‌هاي بيش از حد كنگره امريكا در امور اجرايي سياست خارجي و لابي‌هاي مختلف باعث شده است كه تنش و اختلاف با ساير كشورها در سياست خارجي امريكا به يك نهاد تبديل شود. تغيير يا ريشه‌كني اين نهاد در امريكا كاري است بس دشوار. به اين دليل امريكا بيش از آنكه به دنبال راه‌حل براي اختلافات خود با ساير كشورها باشد، بيشتر توليد‌كننده تنش و اختلاف است. وقتي اختلافات و تنش با يك كشور وارد ماشين پيچيده و زنگ زده سياست داخلي امريكا مي‌شود هر روز توسط فرد يا افرادي چيز جديدي به آن افزوده مي‌شود و به جاي بيرون‌دهي يك راه‌حل يك اختلاف بزرگ‌تر و پيچيده‌تر از اين كارخانه توليد تنش خارج مي‌شود. به اين دليل دولت امريكا با وجود توانايي‌هاي مادي و اقتصادي، سيستم آموزشي كارآمد و برخورداري از ذخيره انساني خوب قادر نبوده است اختلافات طولاني خود نه تنها با ايران بلكه با بسياري از كشورها را حل و فصل كند چون نهاد پوسيده اختلاف‌سازي در سياست امريكا اجازه پيشبرد هيچ ابتكاري در اين راستا را نمي‌دهد.
خصومت امريكا با ايران مانند خصومت اين كشور با بسياري از كشورهاي ديگر تبديل به يك نهاد، يك ايدئولوژي و يك منبع درآمد براي بسياري در درون امريكا شده است.
برجام فرصتي بود تا اندكي از اين حالت خصومت آميز كاسته شود و دو كشور پس از چند دهه حداقل يكي از موارد اختلاف خود را با روشي معقول حل و فصل كنند. اين يك آزمون بود كه شايد مي‌توانست به تدريج اين دور باطل كينه و خصومت بين دو كشور را تا حدي به نفع حل و فصل مسالمت‌آميز اختلافات تضعيف كند. با روي كار آمدن دونالد ترامپ برجام نيز تبديل به يك موضوع سياست داخلي امريكا شد و كارخانه اختلاف‌سازي بين‌المللي امريكا مجددا باعث شد كه واشنگتن از بسياري از توافق‌هاي چند جانبه و دوجانبه اين كشور خارج شود و كمر به تضعيف برجام هم ببندد. امريكا خود را از منافع تجاري و اقتصادي برجام محروم كرده است لذا كاملا با بي‌احتياطي به بهانه جويي براي تضعيف اين توافق متوسل مي‌شود و چون قصدش به دلايلي كه گفتم افزايش اختلاف است نهايتا بدون مبناي حقوقي و منطقي بر موضوع موشكي ايران متمركز شده است. اما حمايت آشكار يا ضمني معدود كشورهايي مانند فرانسه نه تنها معقول نيست بلكه امري عبث و غير‌مسوولانه است. عبث از اين جهت كه نظام متعارف دفاعي كشورها قابل مذاكره نيست. هيچ منعي در حقوق بين‌الملل براي توسعه نظام دفاعي متعارف كشورها وجود ندارد. بالطبع طرح چنين موضوعي در رابطه با ايران هم كاري بيهوده است و به قول غربي‌ها يك non -starter محسوب مي‌شود. دوم اينكه چنين حمايتي از اين موضع امريكا از اين حيث كاري بيهوده است كه شايد اين كشورها فكر مي‌كنند با كنار آمدن با يك موضع امريكا مي‌توانند از فعاليت‌هاي بدخيم امريكا در ساير موارد جلوگيري كنند. اين يك تصور ساده‌انديشانه است. هدف امريكا تحريف و تشديد روزافزون اختلاف است. دادن چنين امتيازي به امريكا نه تنها باعث توقف آن نخواهد شد بلكه باعث مي‌شود كه اين كشور هر روز تقاضاي جديدي مطرح كند و كشوري چون فرانسه را به جزيي از ماشين تنش‌زايي و اختلاف‌گستري خود تبديل كند بدون اينكه چشم‌اندازي از حل و فصل عقلاني اختلافات براي آن متصور باشد.
