ميراث فرهنگي، بيمارستان اميراعلم، صادق هدايت
جهانگير هدايت
از سال 1358 كه بيمارستان دكتر اميراعلم خانه پدري صادق هدايت را تصرف غيرقانوني كرد تا امروز ما كوشش كردهايم اين خانه را كه اتفاقا طي شماره 2491 مورخ 26/8/1378 ثبت ملي شده نجات بدهيم ولي متاسفانه هنوز به هيچجا نرسيدهايم. موسسه گردشگري فرهنگي سهبار اجازه بازديد از خانه پدري صادق هدايت را كسب كرد و من در بازديد اين خانه حضور پيدا كرده درباره خانه، اتاقها، كساني كه ساكن آنها بودند و ديگر حقايق مربوط به اين خانه توضيحات لازم را ميدادم. اجازه بار چهارم هم داده شد. بازديدكنندهها جلوي در بيمارستان جمع شدند و در آخرين لحظه گفتند نميتوانيد برنامه را داشته باشيد! علت را هم توضيح ندادند و خلاصه حراست بيمارستان مرا به خانه پدريام راه ندادند! ملاحظه بفرماييد خجالت لغتي شده توي فرهنگ دهخدا و براي خيليها ديگر مفهوم ندارد. مرا به خانه پدريام حراستگران بيمارستاني كه آن را تصرف غيرقانوني كرده راه ندادند. حتي گفته شد در پيادهروي خيابان سعدي مقابل ديوار بيمارستان حق نداريم حضور داشته باشيم. واقعا در اين ديار چه خبر است و ما داريم به كجا ميرويم؟خدا ميداند چند نامه ابتدا به وزارت ارشاد و بعد كه سازمان ميراث فرهنگي تشكيل شد به آن نوشتهام و يك جواب، حتي يك جواب به من داده نشده است. اصولا يكي از سياستهاي كارساز سازمان ميراث فرهنگي است كه پاسخ نامه كتبي مطلقا داده نميشود. گويي كسي را قابل آن نميدانند جوابش را بدهند و ما يك مشت مزاحم نامهنگار هستيم كه براي اين سازمان عظيمالشأن فقط مزاحمت ايجاد ميكنيم! جواب تلفن كه چه عرض كنم؟ تقريبا محال است با تلفن بشود با مسوولان بلندپايه و والامقام در سازمان ميراث فرهنگي و از آن بدتر مديريت كل ميراث فرهنگي استان تهران تماس گرفت. بعضي مديركلها امثال ما را قابل نميدانند وقت ذيقيمت خود را پاي تلفن صرف شنيدن مزاحمتهاي ما بكنند!به هر تقدير آخرين نامهاي كه براي رياست محترم جديد سازمان ميراث فرهنگي فرستادم خيال ميكردم ايشان كه از نزديكان رياستجمهوري هستند به اين جمله ايشان: «تفكري كه مردم به آن راي دادهاند بايد حاكم شود» قطعا احترام ميگذارند و لااقل يك جواب ازسربازكني خواهند داد كه نه ايشان و نه مديريت كل والامقام استان تهران چه بسا نامه را نخوانده دستور بايگاني دادند. آقايان اين طرز رفتار با مردم اين مملكت صحيح نيست، قضيه خيلي ساده است. عمارتي است كه ثبت ملي شده ولي يك بيمارستان آن را آشغالداني كرده و با وجود قوانين در ساختمان تغييرات بسيار داده است. بيمارستان ميگويد خانه را خريده! از كي؟
بياييد برويم در مراجع ذيصلاح اسناد و مداركتان را بياوريد كه چگونه مالك اين عمارت هستيد. اين را ميگويند كه صداي ما را قطع كنند و احتمالا ميراث فرهنگي مزاحم نشود. حالا حتي فرض ميكنيم خانه را خريدهايد. اين خانه يك عمارت ثبت شده ملي است و بايد مورد استفاده 85 ميليون مردم اين مملكت باشد نه يك بيمارستان كه حتي در خانه را از داخل مثل در قلعهء سنگباران ده تا قفل و ميله آهني و نرده و حفاظ زده كه كسي وارد نشود! وظيفه سازمان ميراث فرهنگي آن است كه اين خانه را از تصرف بيمارستان خارج كرده و تبديل به يك مركز فرهنگي كند تا مردم بتوانند از آن استفادهاي را بكنند كه حق مسلم آنها است. متاسفانه اين سازمان به عللي كه نميدانيم قادر به چنين حركت مثبتي نيست و به اين جهت در مقابل اين همه اعتراضها و حتي نامهاي كه 500 نفر امضا كردهاند سياست سكوت توام با بياعتنايي و حتي توهين را در نظر گرفته است. ما نميدانيم شكايت اين همه بيتوجهي و بيقانوني و شكستن حرمت فرهنگ مملكت را به كجا بايد ببريم كه به دادمان برسند؟ بديهي است مرحله بعدي دادخواهي ما مقامات بالاتر از رياست ميراث فرهنگي و بزرگ مديركل داران خواهند بود كه اين خانه را از حالت حياط خلوت يك بيمارستان رهانيده و در مقامي كه شايسته آن است بنشاند. و اگر همه اين دادخواهيهاي ما به جايي نرسيد جز خداي بزرگ كس ديگري باقي نميماند كه به درگاهش متوسل شويم، ما و خانه پدري صادق هدايت و فرهنگ و ميراث فرهنگي اين مملكت را نجات دهد! آمين يا رب العالمين