شريعتي بيدر كجا
مقصود فراستخواه
جامعهشناس
طبقه متوسط جديد تيپ شريعتي، تيپ متمايزي در ايران شد. گروههاي اجتماعي بر اين تمايزهاي شريعتي مزيتهايي براي خود ميبينند و مزيتهاي رقابتي براي خود جستوجو ميكنند و بدينترتيب منش و كردار و زبان شريعتي براي جامعه مازاد دارد. معناها، تعريفها و كاربردهاي زباني شريعتي براي طيفي از گروهها و ذينفعان و ذيضررهاي اجتماعي ارزش راهبردي پيدا ميكند. اين مازاد شريعتي براي ميدان زيست اجتماعي ايراني اهميت پيدا ميكند. بحث اصلي من اين است كه حداقل سه تمايز شريعتي را مطرح كنم: تمايز در مكاني كه شريعتي ايستاد و كار كرد؛ تمايز در سياست اجتماعي كه ايستاد و ترويج كرد و تمايز در كنش راهبردي كه شريعتي در پيش گرفت. طبقه متوسط جديد در ايران مكان اجتماعي مكيني نداشت، سستبنيان بود و به آن صورت مكان نداشت. ناسيوناليسم ايراني از چند مكان مثل دولت و جبهه و حزب استفاده كرد. گفتمان مذهبي سنتي در مسجد و حوزه بود؛ گفتمان پارتيزاني به مكانهاي خانه تيمي رفت و روشنفكران تيپ صادق هدايت در كافهها و سپس مكان خارج رفتند. گروه 53 نفر در مكان زندان بود. روشنفكر تيپ آلاحمد در دانشسرا و كانون نويسندگان و... است. اما غلامحسين صديقي در مكان مرزي تردد كرد. مجيد راهنما و مجيد تهرانيان هم به همين ترتيب بين دولت و جامعه تردد كردند. اما شريعتي در كجاست؟ چه تمايزي پديد آورد؟ شريعتي بيدركجا بود (با اقتباس از ادوارد سعيد). تمايز مهم ديگر شريعتي اين بود كه به مكانهاي عمومي روي آورد. مساله مكان عمومي براي شريعتي مهم بود. تا جايي كه ميتوانست جانب مكانهاي عمومي را گرفت. از اين نظر شريعتي حتي با بازرگان و طالقاني هم تمايز دارد. اين تمايز مكاني با شريعتي چه كرد؟ اين مكان اجتماعي سبب شد كه گفتار شريعتي خصيصه ارتباطي پيدا كند. يعني عنصر عقلانيت ارتباطي در متن شريعتي را باعث شد. مخاطبان در تاليف متنها شركت دارند و در مورد شريعتي اين اتفاق افتاد. تمايز دوم شريعتي در سياست اجتماعي بود. نخبگان مختلف سياستهاي مختلف مثل دولتسازي، ملتسازي و... را پي گرفتند. مثلا فروغي روشنفكر دولتساز شد. مصدق ملتساز بود و حيات خود را وقف اين كردند. شريعتي يك سياست بيدار اجتماعي را دنبال ميكند. سياست او تمايز با سياست غالب زمانه كه نوسازي است دارد؛ با سياست زندگي كه در كاخ جوانان متبلور بود متمايز است. شريعتي متوجه ميشود سبك زندگي جاري پاسخگوي جامعه نيست. سياست اجتماعي كه وي دنبال ميكند حامل حساسيتهاي فرهنگي و اخلاقي جديد است. ايشان جزو كساني است كه نخستين حساسيتها ا نسبت به اين مسائل را دارد. اين سبب ميشود كه تيپ روشنفكري قابل مقايسه با تيپ روشنفكري پرشور فرانسوي مثل سارتر و آلبركامو شود. تمايز سوم شريعتي كنش راهبردي متمايز شريعتي است. در زمان شريعتي، راهبرد انقلاب سياسي، پارتيزاني، اصلاحات دولتي و اسلاميسازي رايج بودند. اما شريعتي كنش راهبردي متمايزي دارد كه متكي بر تاكيد بر مواردي نظير اين است كه دين در جامعه مساله است و در عين حال راهحل.