اما چرا اين رفتار غيرمسوولانه است؟ تمركز امريكا بر فشار روي ايران ناشي از تصوري مصنوعي و ذهني از ايران است كه واقعيت ندارد. طبق تصويري كه امريكا ترسيم مي‌كند ايران يك بازيگر غيرمسوول و غيرعقلاني يا به تعبير آنها ياغي است كه بايد تنبيه شود يا حتي از بين برود. انجام عمل سياسي بر اساس يك تصور غلط بدون در نظر گرفتن واقعيت روي زمين عملي غيرعقلاني و غيرمسوولانه محسوب مي‌شود. بايد از خود پرسيد كدام كشورها به راحتي به ساير كشورها تجاوز مي‌كنند، زنان و كودكان را مرتب بمباران مي‌كنند و ملت‌ها را دچار گرسنگي، قحطي و بيماري‌هاي فراگير كرده‌اند؟ ايران كدام عمل غيرقانوني و غيرحقوقي را در رابطه با همسايگان خود انجام داده است؟ آيا جز اين است كه ايران همواره در خط مقدم مبارزه با تروريسم، داعش، مواد مخدر و مخالفت با كشتار غير نظاميان بوده است؟
علاوه بر آن سيستم دفاعي و نظامي كشورها نه تنها براي دفاع است بلكه حالت بازدارندگي ايجاد مي‌كند. امنيت هر منطقه‌اي يك عمل دسته جمعي است و برآيندي است از تضمين‌هاي امنيتي متقابل، روابط سياسي و اجتماعي و قدرت بازدارندگي كشورها و قدرت‌هاي هر منطقه. چگونه ممكن است كشورهاي اطراف ايران از شرق تا جنوب و شمال به بهترين تسليحات نظامي مسلح باشند و صدها ميليارد دلار سلاح به آنها فروخته شود ولي از ايران خواسته شود كه نظام دفاعي بومي خود را محدود كند. چنين عدم توازني در منطقه خاورميانه با وجود كشورهايي در اطراف ايران كه توسط رهبراني خودسر و نامعقول اداره مي‌شوند، خود نه تنها از خطر جنگ نمي‌كاهد بلكه احتمال آن را به‌شدت افزايش مي‌دهد.
جاي تعجب است كه سهم ايران به عنوان بزرگ‌ترين كشور خاورميانه از سياست، اقتصاد و امنيت اين منطقه صفر انگاشته مي‌شود و در عين حال از كشور ما خواسته مي‌شود به دست خود نظام دفاعي خود را محدود كند. اينكه فرانسه به انگلستان تجاوز نمي‌كند نه به اين دليل است كه يكي از آنها نظام دفاعي خود را محدود كرده است يا از توليد سلاح و به روز كردن آن دست كشيده است بلكه به اين دليل است كه تضمين‌هاي مختلف امنيتي مستقيم و غيرمستقيم و روابط اجتماعي و سياسي بين آنها وجود دارد و هر دو از قدرت بازدارندگي لازم برخوردار هستند به نحوي كه عملا جنگ بين اين دو به عملي بيهوده تبديل شده است.
فشارهاي امريكا در راستاي نفع منطقه و نظام بين‌الملل نيست بلكه فشار و تنش جزوي از شخصيت بين‌المللي امريكا شده است و ذاتا نمي‌تواند به راه‌حل بينديشد وگرنه راه‌حل ايجاد آرامش و كاهش تنش در خاورميانه، تسليح عده‌اي و تضعيف ديگري نيست بلكه راه‌حل در اين است كه امنيت خاورميانه به صورت يك مفهوم واحد مشترك و دسته‌جمعي درنظر گرفته شود. سپس ترتيباتي ايجاد شود كه ابتدا زورگويي، تجاوز نظامي و كشتار غيرنظاميان و تضييع حقوق اقليت‌ها متوقف شود و هر يك از كشورها در سياست، امنيت و اقتصاد اين منطقه سهيم باشند و تضمين‌هاي امنيتي دسته‌جمعي بين آنها برقرار شود. در چنين فضايي است كه كشورها بيش از تنش به همزيستي مسالمت‌آميز خواهند انديشيد.
*كارشناس ارشد حقوق بين‌الملل

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون