نمايش قدرت منطقهاي و بيرون راندن امريكا از آسياي شرقي
شهاب غديري| دولت ترامپ، نظر به سياستهاي چين توجه خود را به مسائل هستهاي كره شمالي معطوف كرده است. ترامپ تلاش كرده با اعلام كره شمالي به عنوان حامي دولتي تروريسم و وضع تحريمهاي سخت از استراتژي فشار حداكثري عليه اين كشور استفاده كند. انديشكده «امريكن اينترپرايز» در تحليلي از استراتژي نظامي چين به قلم اوريانا اسكايلر مسترو نوشت: ايالات متحده، مدتي پيش دو فرد چيني را به همراه شركت كشتيراني داليان گلوبال يونيتي و بانك دندانگ تحريم كرد. وزارت خزانهداري، ماه سپتامبر هشت بانك كره شمالي و 26 نفر را كه عموما ساكن چين هستند، به ليست تحريمهاي امريكا افزود. دولت ترامپ در آخرين اقدام خود تحريمهاي جديدي را نيز وضع كرد كه شامل يك شخص حقيقي، 30 شركت و 20 كشتي شريك تجاري با كره شمالي بود. در خلال اين وقايع، چين به سرعت در حال مدرن كردن ارتش خود است. در نوزدهمين كنگره حزب كمونيست چين كه در اكتبر 2017 برگزار شد، شي جينپينگ، رييسجمهور چين، بر اصلاح ساختار سازماني ارتش و كوچكتر كردن هسته تصميمگيري مركزي، يعني كميسيون مركزي نظامي چين تاكيد كرد. آقاي شي تكرار كرد كه اهداف حزب عبارتند از: رسيدن به نيرويي مكانيزه و شبكهمند تا سال 2020؛ دستيابي به دفاع ملي بنيادين و مدرنيزه كردن ارتش تا سال 2035 و ساخت ارتشي با كلاس جهاني تا سال 2050 است. آقاي شي در گزارش حزبي خود بيان كرد كه چين به ارتشي نياز دارد كه در جنگ شركت كند و پيروز شود و اين ارتش نقش بسيار مهمي در سياست خارجي چين ايفا خواهد كرد. بنابراين براي فهم نقش چين در جهان بايد، سه نكته مهم را در استراتژي نظامي چين درك كنيم. نخست، استراتژي نظامي چين را در بهترين شكل ميتوانيم استراتژي نمايش قدرت منطقهاي بناميم. در اين حالت، ارتش از يك نيروي زميني و انساني سنگين به يك نيروي حرفهاي و نيروي هوايي پيشرفته و قدرتمند و نيروي دريايي با قابليت فعاليتهاي برون مرزي زميني، هوايي و دريايي تبديل ميشود. هدف اين استراتژي استفاده از نيروي نظامي براي حفاظت از منافع ملي در منطقه، تصميمسازي براي بازيگران منطقهاي و احتمالا ايفاي نقشي برجستهتر در معماري امنيت در سطح منطقهاي است. تداركات، به طور خاص تاكيد بر توسعه C4ISR، تمرينات و دكترين چينيها همگي نشان از وجود اين هدف استراتژيك دارد. دوم، چين در حال حاضر قدرت ملي كافي براي گذار به نوعي استراتژي هژمون منطقهاي را ندارد. استراتژي نظامي ملي براي تحقق هژموني منطقهاي يك گام از نمايش قدرت فراتر ميرود تا تمام فعاليتهاي نظامي كشورها[ي منطقه] را به حاشيه براند. در مورد چين، اين استراتژي به معناي اخذ نوعي استراتژي نظامي است كه پكن را قادر به بيرون راندن ارتش ايالات متحده از آسياي شرقي كند. هدف نهايي چينيها همين است، اما اين به معناي يك درگيري بزرگ با ارتش امريكاست كه در حال حاضر چين آمادگي آن را ندارد. علاوه بر اين، چين ناچار خواهد بود تا استراليا، ژاپن، كره جنوبي، فيليپين و تايلند را قانع كند كه ائتلاف خود را با ايالات متحده قطع كنند كه امكان اين امر در كوتاهمدت بسيار بعيد است. سوم، با وجود فاصله زياد ارتش چين از نمايش قدرت در سطح جهاني، استراتژي نظامي جاري اين كشور چند وجه جهاني دارد. يك ارتش در مقياس جهاني شامل درگيريها، تمرينها يا فروش تسليحات نظامي با كشورهاي غير منطقهاي ميشود. اين مساله البته ضرورتا حضور مستقيم نظامي، دسترسي جهاني بدون محدوديت و عمليات بيوقفه در مقياس جهاني را در بر نميگيرد. عامل تعيينكننده اين است كه آيا ارتش عمدتا به دنبال انجام عمليات در جهان براي رسيدن به اهداف جهاني هست يا خير. چين از پايه از قدرت كافي براي دنبال كردن اين استراتژي برخوردار نيست. علاوه بر اين، چين بيش از هر چيز نگران تهديد منطقهاي است و [در حال حاضر] به صورت منطقهاي نيز باقي خواهد ماند. در پايان، ديدگاههاي موجود درباره اينكه چگونه چين ميخواهد به يك ابرقدرت بدل شود، پكن را از تقليد ايالات متحده و حضور جهاني ارتش اين كشور بازميدارد. منبع: اعتمادآنلاين