شريعتي و بازيابي جامعه
جواد كاشي
استاد علوم سياسي
در تجمعهاي اعتراضي معمولا زماني كه جمعيت تحت فشار قرار ميگيرد اين شعار شنيده ميشود كه «نترسيد، نترسيد ما همه باهم هستيم» اين شعار به اين خاطر گفته ميشود كه وقتي هركس در شرايط مخاطره احساس وحشت ميكند و احساس ميكند كه موجوديتش در مخاطره قرار گرفته است، اين شعار پشتوانهاي براي او ميشود تا وحدت شخصيت خود را حفظ كند و از آن راهي كه اختيار كرده؛ عقب ننشيند و بر استرسهاي خود غلبه كند. حضور جامعه، تاريخ و فرهنگ نيز در مخيله فرد حكم همين شعار را در آدمي دارد. وقتي مردم احساس ميكنند كه تاريخ و فرهنگي وجود دارد كه ميتوانند به آن رجوع كنند؛ در زندگي شخصي نيز احساس استواري و احساس وحدت شخصيت ميكنند در نتيجه زنده بودن افراد وابسته به همين است و اين ميتواند پشتوانهاي باشد براي استواري فردي و يك زندگي خلاق. ولي حفظ اين دوگانه كار آساني نيست يعني اينكه هر انسان هم فرديت خود را حفظ كند و هم مخيلهاش مملو از ميراث، جامعه، فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعي باشد. ما به جد در يك مخاطره به محاق رفتن جامعه هستيم. در اين شرايط هرگاه بين اين دو بحران گرفتار ميشويم نيازمند رجوع به ميراث شريعتي هستيم چراكه ايرانِ دورانِ مدرن اگر نهايتا روزي توانست تجربهاي از احياي حيات اجتماعي در مخيله فردي خود داشته باشد، وامدار ميراث شريعتي است. بنابراين در شرايط حاضر نيازمند اين ميراث هستيم.
ما در جوامع پيراموني با يك بحران ديگر نيز مواجهيم. ما از اينكه دنياي مدرن بر ما عارض شده است و جهان امروزي از خود ما نجوشيده، دچار دوگانگي ديگري نيز هستيم و آن دوگانگي غوطه خوردن در ميان سنت و جهان جديد است. ما مرتبا بين اين دو جهان در نوسانيم. نقدهاي كلامي و گفتاري و الگوهاي مشروعيتسازي تلاش كردهاند كه اين منزلگاهها را براي ما ايجاد كنند.
شريعتي متفكر بزنگاه ميان اين دو منزلگاه بود. او متفكر رئالي بود. اگر انديشه شريعتي سه لايه داشته باشد اين سه لايه عبارتند از: تجددگرايي، اسلامگرايي و شيعيگري. بعد از انقلاب؛ نظامي كه استقرار پيدا كرد مدعايش اين بود كه خانه امني را در درون سنت ميسازد و ما امروز احساس بيگانگي در خانه خويشتن ميكنيم درحالي كه در دوران پهلوي احساس بيگانگي ما ناشي از سكونت در خانه غير و جهان مدرن بيگانه بود. امروزه برخلاف آنچه فكر ميكرديم نه آن دولت و نه آن جامعه عادلانه به دست نيامدهاند. مردم نه به خود اعتماد دارند و نه بهرهمند از يك وحدت شخصي براي زندگي خصوصي خود هستند. بستر امروزي جامعه كه شريعتي آن را فراخوان ميكند با بستر جهان سابق فرق دارد. پيشتر اگر سنت بود امروزه ارزشهاي جهان جديد است كه دارد ما را فراخوان ميكند. امروزه بهجاي روايت انقباضي از شريعتي، بستر يك روايت انبساطي براي شريعتي مهياست. امروز با دكتر شريعتي ميتوانيم امكاني فراهم كنيم براي بازيابي جامعه به منزلگاه هويت فرهنگي تا قادر باشد ما را به منزله يك الگوي زنده براي وجدانهاي عام انساني عرضه كند.