مسجد و بينماز
سيدعلي ميرفتاح
ما مسلمانيم و خدا و پيامبرمان توصيه كردهاند كه قتل نفس حرام است و نجات يك انسان مترادف نجات انسانيت است. معذلك در بعضي مطبوعات، در اين يكي، دو روز اخير ديدم كه رييسجمهورمان را ملامت كردهاند بلكه تخطئهاش كردهاند كه چرا در آشفتهبازار ارز سه وزير را مامور بررسي خودكشي يك متهم به جاسوسي كرده و از آنها گزارش خواسته. اتفاقا اگر جان آدميزاد، متهم يا غيرمتهم، بيبها بود و مسوولان عاليرتبه نظام به آن اهميت نميدادند و نسبت به چنين اتفاقاتي بياعتنايي ميكردند بايد سرزنششان بلكه بازخواستشان ميكرديم. ضمن اينكه در كدام منطق و طبق چه دستور ديني يا انقلابي، ارز مهمتر از جان آدميزاد است؟ ارز مهم است و حتما بايد دولت اهتمام كند و بيساماني اقتصادياش را سامان بدهد، اما آيا گران شدن ارز به نظام اسلامي اجازه ميدهد تا خودكشي يك زنداني را پشت گوش بيندازد؟
نكته ديگر گره زدن پروژه نفوذ است با فعاليتهاي زيست محيطي. در هر شغلي و در هر طايفهاي ممكن است جاسوس احتمالي يا قطعي پيدا شود. وزارت اطلاعات و نهادهاي امنيتي را براي همين ساختهاند تا مراقبت كنند و چشم و گوششان باز باشد و به موقع دفع شر كنند و جلوي تحركات دشمن را بگيرند. اما - احيانا- اگر در بين نظاميان جاسوسي را بگيرند، از فردايش بايد كل نظاميها را به يك چشم ديگر نگاه كنيم؟ آيا اگر در بين- فرضا، بلانسبت- روحانيان، به تعبير امام، يكي فاسد شد، بايد حق و حقوق مجموعهاي را ناديده بگيريم و به اين بهانه با همه دربيفتيم و گناه دگري را به نام بي گناهان بنويسيم؟ آيا مساله آب، كه همه ميدانيم جدي است، يا مساله گونههاي جانوري كه حسابي در اين جغرافيا - زبان بستهها- در معرض خطرند، به خاطر لو رفتن يكي، بايد از اين به بعد تبديل به موضوعاتي شوند كه كسي جرات بازگوييشان را نداشته باشد و با ترس و لرز در مطبوعات بنويسند و مسوولان را هشدار بدهند؟ يكي از روزنامهها عكسي انداخته كه خانم ابتكار دارد به آقاي سيدامامي جايزه ميدهد. اين عكس را انداختهاند و زيرش نوشتهاند چتر سبز جاسوسي. يعني چه؟ يعني بايد خانم ابتكار را شماتت كنيم كه چرا به يكي كه بعدا متهم به جاسوسي شده و دست بر قضا در سلولش خودش را حلقآويز كرده، جايزه داده؟ چه ربطي دارد؟ با اين دستفرمان پيش برويم بايد مسوولان دانشگاه امام صادق را هم احضار كنيم و بگوييم چرا چنين شخصي را استخدام كردهايد؟ اين مغالطه خطرناك است و اگر بيمبالاتي كنيم نهفقط همه را با آن بدنام ميكنيم بلكه عرصه را بر همه تنگ ميكنيم. همين پريروز در روزنامهاي عكس يوزپلنگ ايراني را انداخته بودند و آن را به پروژه نفوذ نسبت داده بودند. منظور چيست؟ آيا از اين به بعد هرجا يوز ايراني ديديم بايد با ماشين زيرش بگيريم و تف و لعنش كنيم؟ آيا اينكه روي لباس فوتباليستها عكس يوز انداختهاند، معنياش اين است كه امريكاييها به اهداف ننگينشان رسيدهاند؟ آيا از فردا هركس جلوي كوهخواري بايستد يا دفاع از حيوانات را فرياد بزند بايد به او مظنون شويم و برايش دردسر درست كنيم؟
قضيه محيطزيست شوخيبردار نيست و نميشود بلكه به مصلحت نيست تا آن را به نفوذ مرتبط كنيم. من نميگويم امريكاييها از اين ناحيه نفوذ نكردهاند. ميگويم نه فقط از اينجا كه از جاهاي ديگر هم نفوذ كردهاند و يحتمل ميكنند. مگر يكي از مديران تلويزيون الان در قطر ننشسته و بد جمهوري اسلامي را نميگويد و عرض همه را نميبرد؟ آيا از فردا بايد به كاركنان و مديران رسانه ملي به ديده شك و ظن بنگريم؟ يك نگراني من اين است كه همان بلايي كه سر مطبوعات آمد و بخشي از حاكميت، كل روزنامهنگاران را به چشم خائن و مزدور نگاه كردند، به فعالان محيط زيست هم تسري پيدا كند و منبعد ديگر كسي جرات نكند جلوي نابودكنندههاي منابع آبي و طبيعي بايستد و از محيط زيست دم برآورد. به خصوص وقتي ميبينم و ميشنوم كه راهحلهاي مقابله با بحران آب، كمپلت به پروژه نفوذ منسوب ميشود و رسانه ملي چنين وانمود ميكند كه آش بيآبي را جاسوسهاي مزدور امريكا برايمان پختهاند بيمناك ميشوم كه جدي بودن بحران آب، لوث شود و مردم و مسوولان از ترس اينكه يك وقت زير سوال بروند، بيخيال آن شوند و اين تهمانده منابع آبي را هم هدر بدهند، كمااينكه دادهاند. حقيقت اين است كه خانم ابتكار و آقاي كلانتري و باقي مردم و مسوولان بايد با فراغبال به كارها ومسووليتشان بپردازند و مقابله با نفوذ را هم به نهادهاي اطلاعاتي بسپرند. محيطزيست البته پوشش دمدستي و مناسبي است براي خائنان و جاسوسان. حتي آنها كه خود مخرب اصلي محيط زيستند، قيافه مدافع به خود ميگيرند و فعاليتهاي «سبز» انجام ميدهند، اما به خاطر چند بينماز كه در مسجد را نبايد بست. شما فكر كرديد جاسوسها در كسوتها و پوششهاي ديگر وارد كشور ما نميشوند؟ آيا امريكا تمام همتش را گذاشته تا فقط و فقط در دو، سه جا نفوذ كند؟ چون نيك بنگريم آنها جاهاي ديگر هم هستند و...