نگاهي به فيلم «مانكنهاي قلعه حسن خان»
سفر كوتاه از عدم به هستي
ارد عطارپور
فيلم «مانكنهاي قلعهحسنخان» به كارگرداني سام كلانتري در گروه هنر و تجربه همراه با «فيلم والسي براي تهران» اثر زينب تبريزي به نمايش درآمده است. مجموع اين دو فيلم يك سئانس را تشكيل ميدهد كه هماكنون در سالنهاي سينماها و در شهرهاي مختلف در حال نمايش است. از اين دو اثر من فقط فيلم «مانكنها...» را ديدهام. مانكنها بيشتر يك فيلم مستند تجربي است. تكيه بر فرم دارد. قصهاش پيچ و تابي ندارد يا حتي ضد قصه است؛ اما ايده، فكر و مسير دارد. يك سفر كوتاه از عدم به هستي است. نگاهي نو به عروسكهاي آشناي دور وبرمان دارد كه معمولا به عنوان مانكن در ويترينهاي مغازههاي لباسفروشي حي و حاضرند. ابتداي فيلم، با لحظات آفرينش همين مانكنها در دخمهاي تاريك و با فضايي وهمآلود و غريب شروع ميشود. (مشابه سرشتن گل انسان) مواد خام پلاستيكي در درون قالبها ريخته ميشود؛ حرارت داده ميشود و تكهتكه اجزاي عروسكها به تدريج شكل ميگيرند و كامل ميشوند بعد آنها را به بازار ميبرند، معامله ميكنند و مانكنهاي كهنه و مستعمل را جمع ميكنند، اما اينبار به هنرمنداني ميفروشند كه قصد برگزاري يك نمايشگاه هنري را دارند پس دوباره رنگ ميشوند و يا حتي به آتش كشيده ميشوند تا مجسمههاي نمايشگاه آماده شود.
عروسكهايي كه شمايلي انساني دارند اما ساخته ميشوند تا مصرف شوند تكهتكه شوند يا سوزانده شوند حس همدردي را در بيننده بر ميانگيزد؛ در نماهاي متعددي از فيلم ازچشم عروسكها به دنياي پيراموني نگاه ميشود، از تلاطم آب حوضچهاي كه در آن شسته ميشوند تا مغازهها يا آدمهايي كه به آنها زل زده اند؛ مثل اينكه عروسكها زندهاند و جاني در كالبد آنان حلول كرده. در پايان فيلم هم با صداي تپش قلب بر چهره عروسكي كه رنج ميكشد و فرياد ميزند بر اين معنا تاكيد ميشود.
شكل نمادين و فلسفي كار فرصت ميدهد تا تصاوير را به دلخواه خود رمزگشايي و كشف كنيم.
فيلم روايت و نقشه خوبي دارد. قابهاي دقيق و نورپردازي مناسب؛ محيط كه حاصل چيره دستي فيلمبرداري باتجربه است و همين طوربقيه متخصصهاي فيلم كه كارشان را به خوبي انجام دادهاند. نتيجه كار، فيلمي خوشساخت است كه تماشاي آن به دل مينشيند. اي كاش ميشد اين كار در كنار اثر ديگر سام به نمايش گذاشته شود تا ما بهتر ميتوانستيم با دغدغهها و ذهنيت او آشنا شويم.
كار قبلي كلانتري «از خانه شماره سي و هفت» بود كه يك فيلم مستند بلند پرتره از نويسنده پيشرو و مشهور كشورمان صادق هدايت است. فيلم را بطور مشترك محسن شهرنازدار و سام كلانتري كارگرداني كردهاند. علاقه كارگردان به هدايت باعث شده تا تاثير نوشتههاي او را در فيلم «مانكنها...» هم ببينيم.
به خصوص آنكه هدايت خالق قصه كوتاهي به نام «عروسك پشت پرده» است كه در آن شخصيت اصلي مرد (مهرداد) شيفته يك عروسك مانكن در پشت ويترين بوتيكي در پاريس ميشود. مهرداد در يك نگاه دل به عروسك زيبا ميبازد.
لحظه ديدار را هدايت اين گونه توصيف ميكند: «چشمش افتاد به زني بور كه سرش را كج گرفته بود. لبخند ميزد. مژههاي بلند، چشمهاي درشت و گلوي سفيدي داشت. لباس مغزپستهاياش زير نور كبود چراغها...»
مستند «مانكنها...» اما توضيح ميدهد كه عروسكها چه مسيري را طي ميكنند تا به پشت ويترين برسند؛ آنها را رنگ ميكنند، دست و پايشان را ميچسبانند. مو و مژه برايشان ميكارند، مردمك چشمشان را نقاشي ميكنند، بعد عروسكها را بار يك وانت ميكنند و به مغازهها ميفروشند و آدمها ميآيند روبهروي ويترين مغازهها ميايستند و به آنها زل ميزنند و...
خواندن داستان كوتاه «عروسك پشت پرده» كار سادهاي است آن را دانلود كنيد. براي تماشاي «مانكنهاي قلعهحسنخان» به سينما برويد اما براي مستند «از خيابان سي و هفتم» پيشنهادي ندارم چون نميدانم كجا ميتوانيد نسخهاي از آن را پيدا كنيد.