• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3977 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۲۶ آذر

اينك‌ اي تبريزيان

سيدعلي ميرفتاح

به روايتي، سالروز وفات مولاناست. شب عرس؛ به معني عروسي. مولانا به بازماندگانش گفته «به روز مرگ چو تابوت من روان باشد/ گمان مبر كه مرا درد اين جهان باشد». خداوندگار از دريغ و افسوس خوشش نمي‌آمده، افلاكي هم به مناسبتي از حضرتش نقل كرده «دريغ ميان ما چه مي‌كند؟» ‌غزلي كه يك بيتش را جلوتر نوشتم وصيت‌نامه شاعر است: «براي من مگري و مگو دريغ دريغ/به دوغ ديو درافتي، دريغ آن باشد». دوغ ديو يعني گرفتار اهريمن شدن. بايد براي كسي بگرييم، يا وقتي به حال و روزمان تاسف خوريم كه فريفته شيطان شويم... از ديد ملاي ‌روم مرگ يك جور غروب است؛ «غروب شمس و قمر را چرا زيان باشد؟» اتفاقا به شيعيان حلب هم انتقاد مي‌كند چرا مي‌گريند. تعبيرش جالب است: «روح سلطاني ز زنداني بجست/ جامه چه‌درانيم و چون خاييم دست؟» در آن غزل معروف «بميريد بميريد هم گفته» يكي تيشه بگيريد پي حفره زندان/ چو زندان بشكستيد همه شاه و اميريد...» چيز ديگري مي‌خواستم بگويم، افتادم به شرح غزل. مرا چه به اين بلندپروازي‌ها؟ «خويشتن بشناس و نيكوتر نشين.» مي‌خواستم بگويم اگرچه قونيه تبديل به يكي ازجاذبه‌هاي گردشگري شده و تركيه دنبال بهانه است تا توريسم عرفاني‌ را رونق بخشد، اما كار بدي نمي‌كند. بد كه نيست، خوب هم هست. بالاخره كسي كه هزينه مي‌كند و به قونيه مي‌رود، خواه نخواه يك فرقي با مسافر آنتاليا دارد. مسافر آنتاليا را طعنه نمي‌زنم. هركس هرجا دوست دارد و آنجا خوش است، برود و صفا كند و حالش را ببرد. گوشت بشود بچسبد به تنش. بد، آن است كه در پوستين خلق بيفتيم و در كار مردم فضولي كنيم. عرضم چيز ديگري است. مي‌خواهم بگويم چرا ما بلد نيستيم تور عرفاني راه بيندازيم و مسافرها را به سمت شهرها و مكان‌هاي درست و حسابي ببريم؟ قونيه تماشايي است اما بسطام و خرقان و نيشابور هم تماشايي‌اند. راه انداختن شب عرس كه سخت نيست. مگر نه اينكه مولوي شيفته شمس‌الحق تبريزي بوده؟ به قول شهريار آنكه آنجا ميزبان شمس ماست، مي‌تواند يكشب اينجا ميهمان شمس ما باشد؟ عرضم را ملتفت مي‌شويد؟ مي‌گويم خوب چرا ما براي عرس و غيرعرس برنامه نمي‌ريزيم و سفر تدارك نمي‌بينيم؟ كاري به دولت و سازمان گردشگري ندارم. منظورم خودمان است كه مي‌توانيم دوستانه برنامه بريزيم و مسافرت كنيم و به خوي و تبريز و خراسان و دامغان و ري و... برويم و تاريخ عرفان و ادبيات را مرور كنيم. ترك‌ها با يك قونيه دارند صفاها مي‌كنند و ما كلا بازي را نه فقط در آنتاليا كه در عرفان هم به ايشان واگذاشته‌ايم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون